۱۴۰۳ مهر ۱۵, یکشنبه

درنگی دیگر در کامنتی دیگر از حق پرستی (۱۰)

 

درنگی

از

میم حجری
 
حق پرست
 
همواره در دیکتاتوری 
یک طبقه آزاد وجود دارد که آزادانه از مواهب بهره مند می شود.
 
حق پرست در این جمله،
عملا و عینا
دیالک تیک و یا دوئالیسم آزادی و بردگی را در نظر دارد.
به زعم حق پرست،
 طبقه حاکمه آزاد است و توده، برده.

این درک و استنباط از مفهوم اختیار (آزدی) 
رواج جهانی همه گیر دارد، ولی اعتبار فلسفی ـ علمی (مارکسیستی) ندارد.

همانطور که در بخش های پیشین این تحلیل ذکرش گذشت،
اختیار (آزادی) 
به تنهایی وجود ندارد تا ثروتمند، مختار (آزاد)  تصور شود و فقیر، بی اختیار (نا آزاد).


اختیار (آزادی) 
در دیالک تیک جبر (ضرورت) و اختیار (آزادی) وجود دارد
و
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن جبر (ضرورت) است.

به قول هگل و کلاسیک های مارکسیسم،

اختیار (آزادی) = شناخت جبر (ضرورت).
 
به همین دلیل،
انگلس می گوید:
نیاکان بشر به هنگام ترک عالم حیوانات، همانقدر مختار بود که حیوانات مختار هستند. 
 
این بدان معنی است که آزادی با آگاهی فلسفی دست در دست می رود.
 
ترامپ و پوتین مولتی میلیونرند، بی انکه مختار (آزاد) باشند.
خر نمی تواند مختار باشد.
حتی اگر آخورش همیشه پر باشد و نیازی به کار کردن نداشته باشد.

واژه آزادی
مثل واژه های دموکراسی و عشق و دل و غیره
جزو واژه های هتک حرمت شده است.
 
هر ننه قمری دم از آزادی می زند، 
بی انکه تعریف فلسفی ـ علمی (مارکسیستی) آن را بداند و حتی بی انکه بخواهد بداند.
 
اگر تعریف کلاسیک ها از آزادی را تدقیق کنیم، باید بگوییم:
ازادی  در دیالک تیک سه عضوی  ضرورت ـ آگاهی ـ آزادی وجود دارد.
 
نویسنده ای احتمالا با تکیه بر تجارب شخصی،
در رمانی نوشته است:
می توان در زندان بود و علیرغم آن، آزاد بود.
 
حق هم داشته است،
 اگر حتی از تعریف فلسفی ـ علمی (مارکسیستی) آزادی بی خبر بوده باشد.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر