میم حجری
رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رییس افتد
چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد
به عمال و حکام تمکین نکنند
و
در فکرهای دور و دراز افتند.
این گروه فرومایه
را
باید به خود مشغول کردن که از کار و گرفتاری فارغ نگردد
باید هر ده خانه را یک دیگ نباشد
تا به جهت طبخ آشی
یک روز به عطلت و انتظار به سر برند،
والا رعیتی نکنند و نقصان در ملک روی کند.»
(روضه الصفای ناصری پاره ی یکم برگه ۷۴۲۱)
ما برای تأمل بر روی این اندیشه ملوکانه
آن را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:
۱
رعیت چون آسوده گردد در فکر عزل رییس افتد
اولا
ضد رعیت، نه رئیس (؟)، بلکه ارباب است.
ثانیا
رعیت
به طور قانونی ـ فئودالی و به طور اقتصادی (مالکیت بر اراضی و وسایل تولید)
وابسته به ارباب است.
رعیت
چگونه می تواند فکر عزل ارباب را به مخیله خود راه دهد؟
۲
چون عموم اهالی ملک را فراغت روی دهد
به عمال و حکام تمکین نکنند
توده
هم
در
طویله فئودالی
به طور قانونی ـ فئودالی و اقتصادی ـ سیاسی و ایده ئولوژیکی
تابع طبقه حاکمه است که عمال و حکام یا جزو و عضو آنند و یا مأمور و نماینده آنند.
تمکین به طبقه حاکمه و عمالش
ربطی به رفاه اعضای جامعه ندارد.
هزاران قید و بند مرئی و نامرئی
توده
را
به
طبقه حاکمه
بسته
است
و
وابسته کرده است.
توده رعیت
در
طویله فئودالی
فاقد سوبژکتیویته است.
یعنی
کاره ای نیست.
منجی جامعه فئودالی و توده رعیت
بورژوازی است.
خرافه انتظار ظهور منجی
در
بطن طویله فئودالی و برده داری
نطفه بسته است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر