نمی دانم چه می خواهم بگویم
هوشنگ ابتهاج
درنگی
از
یدالله سلطان پور
۱
درد گنگ
این عنوان شعر سایه است.
باید در روند تحلیل این شعر به چند و چون این درد گنگ و دلایل احتمالی اش پی ببریم.
۲
نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
معنی تحت اللفظی:
دهانم باز است، زبانم اما بسته.
در تنگ قفسم باز است، بال پروازم اما شکسته.
این شعر سایه
هم به لحاظ فرم و ساختار و هم به لحاظ محتوا
با بقیه اشعار او تفاوت دارد.
سایه
نمی داند چه می خواهد بگوید، ولی همه چیز می گوید.
آنهم چه گفتنی و چه طرز گفتنی.
در حالیکه نتیجه منطقی نادانی، سکوت است و خاموشی.
در این دو بیت اول شعر
دیالک تیک وسیله و آماج
به
شکل دیالک تیک زبان و سخن
از
سویی
و
به
شکل دیالک تیک بال پرواز و پرواز
از سوی دیگر
بسط و تعمیم داده می یابد.
تخریب وسیله
و
در نتیجه،
تخریب دیالک تیک وسیله و آماج
علیرغم فراهم بودن شرایط لازمه
(دهان باز و در باز قفس)
است.
۳
زبانم در دهان باز بسته است
مفهوم دهان باز و زبان بسته
یکی از شاهمفاهیم سایه است.
این شاهمفهوم اختراع نوآورانه او ست.
در این مفهوم نوآورانه سایه
آتش انتقادی انقلابی زبانه می کشد:
انتقاد انقلابی از آزادی نمودین و اختناق ماهوی.
دهان باز
هم
بیانگر دهشت (حیرت سرشته به وحشت) است و هم بیانگر تلاش به گفتن.
مفهوم دهان باز
دیالک تیکی از گفتن خواستن و گفتن نتوانستن
(دیالک تیکی از خواستن و نتوانستن)
است.
زبان بسته
حاکی از این است
که
آزادی بیان
وجود ندارد.
۴
در تنگ قفس باز است و افسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
امکان اندکی برای پرواز هست، بال پرواز اما شکسته است.
در نتیجه امکان پرواز نیست.
در این مفاهیم انتقادی ـ انقلابی مبتکرانه سایه
آزادی های فرمال بورژوایی به چالش کشده می شوند:
همه
مجاز به ابراز نظرند.
ولی
ابراز هر نظر می تواند برای صاحب نظر بسیار گران تمام شود.
تهوع انگیزی آزادی های فرمال بورژوایی
همین جا ست:
فضای سیاسی کذایی باز
چه بسا
برای جلوگیری از اکتیویته زیر زمینی و شناساسی دگراندیشان است
و
نه
به
نیت کمک به کشف حقیقت و حراست از حریم حقیقت.
یعنی
آزادی های سیاسی بند تنبانی
وجود دارد و بس.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر