۱۴۰۲ مرداد ۳, سه‌شنبه

خود آموز خود اندیشی (۶۹۷)

 Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت چهاردهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶ ـ ۶۷)

بخش سوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
 

۱

من و چند سیاح صحرا نورد

برفتیم قاصد به دیدار مرد

 

زرش دیدم و زرع و شاگرد و رخت

ولی بی مروت چو بی بر درخت

  

معنی تحت اللفظی:

من همراه با چند مسافر دیگر به دیدار حریف رفتیم.

حریف همه چیز داشت.

فقط مروت نداشت.

مثل درخت بی میوه بود.

 

سعدی

 در این دو بیت شعر،

 برای توصیف میزبان خود،

دیالک تیک مادی و فکری

و یا

دیالک تیک وجود و شعور

 را

به شکل دیالک تیک زرع و شاگرد و رخت و خست (درخت بی بر)

 بسط و تعمیم می دهد.

 

آنچه که به ظاهر ساده و عادی جلوه می کند، از تسلط بلامنازع سعدی بر شناخت افزار دیالک تیکی حکایت می کند، که حتی امروز هم امر نادری است.

 

زبان رهبران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی امروزی جامعه

با زبان عوام الناس بی سواد کمترین فرقی ندارد.

 

قهرمان سعدی

(حریف)

 هیچ شباهتی به اشراف بنده دار، فئودال و دربار ندارد.

 

صفات او،

صفات افراد وابسته به  طبقه متوسط (بورژوازی نو خاسته) اند.

 

سعدی این طبقه را می شناسد.

این طبقه اجتماعی انقلابی در قرون وسطی

گورکن تاریخی فئودالیسم است.

 

نجات جامعه سعدی در دست این طبقه اجتماعی انقلابی است.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر