حکایت هجدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۴۵ ـ ۴۶)
بخش دوم
۱
مکن تکیه بر ملک و جاه و حشم
که پیش از تو بوده است و بعد از تو هم
معنی تحت الفظی:
به
املاک و مقام و خدامت
غره مشو.
این چیزها هم قبل از تو بوده اند و به تو به میارث مانده اند و هم بعد از تو خواهند بود و به ورثه تو به میراث خواهند ماند.
سعدی
در این بیت شعر،
برای اثبات تئوری بخور ـ بپاش،
به
تئوری تحقیر ثروت و جاه و حشم
توسل می جوید و ملک و جاه و حشم را به بی وفائی بر صاحبان خود متهم می کند که با مرگ صاحب شان، به تملک دیگر کس در می آیند.
مثل زنان بی وفا که بلافاصله پس از مرگ شوهر،
شوهر جدید می گیرند.
حافظ همین اندیشه سعدی را در قالب غزل ریخته است:
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز، عروس هزار داماد است.
معنی تحت اللفظی:
نعمات زندگی
بسان عفریته شوهرکشی است.
این
طرز «تفکر» فئودالی است
که
شمشیری دو لبه است:
هم
تریاک توده
است
(توده را تخدید می کند و به تسلیم و قناعت و رضایت فرامی خواند)
و
هم
زهری ضد بورژوایی
است.
چون
بورژوازی
طرفدار لذت از نعمات زندگی و تکثیر آن است.
حمله بی امان سعدی و به ویژه حافظ بر صوفی و عارف و ناصح و غیره
در
تحلیل نهایی
حمله بر بورژوازی مترقی و انقلابی تازه پا ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر