امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)
تحلیل واره ای
از
شین میم شین
هوشنگ ابتهاج با بیان اینکه «سقوط را بر شوروی تحمیل کردند»، تصریح میکند:
«نظام سرمایه داری با تحمیل دو چیز اتحاد
شوروی را
از هم فرو ریخت:
اول، مسابقۀ تسلیحاتی و دوم، محاصره اقتصادی.
مسابقۀ تسلیحاتی تمام انرژی جامعه را مکید و محاصره
شوروی آن را ورشکسته کرد.
اما به یاد داشته باشید که کمونیستها یک
کشور دهقانی را تحویل گرفتند و یک کشور
صنعتی ساختند که در بسیاری موارد از آمریکا جلوتر یا حداقل برابر بود.
·
شاعر برای ادعای خود مبنی بر «تحمیل
سقوط به شوروی»، دلیل می آورد:
·
بنظر شاعر، امپریالیسم برای ساقط
کردن نظام شوروی، دو ترفند در آستین داشته است:
1
اول، مسابقۀ تسلیحاتی
·
حق با شاعر است.
·
تحمیل مسابقه تسلیحاتی از سوی طبقه
حاکمه امپریالیستی یکی از ترفندهای سنجیده و اندیشیده بوده است.
·
اما بر خلاف تصور شاعر، فقط به توده
های مولد و زحمتکش شوروی تحمیل نشده، بلکه بر توده های مولد و زحمتکش خود کشورهای امپریالیستی
و در تحلیل نهائی بر توده های مولد و زحمتکش سرتاسر جهان تحمیل شده است.
2
·
این ترفند اقتصادی ـ استراتژیکی در
زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان و نخست وزیری بانوی آهنین ـ مارگاریت تاچر ـ جامه عمل
پوشیده و بی خانمائی وحشت انگیز توده های زحمتکش ایالات متحده و بریتانیای کبیر را
به دنبال داشته است.
·
مفاهیم «جنگ ستارگان»، «تاچریسم» و غیره در این
رابطه ساخته شده اند.
·
در این زمینه بی شک پژوهش های
مفصلی صورت گرفته است و نمی توان به شاعر توده و حزب توده حق نداد.
·
یکی از تفاوت های اصلی و تعیین
کننده هنرمندان توده و حزب توده هم شم طبقاتی آنها ست.
·
سایه بیشک از مارکسیسم ـ لنینیسم اطلاع
زیادی ندارند.
·
این ولی مانع آن نمی شود که «تیر تحلیل
بر هدف زنند.»
·
مارکس در نامه ای به ابراهام لینکن
از مفهوم «غریزه طبقاتی پرولتاریا» استفاده کرده است.
·
غریزه طبقاتی توده ها با خرد
اندیشنده قوم و خویش است.
3
اول، مسابقۀ تسلیحاتی
·
طبقه حاکمه هم اکنون نیز جمهوری
خلق چین را از این لحاظ تحت فشار قرار داده است.
·
طبقه حاکمه اما فقط با توسل صرف به
این ترفند نمی توانست انقلاب اکتبر را به شکست کشاند و پیروزی ضد انقلاب را جامه
عمل بپوشاند.
·
شاعر هم بیشک می دانند که این
ترفند طبقه حاکمه برای شکست فجیع و شرم انگیز انقلاب اکتبر کفایت نمی کرد.
·
به همین دلیل ترفند دیگری را می
جوید و بسته به سطح توسعه نظری خود می یابد:
4
دوم، محاصره اقتصادی.
·
سایه به احتمال قوی قصد ابلاغ مفهوم
دیگری را دارند.
·
ولی واژه مناسب برای آن پیدا نکرده
اند.
·
اتحاد شوروی ـ سایه هم بیشک می
دانند ـ نه تنها در محاصره اقتصادی طبقه حاکمه امپریالیستی قرار نداشته، بلکه از
زمان خروشچف، حتی به همکاری اقتصادی با کنسرن های امپریالیستی پرداخته بود.
·
بنظر هانس هاینتس هولتس ـ حکیم مارکسیست
و مؤلف آثاری تحت عناوین «شکست سوسیالیسم و آینده آن»، «کمونیست ها امروز»، «یا سوسیالیسم یا
بربریت» و غیره ـ همین همکاری یکی از خطاهای خطیر سیستم سوسیالیستی بوده است.
· مراجعه کنید به «کمونیست ها امروز» (حزب و جهان بینی آن)، «یا سوسیالیسم
یا بربریت» و غیره در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
دوم، محاصره اقتصادی
·
اتحاد شوروی در زمان استالین تحت
محاصره اقتصادی قرار داشته و علیرغم آن نه تنها به زانو در نیامده بود، بلکه حتی
بلحاظ اقتصادی توسعه هر چه بیشتر هم یافته بود و تحکیم هم شده بود.
·
آنچه سایه و نه فقط سایه احتمالا
نمی داند، یکی از کشفیات بی همتای مارکس است که به تز «درک و یا استنباط ماتریالیستی
تاریخ» معروف شده است.
·
کشفی برای بشریت در طراز کشف آتش.
·
کشفی بسان قطب نمائی بی خلل در
تحلیل چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، پسیکولوژیکی،
سوسیولوژیکی، هنری، اخلاقی، فکری و الی آخر) از خرد تا کلان.
·
به همین دلیل هم بوده که لنین به تأکید
نیروهای مولده را به عنوان معیار خلل ناپذیر برای ارزیابی پدیده های اجتماعی تعیین
می کند.
·
شکست سوسیالیسم را هم باید با توجه
به همین معیار ارزیابی کرد.
·
و گرنه با طناب «تحلیل» های تخیلی
و تصادفی نمی توان در چاه عمیق شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی
اندر شد و سالم و سلامت بیرون آمد.
·
تز «درک ماتریالیستی تاریخ» هم از
دو دیالک تیک بنیادی، اساسی و شالوده ای
همه جوامع بشری و همه فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی ـ بدون استثناء ـ تشکیل
یافته است:
الف
·
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات
تولیدی
ب
·
دیالک تیک مناسبات تولیدی (زیربنا)
و روبنای ایدئولوژیکی
· مراجعه کنید به درک ماتریالیستی تاریخ،
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، دیالک تیک زیربنای اقتصادی (مناسبات
تولیدی) و روبنای ایدئولوژیکی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
دوم، محاصره اقتصادی
·
دلیل شکست سوسیالیسم نیز ـ قبل از
همه ـ در فراموش کردن توسعه پیگیر و سریع نیروهای مولده بوده است.
·
این اولین تکلیفی است که مارکس و
انگلس در اولین جملات اولین سند کمونیستی،
یعنی «مانیفست حزب کمونیستی» برای پرولتاریای
پیروزمند تعیین می کنند.
·
تفاوت استالین با جانشینان او هم درست
همین جا ست.
·
این تفاوت تعیین کننده میان
استالین و مابقی رهبران حزب کمونیست شوروی را حتی بیسوادترین پیرزنان و پیرمردان
در کوچه ها و خیابان های روسیه بر زبان می رانند.
·
دلیل محبوبیت کماکان استالین هم
درست همینجا ست.
·
دلیل تداوم رهبری حزب کمونیست چین
و ویتنام و غیره نیز در تحلیل نهائی همین جا ست.
·
توده های مولد و زحمتکش خادم پیشرفت
اجتماعی را هرگز از حمایت خود محروم نمی سازند و مادام العمر گرامی می دارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر