محمدابراهیم باستانی پاریزی
(۳ دی ۱۳۰۴ پاریز – ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران)
درنگی
از
محمدابراهیم باستانی پاریزی
(۳ دی ۱۳۰۴ پاریز – ۵ فروردین ۱۳۹۳ تهران)
درنگی
از
درنگی
از
شین میم شین
مسعود مؤمنی
همسویی یا عدم همسویی تکامل تاریخی جامعه و هنر؟
ادامه تجزیه و تحلیل حدیث کارل مارکس:
"هنر نه با تکامل عمومی جامعه در پیوند بوده ،
و نه با پایه های مادی استخوان بندی ساختار سازمانی آن ارتباط داشته است .
شاهد مثال هنر یونانی و مقایسه آن با ملت های مدرن و حتی شکسپیر .
مگر ممکن است که آشیل را در کنا پودر یا سرب قرار داد!؟
یا اصولا ایلیاد با ماشین چاپ و ماشین بخار قابل مقایسه است !؟
معنی تحت اللفظی:
مثال دیگر برای اثبات بی پیوندی تکامل عمومی جامعه با هنر
مقایسه آشیل با پودر و سرب
و
مقایسه ایلیاد با ماشین چاپ و ماشین بخار
است.
آشیل و یا آخیلئوس
قهرمان اساطیری یونان در داستان جنگ تروآ است.
او بزرگترین جنگاور یونانی و شخصیت اصلی ایلیاد اثر هومر بوده است.
اگر نقطه ضعف اسفندیار چشمش بوده است، نقطه ضعف آشیل پاشنه پایش بوده است.
حق با مارکس است.
مقایسه هم حساب و کتابی دارد.
افراد را که نمی توان با مواد و عناصر شیمیایی مورد مقایسه قرار داد.
اثری اساطیری از قبیل ایلیاد را هم نمی توان با دستگاه چاپ و بخار مقایسه کرد.
ولی این ادعای درست مارکس
چه ربطی به بی پیوندی هنر با توسعه جامعتی عام دارد؟
سؤال این است
که مارکس موقع تحریر این خرافه سر حال بوده است و یا هذیان گفته است؟
حریفی از کره آسمانی ب. کیوان
برای خدمت به روشنگری چرت و پرت های مارکس در بستر بیماری با تب بالا را از فرانسهبه فارسی ترجمه کرده است تا سکنه فارسی زبان کره کیوان با مارکسیسم آشنا شوند.
اما دلیل مارکس برای این مقایسه چیست؟
برای پیدا کردن جواب به این سؤال باید پرسید:
پودر و سرب چیستند؟
پودر
چیز معینی نیست تا با آشیل (اسفندیار یونان باستان) مورد مقایسه قرار گیرد.
پودر به فرم گرد و غبار آسای هر چیزی اطلاق می شود.
حتی آب مایع و نفت و بنزین را می توان پولوریزه (پودر واره) ساخت.
در طبیعت
مثلا در آبشارها، قطرات آب و در موتور ماشین های مختلف بنزین پودر واره می شود.
چیزی در طبیعت و جامعه یافت نمی شود که نتوان پودر واره اش ساخت.
توفان شن در صحاری جهان
چیزی جز توفان پودر سنگ و صخره و ماسه نیست.
مقایسه قهرمان قصه ای و یا اسطوره ای با پودر بی معنی است و به درد اثبات پیوست و گسست هنر با توسعه جامعتی عام نمی خورد.
سرب
یکی از عناصر سمی و سنگین و صنعتی و شیمیایی در جدول مندلیف است.
سرب مثلا در باطری های متنوع مورد استفاده قرار می گیرد.
مقایسه سرب با اخیلئوس و اسفندیار برای اثبات پیوست و گسست توسعه جامعتی عام با هنر هم بی معنی و بیهوده است.
دلیل بر زبان راندن این خرافه توسط مارکس،
محسوب داشتن پودر و سرب به مثابه یکی از اجزای نیروهای مولده است.
سرب و سنگ و کربن (چوب و ذغال) و مس و آهن و پولاد و آلومینیوم و زر وسیم و غیره
از عناصر شیمیایی مهم برای تولید وسایل تولید و فراورده های صنعتی اند.
هدف اصلی مارکس از سرهمبندی این خرافه این است
که توسعه و تکامل نیروهای مولده ربطی به هنر ندارد.
بی اعتنا به اینکه نیروهای مولده را نمی توان و نباید پودر و سرب خلاصه کرد،
بی اعتنا به اینکه نیروهای مولده از توده مولد و زحمتکش و علم و فن و وسایل تولید و ابزارهای کار و فوت و فن استخراج مواد خام و غیره تشکیل می یابند
و
عناصر شیمیایی یکی از موضوعات کارند و نه خود نیروهای مولده،
توسعه پودر و سرب در توسعه و تکامل هنر بی اثر نبوده است.
ای بسا هنرمندان که رنگ های متنوع را به صورت پودر برای نقاشی عکس و تابلوی نقاشی آشیل و اسفندیار مورد استفاده قرار داده اند و کشف فوت و فن پودر واره سازی رنگ ها، نقش کمی و کیفی مهمی در تولید و توسعه اثار هنری بازی کرده است.
ضمنا
سرب و مس و آهن و سیلیسیوم (سنگ و ماسه و خاک و گل و مرمر و غیره)
موضوع کار هنرمندان رشته های هنری مختلف مثلا تندیس و غیره بوده اند.
در ادامه این تحلیل به این مسئله و موضوع برمی گردیم
تا بحث تدقیق و تعمیق تئوریکی و تجربی کسب کند.
ادامه دارد.