۱۳۹۹ مهر ۱۴, دوشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۴۲)

  


میم حجری


۲۰۱

سنگ سخنگو

 

دلم یه عشق واقعی می خواد باهاش دیوونگی کنم

 

سگ سخن جو

 

عشق

تنها چیزی است که خواستنی و سفارش دادنی نیست.

 

عشق

چیزی غیرمترقبه، ناگهانی، آنی، تصادفی است.

خری را تصادفا دم در طویله ای می بینی

و

دل می رود ز دستت

 

حافظ کجا ست؟

 

۲۰۲

سنگ سخنگو

 

کسایی که کتاب نمیخونن منو آنفالو کنن

 

سگ سخن جو

 

دوستان تو همه باید اهل کتاب باشند؟

 

نمی شود استثنا قایل شوی تا ما مسلمانان دوستت بمانیم.

 

ما مسلمانیم

قبله مان یک گل سرخ

جا نماز مان توده

 

۲۰۳

سنگ سخنگو

 

چخوف در جایی از نامه به برادرش چقدر خوب میگه: 

انسان فرهیخته برای جلب ترحم خود را خوار نمی کند.

 بر تار قلب دیگران زخمه نمیزند تا به حال او رقت آورند. 

نمی گوید:

«مرا نمیفهمند» 

«قدر مرا نمیدانند» 

زیرا اینها جلب اندکی توجه به بهایی بسیار است، 

فرومایگی و تقلب و ابتذال است.

 

سگ سخن جو

 

زنده باد چخوف.

 

اگر دیدی سلام ما به او هم برسان.

 

۲۰۴

سنگ سخنگو

 

چون باد در قلمرو گیتی وطن نداشت.

 

سگ سخن جو

 

 باد بی وطن وجود ندارد.

هیچ چیز در ورای زمان و مکان وجود ندارد.

 

۲۰۵

سنگ سخنگو

 

بنده حالم بهتره چون مثل ماشین بی توقف برای هدفم میخوام تلاش کنم. 

هدف مهم هست، 

اما مسیر رسیدن مهمتره!

 

سگ سخن جو

 

تو رهروی

از مبداء معینی به سوی مقصد معینی می روی.

هدفت رسیدن به مقصد است.

راه و دوچرخه و خودرو و خر

وسیله نیل به مقصد است.

 

راه

مهم است.

 

ولی

مهمتر از هدف و یا مقصد تو نیست.

نقش تعیین کننده در دیالک تیک وسیله و هدف (آماج) از آن هدف (آماج) است

بی آنکه وسیله (راه) هیچ واره باشد.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر