جمعبندی
از
مسعود بهبودی
درنگی در دیالک تیک خاستگاه طبقاتی و پایگاه طبقاتی
۱
خاستگاه طبقاتی افراد می تواند مثلا فئودالی، بورژوایی، پرولتری باشد.
۲
پایگاه طبقاتی افراد یا منطبق با خاستگاه طبقاتی شان است
مثلا فئودال زاده ای مثل هدایت
فاشیست است
نیهلیست است
ضد توده ای و مرتجع باشد
۳
پایگاه طبقاتی افراد استثنائا می تواند در تضاد با خاستگاه طبقاتی شان باشد
مثلا اشراف زاده ای مثل چگوارا، کاستر و سالوادور النده
سوسیالیست باشد
آنتی فاشیست باشد
توده ای باشد.
۴
حزب توده
تنها حزب سیاسی خلقی و انقلابی در تاریخ کشور ما بوده است.
۵
بدون حزب توده
جامعه ما
چیزی نداشته و ندارد و نخواهد داشت.
۶
اگر رهاوردهای حزب توده را در همه زمینه های فکری، فلسفی، فرهنگی، هنری، اخلاقی و استه تیکی و فمینیستی و غیره حذف کنیم
چیزی جز زباله باقی نمی ماند.
۷
نفرت اعضای طبقات حاکمه مرتجع از حزب توده
در تحلیل نهایی
نشانه و ناشی از نفرت این زباله ها از توده است.
۸
حزب توده
تحت شدیدترین شرایط تولد یافته، زیسته و رزمیده است
و
رشد کرده است.
۹
دایرة المعارف روشنگری
تداوم تلاش روشنگرانه حزب توده است که در مقیاس جهانی حتی نظیر ندارد.
درنگی در چیستایی شعر
۱
شعر آن است که خودجوش باشد و نه خودخواسته
به قول زهری:
می جوشد از نهادم آتشفشان آواز
۲
شعر باید به شاعر تحمیل شود و نه به زور سر هم بندی شود.
۳
شعری که اندیشیده، حساب شده، سنجیده، مصلحتی سر هم بندی شده باشد
در بهترین حالت شعار است و نه شعر
ای بسا شعرا که اصلا سواد نداشته اند.
۴
تفاوت شعر با شعار و زباله این است که خواننده و شنونده شعر
در بند آن گرفتار می ماند و از جذبه و جاذبه اش رهایی نمی یابد.
۵
بی اختیار بر زبانش جاری می شود
بارها و بارها.
۶
شعری که نتوان آن را حداقل یکبار
بالاجبار و به ضرب شلاق حتی خواند
شعر نیست.
۷
فروغ به همین دلیل توصیه می کرد که شعرا وزن را فراموش نکنند اگر می خواهند شعرشان شعر باشد و نه زباله و شعار
۸
شاعر باید احساس و استنباط خود را بسراید و بس.
۹
فرق شاعر با واعظ و مداح و خطاب همین جا ست
درنگی در حزب توده شناسی مش داود حواس پرت پرت و پلاباف
اعضا و هواداران حزب ارتجاعی توده ، سانسورچی، دروغگو و هوچی گر و آلوده دهان هستند.
۱
آدم باید یک خروار مغز خالص خر خورده باشد تا حزب توده را حزبی ارتجاعی قلمداد کند.
۲
احزاب و شخصیت ها
بسته به پایگاه طبقاتی شان
به انقلابی و یا ارتجاعی
طبقه بندی می شوند
و نه بسته به صحت و سقم نظرات شان و نه بسته به تصورات و توهمات این و ان.
۳
هر حزب و شخصیتی بسته به بضاعت فلسفی اش
می تواند دچار خطا و حتی خریت شود.
۴
این خطاها و خریت ها اما تعیین کننده ماهیت طبقاتی انها نیستند.
۵
توده ای ها
اتفاقا
تنها گروه اجتماعی اند که مایل و قادر به انتقاد از خود بوده اند.
۶
اگر مش داود لازم داشت خبر کند تا ما انتقاد از خود توده ای ها را معرفی کنیم
۷
بعد
حزب و شخصیتی را در مقیاس جهانی حتی
نشان دهد که یک میلیونم انتقادات تود های ها از خود را کرده باشند.
۸
حزب توده و توده ای ها
و نه مدعیان حزب توده و عضویت در حزب توده
بدترین تهمت ها و توهین ها و تخریب ها را تحمل کرده اند
و
در نهایت پارسایی و پاکی
بر دار شده اند.
۹
حزب توده
به نظر ما
حزب پهلوانان پارسای ایران بوده است.
۱۰
عیب اصلی و اساسی حزب توده
همین بوده است:
عیب اصلی و اساسی حزب توده این بوده حزب پهلوانان توده بوده و نه حزب توده
۱۱
دلیل شکست حزب توده هم همین بوده است.
۱۲
حزب توده ی فردا
حزب توده خواهد بود و نه حزب پهلوانان توده
درنگی در بیولوژی بیژن جلالی
من چون درختان
زندگی کردم
و شاخههای روحم
از تاریکی بهسوی نور
گریختند
و درست ندانستم
که در خاک چه میگذرد
زیرا همواره کوشیدم
تا بادها را در آغوش گیرم.
پایان
۱
بیولوژی بیژن جلالی
نم کشیده است.
۲
بیژن جلالی
از جلال و جبروت ریشه های درختان
بی خبر مانده است
و
خیال می کند
که
درختان
خر اند
و
از روندهای خاک
بی خبرند.
۳
کجا ست سایه به بیژن بیولوژی بیاموزد:
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه ها را دست در دست هم است.
درنگی در اندرزی از مش مجید
من فکر میکنم
گاهی اوقات
همیشه
بی خیال نگاه های دیگران
از دیده شدن نترسیم
۱
مش مجید
باید تکلیف مخاطبین اندرز خود را روشن کنی:
یا
گاهی اوقات
باید از دیده شدن نترسند
و
یا
همیشه از دیده شدن نترسند.
۲
تفاوت میان «گاهی اوقات» و «هیمشه»
از زمین تا آسمان است
۳
ضمنا
چگونه می توان « بی خیال نگاه های دیگران» بود
وقتی که هر نگاهی
نگاه بهودایی است؟
درنگی در جفنگی فرنگی
روزی حریفی از من سؤال کرد:
«مشخصه بهترین دوست چیست؟»
جواب دادم:
«بهترین دوست کسی است
که حقیقت و درد رادر اندرون تو ببیند،
حتی زمانی که تو کلک می زنی و حقیقت و درد درونی ات را بروز نمی دهی.»
۱
اولا
حقیقت چه ربطی به درد دارد؟
۲
ثانیا
کشف حقیقت
آنهم در اندرون کسی
چه ربطی به بهترین دوست و با بدترین دشمن او بودن دارد؟
۳
ار قضا
قضیه برعکس است:
بدترین دشمن کسی
بهتر از بهترین دوستش او را می شناسد.
۴
از درد کسی هم وقتی می توان خبر داشت که او درد دل کند.
۵
مگر اینکه کسی مثل سید علی با عالم غیب و عالم الغیب ارتباط داشته باشد
۶
راستی مشخصه دوست چیست؟
بهترینش پیشکش فرنگیان.
۷
دوست کسی است که به ترفندی اعتماد تو را جلب می کند
تا در فرصت مناسب
خنجر زهرآگین بر ستون فقراتت فروکند و تو تا روز محشر
از فرط درد
به خود بپیچی.
۸
دوست کسی است که تو را به پشیزی چوب حراج زند و هر چه راجع به تو می داند
به هر ننه قمری لو دهد و اندک اندک ذلیلت کند تا از هرچه بنی ادم است
فرار کنی.
درنگی در شعاری
مهم ترین ابزار سرنگونی رژیم ج. ا. حل مسئله رهبری از طرف مردم است که تاکنون وضعیت نامشخصی دارد.
۱
این جمله به چه معنی است؟
۲
ضمنا مدعی بر اساس کدامین دلایل به این نتیجه رسیده است؟
۳
حل مسئله رهبری از طرف مردم
مگر در جنبش سبز ۸۸ صورت نگرفته بود؟
۴
مگر اوپوزیسیون ضد رژیم زیر پرچم میر حسین و شرکا گرد نیامده بود و میرحسین میرحسین فریاد نمی زد؟
۵
پس چرا رژیم ج. ا. سرنگون نشد؟
تازه روی کار امدن میرحسین مگر به معنی براندازی رژیم ج. ا. بود؟
۶
ضمنا
وقتی حزب توده را تار و مار کنند و سران آن را رسوا و شقه شقه کنند و جلوی ددان خاوران بیندازند،
برای توده چه چاره ای جز دخیل بستن به امام زاده های قلابی و تقلبی می ماند؟
۷
توده باید حزب خود را داشته باشد تا زیر پرچمش گرد آید و حاکمیت طبقه حاکمه مرتجع را براندازد و دموکراسی (توده فرمایی) را امکان پذیر سازد.
۸
علاوه بر این
هر حکومتی حتی
چه رسد به حاکمیتی
در دیالک تیک داخلی و خارجی
سرنگون می شود.
۹
اجامر جماران که بدون حمایت امپریالیسم رژیم انقلاب سفید را سرنگون نکرده اند تا توده هم بدون حمایت ایکس خارجی نه رژیم ج. ا. ، بلکه طبقه حاکمه کثافت جماران را براندازد و بر عن اندازد.
درنگی در طرز تحلیل
۱
فرق تعیین کننده ای
بین طرز تحلیل بندتنبانی بهزاد مهرانی و اجامر اصولگرا و اصلاح طلب و احزاب چپ و مجاهد و سطل ننه ات طلب و سرتنت طلب
و غیره
وجود ندارد.
۲
تحلیل یا رادیکال است و یا اصلا تحلیل نیست.
۳
مشخصه مهم تحلیل رادیکال
دست بردن به ریشه قضایا است و نه واله این و یا آن شاخه گشتن و به این و یا آن شاخه گیر دادن و یا دل بستن
۴
دست بردن به ریشه یعنی تحلیل مبتنی بر خرد کل اندیش (فلسفه ماتریالیستی ـ دیالک تیکی به انضمام تئوری شناخت مارکسیستی)
۵
هر تحلیل دیگر
بی اعتنا به نیت تحلیلگر
عوامفریبانه است
درنگی در عندرز سندرز
ترامپ خطرناک ترین رئیس جمهور در تاریخ امریکا ست.
۱
ترامپ چیست و کیست
مش سندرز؟
۲
احزاب و سازمان ها و نهادها و شخصیت ها
در دیالک تیک آمر و مأمور وجود دارند.
۳
یعنی
نماینده اند
و
نه
تعیین کننده.
۴
یعنی مأمورند
و نه آمر.
۴
فرمانبرند
و نه فرمانده.
۵
همه کاره
طبقه حاکمه است که از جنس اجنه است.
به قول حافظ
پشت پرده نشین است
و
ترامپ ها
غلامان کر و لال و خر بی اختیار آن است.
راز درون پرده چه داند فلک (ترامپ)
خموش
ای مدعی نزاع تو با پرده دار (ترامپ) چیست
۶
باد کردن مأمور و همه کاره جا زدن او
یکی از ترفندهای ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه برای عوامفریبی بوده، است و خواهد بود.
۷
ترامپ
بسان بقیه سیاستمداران طوایل طبقاتی
جزو اراذل و اوباش است.
۸
ترامپ
یاداور رهزنان و باج گیران و زورگویان و زورگیران قرون وسطی است.
۹
ترامپ به لحاظ شخصیت و خصلت و لیاقت شخصی
حتی به گرد چنگیزخان و تیموخان و سلطان محمود غزنوی و قلدران دیگر نمی رسد.
۱۰
هنر اجامر فاشیستی و فوندامنتالیستی
عوامفریبی
بلاف زدن
دروغ پراکنی
است.
۱۱
فرق ماهوی بین ترامپ و بایدن و مرکل و می و ماکرون و پوتین و چارق و چکمه و نعلین وجود ندارد.
درنگی در ترانه ای آذری
قوجالدیم منده
اما قوجالیق عشقون اودونی سوندورا بیلمز
من هم پیر شدم.
پیری اما قادر به کشتن آتش عشق نیست.
۱
آره.
آرزو بر شاعران عار نیست.
۲
پیران فقط در عالم خواب
می توانند احساس جوانی کنند،
عشق های ریایی و ریالی ماضی را
عشق بپندارند
و لحظه ای چند خوش باشند.
۳
روح همیشه سایه ماده را (شعور همیشه سایه وجود را)
مثل میرغضبی
بالای سر خود دارد.
مش مارکس
رضی الله عنه
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر