۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

سیری در شعر «عصیان بندگی» از فروغ فرخزاد (23)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
عصیان 
(۱۳۳۶)  
تحلیلی از شین میم شین

مهلتش دادی که تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش آتش افروزد

لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی، کز عطش سوزد

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو بودی که به ابلیس مهلت آتش افروزی در دنیا را دادی.
·        تو بودی که توان استحاله خویش به لذتی وحشی در بستری خاموش را به او دادی.
·        تو بودی که توان بوسه گشتن بر لبان سوزان از تشنگی را به او دادی.

1
مهلتش دادی که تا دنیا به جا باشد
با سرانگشتان شومش آتش افروزد

·        فروغ در این بیت از تناقض منطقی یاد شده پرده برمی دارد:
·        او وسوسه ابلیس را دسیسه و ترفند خدا می داند تا بهانه ای برای انسان ستیزی خویش پیدا کند.

2
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی، کز عطش سوزد

·        این برداشت فروغ از دیالک تیک ابلیس در تئولوژی پرده بر می دارد:
·        تئولوژی ابلیس را در دیالک تیکی درونی ـ برونی مطرح می سازد:

الف
·        ابلیس درونی نفس اماره نامیده می شود:
·        نفس فرمانده و اغواگر.
·        منظور تئولوژی از نفس اماره، در حقیقت غرایز طبیعی و  قدر قدرت بشری اند.
·        تئولوژی بدین طریق بهانه ای برای تحقیر غرایز انسانی سر هم بندی می کند تا به تبلیغ تئوری ریاضت بپردازد و به تحقیر لذت.
·        هدف تئولوژی انحصاری کردن لذت به طبقه حاکمه است.

ب
·        ابلیس برونی که همان ابلیس تئولوژیکی است.

3
لذتی وحشی شود در بستری خاموش
بوسه گردد بر لبانی، کز عطش سوزد

·        فروغ در این بیت، غریزه جنسی را، نیازهای عاطفی، احساسی و جنسی طبیعی را به معنی استحاله ابلیس به بوسه و لذت و توحش و غیره تفسیر و عملا تحریف می کند.
·        این ابیات فروغ نشاندهنده سطح نازل دانش علمی و نظری او ست.

هر چه زیبا بود بیرحمانه بخشیدی اش
شعر شد، فریاد شد، عشق و جوانی شد

عطر گل ها شد به روی دشت ها پاشید
رنگ دنیا شد، فریب زندگانی شد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        هر چیز زیبا که وجود داشت، با بیرحمی تمام به ابلیس بخشیدی:
·        آن سان که او شعر و فریاد و عشق و جوانی شد.
·        عطر گل ها شد و بر روی دشت ها پاشید.
·        رنگ دنیا و فریب زندگانی شد.

·        فروغ در این دو بیت و در ابیات بعدی معلوم نیست که بنا بر کدامین سند تئولوژیکی (فقهی) و یا خرافی، مظهر همه چیزهای زیبای دنیا را ابلیس می داند.

·        ما تاکنون چنین روایاتی راجع به ابلیس نه در جائی دیده ایم و نه از احدی شنیده ایم.
·        شعر و فریاد و عشق و جوانی و عطر گل چه ربطی به ابلیس بدبخت دارند.

·        فروغ در این ابیات، خود بدترین خرافه ها را به خورد خلایق می دهد.

موج شد بر دامن  مواج رقاصان
آتش «می» شد درون خم به جوش آمد

آن چنان در جان میخواران خروش افکند
تا ز هر ویرانه بانگ نوش نوش آمد

·        معنی تحت اللفظی:
·        ابلیس به اراده تو به موجی در دامان رقاصان بدل شد.
·        به آتش می بدل شد و در خم به جوش آمد.
·        ضمنا چنان جان میخواران را به جوش آورد که از هر خرابه ای بانگ نوش نوش به گوش رسید.

·        مردم در ازمنه سابق به سبب سطح توسعه علمی نازل تکثیر شتابان میکرو ارگانیسم ها در روند تبدیل مواد قندی به الکل (روند احیای شیمیائی و بیوشیمیائی) را به اجنه نسبت می دادند.
·        فروغ در این بند شعر، جای اجنه را با ابلیس عوض می کند.
·        احتمالا در قاموس فروغ اجنه و ابلیس به قبیله واحدی تعلق دارند.
·        چون بنا بر آیات قرآن هر دو از آتش خلق شده اند.
·        ولی همه این چیزهائی که فروغ به ابلیس نسبت می دهد، مثلا موج دامان رقاصان و می در درون خم، تهمت های ناروائی اند که او به ابلیس بدبخت می زند.
·        به عبارتی دیگر، فروغ منشاء همه عناصر زیبای هستی را ابلیس قلمداد می کند و عملا به اشاعه خرافه های جدید دامن می زند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر