فصل ششم
وظیفه فکری فلسفه کلاسیک بورژوایی
آلمان
فصل ششم
بخش چهارم
۱
· فلسفه کلاسیک بورژوایی از همان بدو تشکیل با
دعوی زیر پا به صحنه نهاده بود:
· تشکیل وسیله ای برای تسلط راسیونال (عقلی) بر
طبیعت و جامعه.
۲
· فلسفه کلاسیک بورژوایی در صدد نشان دادن راه
تسلط بشر بر طبیعت و جامعه و چگونگی تغییر آندو بوده است.
۳
· فلسفه کلاسیک بورژوایی پایه کافی برای این مهم
را در خرد پیدا کرده بود و خرد با خود فلسفه کلاسیک بورژوایی هویت واحد داشت.
· (یکسان بود.)
۴
· فلسفه کلاسیک بورژوایی در امکان جامه عمل پوشی
این نیت و ضمنا در «قدرت عقل» (اسپینوزا) تا غلبه بر امپیریسم انگلیس هرگز تردید
به خود راه نداده بود.
۵
· موفقیت های حاصله در شناخت طبیعت (علوم طبیعی ـ
ریاضی)، پیشرفت در توسعه علوم در مجموع و پیشرفت در خود فلسفه برای تفکر کلاسیک
بورژوایی دال بر صحت راه آن در جهت جامه عمل پوشاندن به دعوی خود و دلیل کافی برای
اثبات قدر قدرتی بی حد و مرز خرد بود.
۶
· این موفقیت ها و پیشرفت ها برای فلسفه کلاسیک بورژوایی، همزمان دلیل کافی بر این
بود که پس از غلبه بر قوای فئودالی ـ استبدادی و ایده ئولوژی های حامی اش، در تحول
راسیونال جامعه نیز باید به پیشرفت هایی امیدوار بود.
۷
· تحقق (واقعیت یابی) راسیونال تسلط بر طبیعت و
جامعه برای فلسفه کلاسیک بورژوایی فقط و فقط وابسته به تشکیل مفاهیم، اصول و
قوانین فکری عام و به محک خوردن آنها در شناخت طبیعت و جامعه بود.
۸
· هوبس می نویسد:
· «فلسفه گشاینده راه گذار از مشاهده چیزهای منفرد
به قوانین عام» است.»
· (توماس هوبس، «خطوط اصلی فلسفه»، بخش سوم، آموزش
شهروندان، ص ۶۰)
۹
· مفاهیم، اصول و قوانین فکری عام اما برای فلسفه
کلاسیک بورژوایی، چیزی جز مفاهیم، اصول و قوانین فکری عام خرد نبوده اند.
۱۰
· و امپیریسم انگلیس، اعتبار درست همین مفاهیم،
اصول و قوانین فکری عام خرد را به انکار برخاسته بود.
۱۱
· امپیریسم انگلیس شرایطی را به وجود می آورد که
در آن، خرد، وجود فلسفه و علم و ادامه حیات فلسفه و علم زیر علامت سؤال قرار می
گرفت.
ادامه دارد.



هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر