کاریکَلِماتور
مأخذ:
سایت انترنتی دیده ور
۳۱
به یاد ندارم
نابینایی به من تنه زده باشد.
۳۲
سایۀ چهار نژاد یک رنگ است.
۳۳
قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیا ست.
۳۴
به نگاهم خوش آمدی.
۳۵
قطره باران،
اقیانوس کوچکی است.
۳۶
هر درخت پیر،
صندلی جوانی میتواند باشد.
۳۷
اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم،
قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
۳۸
روی هم رفته زن و شوهر مهربانی هستند!
۳۹
برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند،
دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
۴۰
گربه
بیش از دیگران
در فکر آزادی پرنده محبوس است.
۴۱
غم،
کلکسیون خنده ام را به سرقت برد.
۴۲
رد پای ماهی
نقش بر آب است.
۴۳
از فواره پرسیدم:
«چرا برگشتی؟»
گفت:
«چمدانم را جا گذاشتهام.»
۴۴
سنگ کلیهام را به دکتر معالجم کادو دادم.
۴۵
سایهام را به خورشید مدیونم.
۴۶
قطار و تونل با هم ازدواج کردند.
۴۷
وقتی اتاقم پر از آب میشود
پشت بامش
به سوی آسمان چکه میکند.
۴۸
زندگی بدون مرگ یک قدم هم برنمیدارد.
۴۹
وصیت کردهام در پیله کرم ابریشم دفنم کنند.
۵۰
وقتی تاریخ مصرف قطره باران سپری شود
تبخیر میگردد.
۵۱
با قطرات اشکم مقدمهای بر اقیانوس نوشتم.
۵۲
چون قطرات اشکم تمام شده است
میخندم.
۵۳
خودم را در آینه ملاقات میکنم.
۵۴
زیباترین گریستن را به ابر نسبت میدهم.
۵۵
به دستور چشم پزشک فقط با چشم راستم اشک میریزم.
۵۶
وقتی چراغ روشن میکنم
شب دست و پایش را جمع میکند.
۵۷
ساعت را از کار انداختم که لحظات از آن پس انداز شوند.
۵۸
هوا به قدری سرد بود که خورشید بخاری روشن کرد.
۵۹
هوا با آسانسور دستگاه تنفسیام بالا و پائین میرود.
۶۰
پاسخ سلامهای امروزی
خداحافظی است
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر