بهایی ستیزی اجامر جنقوری اسلامی
سایقه دیرین دارد.
ما نوینسده رئالیست نداشته ایم تا پرده از جنایات اجامر بردارد.
بهایی برای فوندامنتالیسم شیعی که همشیره فاشیسم است،
شبیه یهودی برای نازیسم است.
آنتی بهائیسم قرینه انتی سمیتیسم است.
در زمان شاه حتی پپسی کولا را به دلیل تعلق داشتن کارخانه اش به بهائیان تحریم همه جانبه می کردند.
به بهانه ای زنان و کودکان بهائیان را آزار می دادند.
همان کاری که
فوندامنتالیست ها و فاشیست های عرب
در فلسطین با کودکان یهودیان می کنند.
در ینگه دنیا همین کار را روانکاوان می کنند: اول جیب مجانین را از اسکناس های مزاحم تخلیه می کنند. بعد به ضرب و شتم چیزهای روی میز برمی انگیزند تا جنون شان تعدیل شود
امپریالیسم در حال تدارک جنگ جهانی سوم برای ترمز کردن توسعه ج. خ. چین است.
حمایت از پالان
در حقیقت
هشداری به ج. خ. چین است.
پوتین
از خودشان است.
ماجرای " لیدی گادیوا "
اسم این مجسمه «نجیبترین بانوی عریان» است در قرن ۱۳میلادی«لیدی گادایوا» بانویی محبوب ومحترم که همسر یکی از بزرگان انگلیس بود، دراعتراض به افزایش بیرویه مالیات برای مردم شهر، هر روز به سراغ همسرش میرفت وعاجزانه تقاضا میکردکه مالیاتها کاهش پیداکند. همسر نانجیب او، به وی گفت اگریک روز برهنه سوار اسب شوی وتمام شهر را ازسمتی به سمت دیگر بروی مالیاتها را کاهش خواهم داد این خبر درشهر پیچید که گادایوا درحمایت از مردم، برهنه درمیان شهر خواهد گشت. روز موعود گادایوا اسبش را زین کرد، لباسهایش را برزمین ریخت وعریان درحالی که موهایش را روی سینه ریخته بود درشهر به گردش درآمد. مردم به احترام او مغازهها را بستند وبه خانهها رفتند. پردهها را کشیدندو منتظر ماندند این گردش شوم به پایان برسد این کار گادایوا باعث شد مالیاتها کاهش یابند. اکنون مجسمه او در شهر کاونتری انگلستان است —— نمیدانم اگر گادایوا دراین نقطه از تاریخ و جغرافیا به این بازی تلخ وادار میشد، آیا پنجرهها بسته میشد یا تصاویر او از طریق «فضای مجازی» دست به دست میگشت؟! اسطورهها به تنهایی خلق نمیشوند.بلکه در بستری از فهم وشعور وحمایت اجتماعی شکل میگیرند.
منون از زحمت مطالعه و هماندیشی.
طرز و طریق درست و دقیق هماندیشی
این است
که
حرف حریف ذکر شود
و
بعد
راجع بدان ابراز نظر شود.
.کسب و کار ما
همین است.
اول
حرف حریف را ذکر می کنیم،
بعد
ابراز نظر میکنیم.
این اتهاماتی که شما به ما می زنید
ربطی به ما ندارند.
ما چنین ادعایی نکرده ایم.
ما فقط گفته ایم که آثار سوررئالیستی را تحلیل مارکسیستی خواهیم کرد.
همین و بس.
می توان تحلیل مذهبی کرد
و
یا تحلیل فئودالی و بورژوایی و دلبخواهی کرد.
فرق ما با بقیه این است که ما تحلیل مارکسیستی می کنیم
تا حتی الامکان به کشف حقیقت نایل آییم.
همین و بس.
ما با افکارمان دنیای اطراف خود را خلق می کنیم
حریف
عجب خرافه ای.
فکر چیست؟
مثال:
خر حیوانی است که بار می برد و عرعر میکند.
این یک فکر است.
از کجا امده است؟
فکرکردن کسی
خر را و عرعر راو بار را خلق کرده است؟
به هرچه که اندیشه می کنی به آن انرژی می دهی و آنرا برای خودت خلق می کنی .
حریف
هرچه از کجا امده است تا بدان اندیشه کنی؟
فکر کنید که به خر فکر می کنید.
خر باید قبل از فکر کردن تو
وجود داشته باشد
تا تو بدان فکر کنی.
با فکر کردن به خر و انرژی دادن به فکر خر که خر خلق نمی شود.
همه چیز انرژی است
و انرژی به ماده تبدیل می شود .
حریف
فرض کنیم چنین باشد.
همه چیز انرژی باشد.
انرژی خودش چیست؟
ضمنا
در این صورت که دیگر نمی توان گفت:
همه چیز ذهن است.
ضمنا
ذهن چیست؟
ما
شاید در این ۲۰ سال
۲۰۰ هزار اندیشه منتشر کرده باشیم
و
منتکش کسانی هستیم
که به اسم خودشان
منتشر کنند.
حتی وکالت کتبی داده ایم.
خودمان اصلا اسم و رسم و آدرس و مخلفات نداریم.
سگان سرسپرده توده بی همه چیزیم.
در کشورهای خاورمیانه
هنوز ملت تشکیل نشده است.
به همین دلیل
اجامر در صدد تشکیل امت
برامده اند.
کسانی که شعری را بدون ذکر اسم شاعر منتشر میکنند
میخواهند پوز بدهند و هوادار جمع کنند.
اگر شعرشان را نقد کنی،
پس از دادن فحش خواهر و مادر
اسم شاعرش را می نویسند.
تعیین کننده
در
دیالک تیک نظر و صاحب نظر (اوبژکت و سوبژکت نشاخت)
نظر و اندیشه است و نه صاحب نظر.
اوبژکت شناخت است و نه سوبژکت شناخت.
برای اینکه حقیقت در نظر است و نه در صاحب نظر
(در اوبژکت شناخت است و نه در سوبژکت نشاخت)
مثال:
خریت خر در خود خر است
و
نه
در خرجان و خرسوار و خرفروش و خرخر و خرنشاسی و خرخور
شمال هم دارن تمام ویلا هاشونو به عراقیا میفروشن
مرجان
این زباله ها جز خرید و فروش همه چیز جاندار و جامد
هنری ندارند.
هتل های مشهد شده اند، خانه عفاف از در عقب
کتابی هست تحت عنوان چنگیزخان
به قلم واسیلی یان
در این کتاب با وطن فروشی تجار ایرانی آشنا می شویم.
این زباله ها مهمترین اطلاعات لازم را در اخیتار خان مغول می گذارند
و
حمله مغول به کشور را تسهیل و تعمیق می کنند
بحث اینجا بر سر قشر روشنفکر است.
معلمین به این قشر تعلق دارند.
معلمین
طبقه اجتماعی نیستند.
کارگران
اما
طبقه اجتماعی اند.
گورکنان طبقات حاکمه اند.
معلمین
مناره و منبر و رسول و رسانه ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه اند.
اینکه
حقوق معلم عقب می افتد و معلم به سیم آخر می زند و دستگیر می شود و یا حتی کشته می شود،
تغییری در ماهیت طبقاتی معلمین و جایگاه اجتماعی آنان نمی دهد
روی این نظر لعل و مرجان
باید کار کرد.
اگر کسی فقط نظر کسی را نشخوار کرده باشد،
باید اسم او را ذکر کند.
ولی اگر کسی
برای اثبات نظر معینی
قانون واره ای را از حکیمی ذکر می کند
نبردن اسم حکیم
چه بسا بهتر از بردن اسم او ست.
چون با ذکر اسم حکیم
صحت و حقیقت نظر
تحت الشعاع اوتوریته و اعتبار و ارج و ارزش حکیم قرار می گیرد و رنگ می یازد.
کسانی که اسکولاستیکی می عندیشند،
به عوض استدالال مفهومی ـ فلسفی ـ علمی
به ذکر حدیثی از حکیمی و فقیهی و فرزانه ای قناعت می ورزند
و
قال قضیه ار می کنند.
انگار
حقیقت خر در خرشناس است و نه در خود خر.
آره.
دیالک تیک
به نظر بعضی ها
به سفسطه شبیه است.
شما
اگر سطری از تحلیل های ما را خوانده باشید
متوجه می شوید که برخورد ما به سعدی و حافظ و مولانا و غیره
دیالک تیکی است.
میان اختلاف و مخالفت
هم رابطه دیالک تیکی هست.
اختلاف به مخالفت تبدیل می شود
و مخالفت به تعمیق و تشدید اختلاف.
سعدی
پدر دیالک تیک بوده است.
تار و پود بینش سعدی
دیالک تیکی است.
نابرده رنج گنج میسر نمی شود.
این چیزی جز دیالک تیک ریاضت و لذت (مارکس) نیست
همه چیز هستی
از ذرات تا کاینات
خصلت و ساختار دیالک تیکی دارد.
یعنی
همه چیز
همراه با ضد خویش است.
میان مثلا ارباب و نوکر
هم وحدت هست و هم تضاد.
میان زن و شوهر
هم وحدت هست و هم تضاد.
میان طبقه و نماینده
هم وحدت هست و هم تضاد
میان طبقه و ایده ئولوگ
هم وحدت هست و هم تضاد.
اگر تیز بنگریم
همه
از معلم تا مدرس
از
پاسبان تا پاسدار
از آخوند تا طبیب
از ننه تا بابا
مأمور طبقه حاکمه اند.
همه ایده ئولوژی طبقه حاکمه را تبلیغ و تعلیم و تحمیل می کنند.
یکی با مداد و گچ و تخته سیاه
و
دیگری با شلاق و مشت و لگد و تیر و تیربار
پل الوار از فرقه سوررئآلیسم بوده است.
سران سوررئالیسم
بیگانه با تعریف علمی و استاندارد مفاهیم اند.
سورئالیست ها
فعالیت های انسان
را
همان فعالیت ندای درونی دنیای ناخودآگاه می دانند.
چگونه می توان بدون زیر پا نهادن عقل اندیشنده
فعالیت های بشری
را
ندای ضمیر ناخودآگاه کذایی قلمداد کرد؟
سران سوررئالیسم
مشتی واقعیت ستیز و خردستیزند
و
واقعیت ستیزی (ایرئالیسم) و خردستیزی (ایراسیونالیسم)
ایده ئولوژی امپریالیسم، فاشیسم و فوندامنتالیسم
است.
غزلواره:
آموزگار
شهنام
« دستها بسته ولی گردنفراز
مینشینم با امیدی بس دراز
پیکرم خسته ز زنجیر ستم
جانم اما برگذشته از نیاز
پای من در گِل، دهانم دوخته
گوش و چشمم در دل شب، بازِ باز
من زبان روزهای دیگرم
گرچه امروزم شکسته نای و ساز
باغبانم تا برویانم نشاط
میکَنم از خاک میهن خارِ آز
من همان آموزگارم، پر شکیب
همچو شبپا، میگریزانم گُراز
دوستدار مهر و رهپوی خرد
دورم از خودکامگان رنگْباز
آه ای آزادی و آزادگی!
سر نهادم در رهت، بی آز و ناز
همرهِ من نونهالانِ رها
راهیان این ستیغِ سرفراز.»
قحط پیدا کردن روزی برای معلمان جنقوری اسلامی بوده است.
به همین دلیل
روز کارگر را روز معلم نامیده اند.
همزمان با نصب پرده میان واگنهای زنان و مردان در مترو تهران مدیرعامل مترو از نصب این پرده ها در تمامی قطارها تا چند هفته ی آینده خبر داد
فهمیم
حجاب زوری و صوری و فرمال و بیهوده و بی محتوا
تنها دستاورد عنگلاب اسلامی است.
حجاب
برای فوندامنتالیسم سنی و شیعی
هم استراتژی است و هم تاکتیک
هم پرچم است و هم سنگر
هم فرم است و هم محتوا
هم اسباب خودفریبی است و هم اسباب عوام فریبی
هی پل علی وار
آزادی چیست و نامش چسیست و نوشتن نام کذایی آزادی که هنر نیست.
همه این مفاهیم پل علی وار
بند تنبانی اند:
بناگاه (پناهگاه؟) های ویران
فانوس های به گل نشسته
دیوارهای ملال
گام های مرگ
امید بی یاداورد
کسی برای شناخت آازادی به قدرت واژه ای (؟)
ذلت زندگی را تحمل نمی کند.
و
کسی برای به نام نامیدن آزادی کذایی زاده نشده است.
عجب لاطائلاتی
اولا
مگر افکار ادم ها عوض نمی شود؟
روحانیت که هزاران سال
جاوید شاه
گفته بود
روزی مرگ بر شاه گفت و شاه شد.
ثانیا
مگر افکار
شخصی اند؟
مثال:
خر حیوانی است که عرعر میکند.
این یک فکر است.
فکر چه کسی است؟
ثالثا
مگر در این دور و زمانه کسی فکر می کند؟
همه در حال نشخوار کردن انند.
ویرایش:
عشقری
در جهان گشتم گل بيخار نيست
هر كجا ياريست بی اغيار نيست
بهر مجنون استراحت تهمت است
در بيابان سايه ديوار نيست
آدمی با عقل و دانش آدم است
شخصيت با جامه و دستار نيست
شش جهت پر باشد از صنع خدا
ديدهء ما قابل (دید ما را قدرت) ديدار نيست
بازوی حيدر بيايد در مصاف
دست هركس باب ذالفقار نيست
زندگی مرگی طولانی است.
چقدر دیوانه بودم که آن را برای اینهمه افراد کوتاه کردم
آیا من برای این ساخته شدهام که فردی نیکوکار باشم؟
باید به آنها زندگی جاوید میدادم
لااقل بدین ترتیب میتوانستم
شاهد مُردن دائم آنها باشم
چقدر خوب میتوانستم شاهد این منظره باشم!
آخرین سخنان تیبریوس امپراتور روم
آره.
تصور منفی و منفور انگل های اجتماعی از زندگی همین است.
زندگی اما برای توده های مولد و زحمتکش و توده ای ها
زیبا ست.
آری آری
زندگی
زیبا ست.
زندگی
آتشگهی دیرینه پابرجا ست.
گر بیفروزیش،
رقص شعله اش در هر کران پیدا ست.
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ما ست.”
سیاوش کسرایی
آنچنان زیبا ست این بی بازگشت
کز برایش می توان از جان گذشت.
سایه
ادوارد سعید
میگوید:
وظیفهی روشنفکر، “ نقد نهادهای قدرت ” است.
ادوارد سعید
نه سواد بخور و نمیر سیاسی دارد و نه سواد فلسفی بخور و نمیر.
او
معنی روشنفکریت را هنوز نمی داند
به همین دلیل خیال می کند که روشنفکر موجودی مطلقا مترقی است.
روشنفکر به کسانی اطلاق می شود که نا ن سفره خود را با کار عمدتا فکری در می آورند:
پزشکان
مهندسین
معلمین
وعاظ
شعرا
نویسندگان
فلاسفه
سیاستمداران
اساتید دانشگاه
مجتهدین
هم عبدالکریم
روشنفکر است
و
هم جو بایدن و گندم پوتین و یونجه پالان و سیدعلی نعلین
برای برداشتن سنگ بزرگ
باید سبک بالانه دست به کار شد.
برشت
جو بایدن
با ۸۲ سالگی می خواهد دوباره رئیس جنگور شود
گندم ترامپ ۷۸ ساله هم دوباره فیلش هوای هندوستان کرده است.
پوتین و پالان می خواهند تا ۱۰۰ سالگی حکومت کنند
تو حالا به سن و سال اجامر جنقوری گیر داده ای؟
عیب دیگری نیافته ای؟
شهنار هما پور
روز کارگر مبارک
شب نشین خاموش
مغروق ظلمت
نشان سپیده را بگیر
از قربانگاه اسماعیل
این رد، نه ردیست که گم شود
این خون تو ست
بر کشتزارها و کارخانه ها و نخیلات
از شمال تا جنوب
ریخته بر جای جای این سرزمین پر ثمر
در هر جایی که سرمایه چشمک می زند
رد تو ست
فرمانده ی یک لا قبا ،کارگر
بر خیز،
فرمان ده .
ممنون.
بحث بر سر اخلاق است
و نه خلق و خو.
خلق و خوی هر کس
متغیر است.
ثابت نیست
و
بسته به شرایط
زیر و رو می شود.
مگر اینکه کسی تئاتر بازی کند
مثلا
نقش ننه تره زا را بازی کند و لبخند الکی و خرکنکی بزند تا گرسنگان خر شوند و کیف خر کنند.
اخلاق
یک مفهوم مهم فلسفی است.
تعریف مفهوم اخلاق در دایرة المعارف روشنگری
بیش از صد صفحه است.
اخلاق چیست؟
ضمنا
بحث بر معیار است.
بحث بر سر معیار علمی و عینی اخلاق خوب و بد و صور زشت و زیبا است.
هر وقت ناامید شدی، به این فک کن که یه تار موت میتونه یه پاساژ ۱۴ طبقهای رو ببنده
یاسمین
عدو شود سبب خیر
اگر خر باشد.
چون
بدین طریق
زنان ایران
رشگ انگیز می شوند
و
شاعران
در مدح زنان ایران
به مناره و رسانه و منبر می روند تا اعلام دارند:
زنان شان چنینند
ایرانیان
و
نران
از حسادت می ترکند و حتی منفجر می شوند.
اخلاق چیست؟
معیار علمی و عینی
برای تشخیص و تعیین اخلاق خوب و بد چیست؟
منظور از استه تیک و معیار استه تیک چیست؟
بر اساس کدام معیار میتوان
کسی را زشت و یا زیبا قلمداد کرد؟
هنرپیشه های هالیوود
اگر صبح زود
دیده شوند
کسی حاضر به نگاه کردن شان نمی شود.
می توان سوسکی را تزیین کرد و به عنوان پروانه عرضه کرد.
دیروز خبری منتشر شد با عکس و دست بوسی و انگشتر و مخلفات:
زنی از فرنگستان (بلژیک) با پیرمردی از بند عباس ازدواج کرده است.
پیر مرد سیاه سوخته ریش سفید لاغر و نحیف
زیبا بوده است؟
زن دیگری حاضر می شود با او سوار تخت خواب شود و به معراج رود؟
سلمان رشتی
خر است.
شرم مان باد اگر خر باشیم.
حضرت محمد
شخصیتی انقلابی بوده است
با تشکیل حزب انقلابی خود
تحت عنوان حزب الله
انقلاب برده داری را رهبری کرده است.
الله
انعکاس انتزاعی ـ آسمانی طبقه اجتماعی برده دار است.
حزب الله یعنی حزب برده داران.
با درک این حقیقت امر
کردوکارهای حضرت محمد و یاران
هم
قابل درک می شوند
و
هم قابل توضیح.
همه برده داران در همه کشورهای جهان از روم تا یونان
جنگ افروز بوده اند تا به تکثیر بردگان (به مثابه نیروی مولده جاندار) نایل ایند.
تمایل به عیش و نوش و شهوت
در همه جوامع برده داری رواج داشته است.
بچه بازی در خود عنگلستان
در یتیمخانه ها
در همین چند سال قبل
رسوایی جنجال برانگیزی برپا کرده بود.
اکابر توانگر کند فرد را
خبر تو تو سلمان ولگرد را
انعکاس نرگس در آیینه های تو در تو
عکس عجیب زیبایی است.
اثری هنری است.
عکس برداری
از دیالک تیک نرگس و انعکاس نرگس در آیینه
است.
شاهکار است.
هنر
نزد ایرانیان است و بس.
از ما سراغ منزل آسودگی مجو
چون باد، عمر ما به تکاپو گذشته است
صائب
معنی تحت اللفظی:
ما مثل باد در تکاپوی همیشگی هستیم و آسوده نیستیم.
هی صائب
تکاپو یعنی رفت و آمد شتابزده و جست و جو
باد
در جست و جوی چیزی نیست.
باد
مثل خود تو و امثال بیشمار تو ست.
باد
تنها چیزی که ندارد
مثل تو و امثال بیشمار تو
هدف و آماج از تلاش و تکاپو است.
باد
سمتگیری
و
سمت وسو ندارد.
گاهی به چپ می زند و گاهی به راست.
باد
ولگرد است و بی سر و سامان و بی خانه و بی خانمان
شرم مان باد اگر باد باشیم
تحلیل رئالیستی و راسیونالیستی (واقع گرایانه و خردگرایانه)
موضوع مورد بحث را زیر ذره بین تحلیل می گذارد و ذره ذره ( تجزیه) و تحلیل می کند
بیشک
سقوط فکری، فرهنگی و اخلاقی جوانان
دلیل جامعتی دارد.
حق مطلقا با شما ست.
خود آب که در رودخانه جاری است
فی نفسه
عیبی ندارد
عیب از بستر آلوده رود خانه است.
ما منکر این حقیقت امر نبوده ایم.
اتفاقا
لبه تیز انتقاد ما متوجه بستر رود است که آب را مملو از میکروب مهلک کرده است و باید عوض شود.
به وقت پیاده روی دیدن این جوونای شجاع و سرخوش حالمو خوب میکنه و به آینده امیدوارتر
فهیم
آرزو بر جوانان عار نیست.
صورت زیبای ظاهر
هیچ نیست.
ما درون را بنگریم و حال را
ما برون را ننگریم و قال را.
کله این جوانان
از مغز اندیشنده خالی است.
ما با ۲۰ هزار نفر از اینها در این ۲۰ سال
هماندیشی کرده ایم و تحت عنوان کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع منتشر کرده ایم.
۹۹ در صد این جماعت
چه در قدرت و چه در ذلت
فکر و ذکر و هم و غمی جز لهو لعب ندارند.
حرف زدن حتی بلد نیستند.
۹۹ درصد حرف های شان با کاف و کوف شروع می شود که شرم انگیز است و تهوع انگیز
هی حریف نادان
مذهب چیست؟
لامذهب بودن که بهتر از مذهبی بودن نیست.
امر و نهی که ماهیتا فکری و مذهبی نیست.
طبقاتی است.
البسه اش می تواند متفاوت باشد
هم فاشیست ها امر به معروف و نهی از منکر کرده اند و می کنند و هم فوندامنتالیست ها
یکی در البسه نژاد
دیگری در البسه مذهب.
ریا که پدیده ای آسمانی نیست.
ریا پدیده ای جامعتی است.
وقتی زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
باید هم ریا کنی.
وقتی به طبقه حاکمه چپ نگاه کنی
از کار
اخراج می شوی و گرسنه می مانی
باید هم خ. مالی اش کنی
چه بخواهی و چه نخواهی.
نان تعیین کننده جان (طرز تفکر، طرز رفتار) است
هی سارتر
به عوض هارت و پورت
فوت و فن تفکر مفهومی بیاموز
و
با دیالک تیک آشنا شو.
داد و ستد (از دست دادن چیزی و به دست اوردن چیزی)
رابطه دیالک تیکی با هم دارند.
ضمنا
ای بسا «داد» ی (از دست دادنی) که آغاز اسایش فیزیکی و فکری بنی بشر است.
مثلا از دادن کنه ای که خونت را می مکد ویا مرضی که جانت را می گیرد.
ستد هم به همین سان.
ای بسا به دست اوردن چیزی که شادی بخش است
و
ای بسا به دست اوردن چیزی که تهوع اور است.
مثال:
خلایق خر در ایران
می خواستند که انقلاب شود
بی انکه بدانند که انقلاب چیست
حتی بی انکه بدانند که انقلاب شده است.
فریب اجامر بازاری و روحانی را خوردند
به خیابان آمدند و خون دادند
و
به عوض انقلاب
عن گلاب شد.
ستدی که دود از دودمان شان بر اورد.
مملکت را پلمپ می کنند.
فهیم
فوندامنتالیسم (خمینیسم و اعشیسم و طالبانیسم)
برای حل هر مسئله ای
راه حل واحدی دارد.
مثل فاشیسم و نازیسم.
و ان راه حل
ترور و اعدام و امحا ست.
برای پیدا کردن راه حل
به خرد اندیشنده نیاز است
و این جریانات
خردستیزند و خریت گستر.
آدمها خلق شدن که دوست داشته شوند و اشیا خلق شدن که استفاده شوند
مشکل از جایی شروع شد که اشیا دوست داشته شدند و آدمها مورد سو استفاده قرار گرفتن
فهیم
نه آدمها خلق شده اند و نه اشیاء
نه خد خالق است و نه انسان
فردوسی فیلسوف ویا حکیم
هزار سال قبل می دانسته است و گفته است:
که یزدان
ز ناچیز، چیز آفریذ.
این بدان معنی است که ناچیز همیشه وجود دارد و تا ابد وجود خواهد داشت.
ناچیز
لایزال و ازلی و ابدی است
نه خلق پذیر و نه فناپذیر.
یزدان فردوسی فیلسوف
هم مولد است و نه خالق
مثال:
آهنگر از سنگ اهن (ناچیز) پس از استخراج اهن، گاوآهن می سازد.
اهنگر مثل یزدان مولد است و نه خالق.
نجار از درخت پس از استخراچ چوب
میز می سازد.
نجار مولد است.
انسان مخلوق خدا نیست.
مولانا صدها سال قبل گفته است.
حتی
بهتر از داروین و مثل انگلس و مارسک
گفته است:
از جمای مردم و نامی (نبات) شدم
وز نما (نبات) مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم.
توسعه و تکامل در اثر کار و در روند کار
در بین بوده است و نه خلقت.
به قول شیخی از دیار اتش ها:
عدم موجود گردد
این محال است
وجود از روز اول لایزال است.
ز بوسیدنیهای این روزگار
یکی هم بود دست آموزگار
معلمان کیانند؟
معلمان که متولیان فرهنگ کشورها نیستند.
معلمان که مربی کودکان مردم نیستند.
اگر تیز بنگریم
کودکستان و دبستان و دبیرستان و دانشگاه و ا»وزشگاه و غیره
تفاوت ماهوی با زندان ها و شکنجه گاه ها ندارند.
اعضای جامعه
بسته به سن و سال و تعلقات طبقاتی و طرز تفکر و رفتار و غیره
در این نهادهای تربیتی «تربیت» می شوند.
اداره همه این نهادها
به عهده طبقه حاکمه است.
مربی حقیقی اعضای جامعه
طبقه حاکمه است.
آنهم
نسل اندر نسل.
کتبی که معلمان تدریس میکنند
حاوی ایده ئولوژی طبقه حاکمه اند و نه معلمین و غیره.
خود معلمین قبل از معلم شدن
در دانشسراها و دانش کاه ها بنا بر علایق و سلایق طبقه حاکمه
تربیت می شوند.
همه چیز می تواند مرا خوشحال کند ؛
اما،
هیچ چیز نمی تواند غم مرا ببرد !
نه
غم
به تنهایی وجود دارد
و
نه شادی.
غم و شادی
مثل گل و خار
با همند.
یعنی رابطه دیالک تیکی با هم دارند
سعدی صدها سال قبل گفته است:
گل و خار
و
گنج و مار
و
عم و شادی
به همند. سعدی پدر دیالک تیک است
لخت کردن زنی بجرم سرعت غیر مجاز وکتک زدن زن توسط مامورین جرمی نابخشودنیست چگونه زن را در ملا عام لخت کرد و بزور چپوند تو ماشینی که هیچ گونه مامور زنی درش نیس جز مرد و این زن در وسط دو مرد و خدا عالم است بکجا و چه شود این است مدافعین امنیت که خودشان ناامن باشن
سیمرغ
داعشی تبار که نه.
خمینیسم
فوندامنتالیسم اسلامی شیعی است.
داعشیسم و طالبانیسم و غیره
فوندامنتالیسم سنی اند.
هر دو همشیره فاشیسم اند.
اضطراب
که آگاهانه، ارادی و اختیاری نیست.
اضطراب چیست؟
ارگانیسم و یا اندام موجود زنده
خر نیست.
خردمند است.
ذره ذره اش خردمند است.
اضطراب واکنش خودپوی خود اندام و یا ارگانیسم است.
اضطراب دلیل دارد.
گاهی فرد
از فرط اضطراب
خوابش نمی برد.
اندام
مرتب آژیر می کشد و منقلبش می کند و مانع خفتنش می شود.
بهتر هم همین است.
چون
همین آژیر اندام
سبب تصمیمگیری عملی فرد می شود و پس از تصمیمگیری
اضطراب اندک اندک جای خود را به آرامش می دهد.
ما آزموده ایم در این باره بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش
ما میگم خر نمیخاییم پالون خر عوض میشه
ماری
نفی
همیشه
معین است.
مشد هگل
این بدان معنی است که اگر قصد حذف خر را داری
باید
پیشاپیش
بدیل بهتری برای خر تهیه کرده باشی.
و گرنه پالان خر را عوض خواهند کرد و به عنوان اسب تازی قالب خواهند کرد.
دخترک ۱۲ ساله همسایه مان قصد دارد
وقتی که بزرگتر شد عضو حزب سبزها بشود.
به همین دلیل
مادرش
ترک تحصیلش را راست و ریست کرد.
گئورگ اشترابل
شاهکار
طنزی عالی و عمیق
حتما تا بزرگ شود و عضو حزب سبزها گردد
فوت و فن خواندن و نوشتن را هم فراموش کرده است
و
همه شرایط لازم را
برای عرعر از منبرها و منابره ها
کسب کرده است.
یادش به خیر ایران
فردوسی فیلسوف.
خوش به حالت که نیستی تا ببینی
ایران شده عیران.
و
عیران نوشابه محبوب سطل ننه ات طلب ها ست
آنهم عیران کهنه، کپک زده و خیلی خیلی قدیم
سگان قند هار
اگر در حسرت استخوان بمیرند
لب به عیران نمی زنند.
عاقبت همه ی ما زیر این خاک آرام خواهیم گرفت
ما که روی آن دمی به همدیگر مجال آرامش ندادیم
آنا آخماتووا
هی مشد آنا
ما آزارمان حتی به موری و سموری نرسیده است
ولی در نهایت معصومیت و مظلومیت در به در شده ایم
و
به طالبان پناه برده ایم
و همراه با سگان هار قند هار
پارس می کنیم و کاروان های خران با پنبه در گوش می گذرند.
ما به مرگ ایمان نداریم
چرا که پارسی بی پژواک نیست.
هی ولتر
حماقت و عقلانیت
قابل تبیین و تکرار نیستند.
حماقت یعنی احمق بودن
عقلانیت یعنی عاقل بودن.
جملات احمقانه را می توان نشخوار و تکرار کرد
ولی حماقت و یا مزخرفیت را نمی توان.
مثلا همین خرافه احمقانه تو را
می توان کورکورانه و ابلهانه تکرار و نشخوار کرد
ولی حماقت تو را نمیتوان.
حماقت تو را باید از این حرف احمقانه ات
استنتاج و استخراج کرد.
دایرة المعارف روشآنگری بخوان
به رایگان
تا با سواد شوی و ابرو نبری
ترور فاجعه است و نه راه حل.
تروریسم
همیشه یه ضرر توده تمام می شود.
خود جنقوری فوندامنتالیستی
در مقیاس ملی و بین المللی
ترویست است.
باور به تروریسم
نشانه فقر فکری و فرهنگی وفلسفی است.
شرم انگیز است.
برای روشنگری علمی و انقلابی
بدیلی (آلترناتیوی) وجود ندارد.
هی گاندی
منظور از حق چیست؟
مشخصه حرف حق چیست؟
مثالی بزن تا ما هم سگفهم شویم و هارت ها و پورت های تو را نشخوار کنیم.
اگر من ـ زورت از حق، حقیقت باشد،
معیار حقیقت حرف ها چیست؟
چگونه می توان حرف حق را از حرف باطل تمیز داد؟
هیچ چیز تا زمانی که مشاهده نشود وجود ندارد.
یک هنرمند از طریق مشاهده چیزی خلق می کند.
و امید او به دیگران این است که آنها نیز او را به وجود بیاورند
مشاهده او
را "مشاهده خلاق" می نامم.
تجسم خلاق
ویلیام اس باروز
خیابان اصلی کورلئونه، سیسیل، 1959.
عجب لاطائلاتی عیتالیا ـ لاتی دارد.
مثلا
همین عرعر عیتالیاتی را مگر می شود مشاهده خرانه کرد
چه رسد به مشاهده خلاقانه؟
سمفونی های بتون و موتسارت و غیره را
مگر می توان مشاهده کرد و به وجودشان ایمان اورد؟
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
رهی معیری
اثر هنری رسایی در تصورو تصویر وارونگی است.
فوق العاده زیبا ست.
همه چیز جهان و جامعه
وارونه است.
تنها راه غلبه بر وارونگی،
قاعدتا
وارونه سازی وارونه است.
عظمت و دقت این اثر هنری اما فراتر از این است
و جهان و جامعه را دقیقتر و عمیقتر منعکس می کند.
چون جهان و جامعه وارونه فعلی را
اگر هم وارونه کنند،
باز هم وارونگی رفع نمی شود.
این اثر هنری عالی
بیانگر این حقیقت امر وحشت انگیز است.
خخخ
یعنی خیلی خیلی خوب.
چون نیک بنگری
همه نشخوار می کنند.
یکی از این و دیگری از ان.
کسی توان تفکر و تمایل به فراگیری فوت و فن تفکر
ندارد.
ما با دیالک تیک خودفریبی و عوامفریبی
سر و کار داریم.
به همی دلیل
به همین روز
افتاده ایم.
مسخره جهانی مسخره شده ایم.
خریت اما به نفع هیچکسی نبوده است.
مارکس
عیرانیان خبر از ادیان ندارند.
به همین دلیل
هنوز نمی دانند
که
عیسی ابن مریم
(پیامبر نصرانیان)
چوپان بوده است.
محمد ابن عبدالله
شترچران بوده است.
اربابش خدیجه خر پول یهودی بوده است.
نصرانی بز چران
بیشک
از این قضیه بهتر از عیرانیان خبر داشته است.
اخبار روز:
وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا اعلام کرده جایزه افتخاری “مادلین آلبرایت” در سال ۲۰۲۳ به صورت مشترک به همه دختران و زنان معترض در ایران تعلق میگیرد.
هی عخبار روز
اولا فرق خط مشی خود عخباریان با خط مشی مادلین اولبرایت چیست؟
ثانیا
مگر موضع طبقاتی زنان عاصی در جن ـ قوری اسلامی
ضد امپریالیستی است؟
ثالثا
مبارزه همیشه طبقاتی است
به همین دلیل دیالک تیکی از ملی و بین المللی است.
هر حزب و دار و دسته ای متحد و مخالف ملی و بین المللی دارد.
شورش و عصیان زنان جنقوری اسلامی و یا بلاروس و غیره
هم
متحد ملی و بین المللی دارند.
ویرایش:
آته ئیست.
زنی که مخالف لنین باشد
اصلا زن نیست.
زباله است.
چون رادیکالتر از لنین زنگرایی هنوز از مادر نزاده است.
از عیرانیان هپیلی هپو چه پنهان
که.
لنینیسم
به تنهایی وجود ندارد.
مارکسیسم ـ لنینیسم
وجود دارد.
علاوه بر این
مارکسیسم ـ لنینیسم
ربطی به مارکس و لنین ندارد.
به همان اسن که شیمی ربطی به کیمیا گران ندارد.
اکابر توانگر کند فرد را
خبر کن ندای جهانگرد را
پرنده ای که در قفس زاده شده باشد
خیال میکند که پرواز
نوعی مرض است.
فرنگی
هی فرنگی
پرنده
خر نیست.
خر
کسی است که پرنده را با خر عوضی می گیرد.
زن بی حجاب
هیچ امتیازی
از هیچ لحاظ و نظر
بر زن باحجاب ندارد.
طرز پوشش
چیزی فرمال و صوری است
و
هر خردمندی می داند
که
در دیالک تیک فرم و محتوا (طرز پوشش و آدمیت)
تعیین کننده محتوا (آدمیت) است
خوشا بلوغ درختان، خوشا وزیدن باد
خوشا ز پیکرشان پیرهن کشیدن باد
خوشا شباب شقایق، خوشا شراب شفق
خوشا چغانۀ دریا، خوشا چمیدن باد
خوشا طلوع حقیقت در آزمون زمان
خوشا برهنهگی کاج در وزیدن باد
بود خموشی شاعر گواه مردن او
مگر نه مردن باد است آرمیدن باد؟
ماكسيم ريلكس
مترجم: استاد واصف باخترى
نها کسیکه میتوانیم رفتار هایش را کنترل کنیم خودمان هستیم
در واقع ما توانایی کنترل رفتارهای کسی جز خودمان را نداریم بنابراین باید تا حد امکان بجای تغییر دادن دیگران روی خودمان کار کنیم
تئوری انتخاب از ویلیام گلاسر
هی فرنگی جفنگی
روی عندیشه هایت اصلا اندیشه می کنی؟
مثال:
اولا ننه و بابای تو و از تو بهتران
لحظه به لحظه توله های خود را کنترل، تحسین و تصحیح می کنند.
خیال میکنی خر اند و آب در هاون می کوبند؟
ما که هنوز آدم نشده ایم
تحسین های نادر و تصحیحات مکرر ننه و بابای مان را پس از گشذت صد سال از مرگ شان
هنوز هم در گوش هوش خود داریم.
ضمنا
آدمی
روبات که نیست
تا مختار مطلق باشد و طرز رفتار خود را پیشایپش و برای همیشه پیش برنامه ریزی و تعیین کند.
آدم تحت شرایط مختلف
رفتارهای واکنشی چه بسا متضاد از خود نشان می دهد
گاهی موش می شود
و
که
سگ هار پاچه گیر پاچه در
صعود و سقوط و سقراط
این در مورد خود حریف هم مصداق دارد.
وقتی دیگران صعود می کنند
حریف به خیال خود می فهمد که کیستند
و
وقتی سقوط می کنند
به خیال خود می فهمند
که
حریف
کیست.
دیالک تیک را پاس بداریم که تنها طریق به اندیشی است:
خود را و همنوعان خود را
در دیالک تیک صعود و سقوط
بشناسیم.
تنها بدین طریق
به شناخت بخور و نمیر خود و همنوعان نایل می آییم.
و گرنه
آدم
آدم است
و
به اسانی می تواند سلب آدمیت شود.
علافی و هزاران درد بی درمان.
اتلاف بی ثمر اوقات الماس گون
اگر کسی اندیشنده باشد
نه فرصتی برای همگویی با همسر خواهد داشت و نه با همسران همسران
اینروزها چقدر نیازداریم به یک رفیق به کسیکه با حوصله ما را بشنود
چقدر حرف داریم برای گفتن و چه سخته پر از حرف بودن و هیچکس را برای شنیدن نداشتن
چقدر نیاز داریم به گوشی شنوا و ذهنی بیطرف و آغوشی پذیرا
به گفتن و گفتن و بغض کردن و گریستن و نفس عمیق کشیدن و آرام شدن
چقدر نیاز داریم به شنیده شدن به دوست داشته شدن به در آغوش گرفته شدن به از هر دری گفتن و فهمیده شدن
فهیم
دوست را باید میان خیل دشمن جست.
درد و دریغ از این است که
دشمن حتی حکم کییما پیدا کرده است.
پر بودن از حرف
توهمی بیش نیست.
اگر کسی حرفی برای گفتن داشته باشد
کسی نمی تواند جلوگیرش باشد.
مثلا
ما
سگان دربدر
بی اعتنا به این و آن
شب و روز پارس می کنیم و پاره سنگ می خوریم.
خیلی ها
نمی دانند حرف چیست.
وراجی می کنند و خیال می کنند که حرف می زنند.
پیش شرط تشکیل حرف
تشکیل پیشاپیش اندیشه است.
اندیشنده هم کیمیا ست.
نشخوارکننده فت و فراوان است.
چون نیک بنگی
همه نشخوار میکنند.
ضمنا
حتما نباید متکام بود.
مستمع دقتمند هم می توان بود.
مثلا سگان دربدر
مستمع دقتمند رشک انگیری اند.
پارس های شان
هم
پیامد استماع شان است.
ما با دیالک تیک گفت و شنود سر و کار داریم
یعنی
هر شنونده ای در ان واحد متکلمی است.
هر پارش شنوی همزمان پارسنده ای است
دربزم ناز سیم تنان سر نداشتم
از خجلت همان که بکف زر نداشتم
چون در جهان تجمل و دارائی ام نبود
قدرو وقارو عزت و لنگر نداشتم
عشقری.
اولین توقیف قانونی خودرو در استان گلستان به دلیل کشف حجاب سرنشین سرنشین یک دستگاه خودروبعداز طی ۲مرحله تذکرضمن بیتوجهی برای بار سوم،به اقدامات غیرقانونی خودادامه داده و خودروی نامبرده در پارکینگ منزل مالک به وسیله قفل چرخ توقیف قانونی گردید بزودی در خانه ها را پلمب می کنند
سیمرغ
سیدعلی
توصیه کرده که برای جوانان بیکار که مایل به کارند،
امکانات اشتغال فراهم آورده شود.
همین کار
یکی از همین اقدامات برای رفع بیکاری جوانان است.
بعد
نوبت
به
پلمپ بقالی ها به دلیل فروش سیب زمینی به بی حجابان
پلمپ پیاده روها و باشکاه ها و سلمانی ها و بیمارستان ها و کودکستان ها و مدارس و دانش کاه ها و ..
می رسد
اول ماه می وکارگر
بعد از درو
خسته و زخمی
پشت سر نگریست
کارگر فصلی .
آتش در نیِ ستان افتاده بود
خاکستر بر شهر .
کارگر مقصر نبود
حاصل نی وآتش همین است .
شهناز هماپور
این منم منم های مرضیه باید نقد مارکسیستی شوند و نه نقل آخوندیستی
برشت و زیست
منظور از دیر شروع کردن به زندگی چیست؟
مثال
خود برشت از کشور خود فرار می کند
با هزار مشقت خود را به ینگه دنیا می رساند.
از ابن به بعد
زندگی اش شروع می شود؟
زندگی که حتما نباید بر وفق مراد باشد.
زندگی با همین فراز و فرودش، پست و بلندش، شادی و اندوهش، صعود و سقوطش
زندگی است.
رابطه فرزند با والدین
رابطه ای دیالک تیکی است.
یعنی مبتنی بر قبول و رد است.
مبتنی بر دریافت و طرد است.
دیالک تیک پیوست و گسست است.
فرزند جنبه های مثبت والدین را جذب می کند و توسعه می دهد (پیوست نسل ها)
و
جنبه های منفی و مزاحم انها را نقد و حذف می کند. (گسست نسل ها)
به همین دلیل همه چیز هستی
تکامل می یابد.
آره.
فرنگی ها
فقط
نمی توانند عاشق شوند.
ولی تفنن دوست دارند.
ترور
فاجعه است و نه راه حل.
مرگ همنوع
چه در سنگر خلق و چه در سنگر طبقه حاکمه
شادی بخش نیست.
ضمنا
با ترور مهره ها
آب از اب حتی تکان نمی خورد.
مجاهدین دهها مجتهد را ترور کردند و وضع عوض نشد.
در اثر ترور
فقط طبقه حاکمه هارتر می گردد و خون بیشتر می ریزد و زجر بیشتر می دهد.
برای انقلاب اجتماعی
که کار توده ها تحت رهبری طبقه کارگر و حزب انقلابی اش است
الترناتیوی وجود ندارد.
حقوق دانان جنقوری اسلامی
با تأخیری ۴۰ ساله به میدان آمده اند.
برای شناخت فوندامنتالیسم شیعی و سنی (خمینیسم و طالبانیسم و غیره)
باید نازیسم و فاشیسم را شناخت که همشیره اش هستند.
تحت سیطره نازیسم در آلمان
فرزندان مردم
مادر و پدرشان را لو میدادند
مراجعه کنید به ترس و نکبت رایش سوم
اثر برشت
اینها کسانی را به دار زده اند که حامیان شان بودند
و
آب از آب تکان نخورده است
و
از حقوقدانان خبری نبوده است.
سرخ و سبز ثور
دینا امین
چه آزادانه
به دار بستند
قلب ها و قلم های مان را
و چه بی دریغ
در مخمل سرخ تنیده از گلو های سبز
پیچیدند
و
به خاک سپردند
آزادی را..
"هورا "
"الله و اکبر"
ادامه دارد.
۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۲, سهشنبه
کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۰۹)
میم حجری
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر