تحلیلی
از
۵
گر نیک، اگر که بد
گر دلشکن، اگر که دل آرا ست،
گهواره شما، پیشینه شما
غمنامه و سرود و ستمنامه شما
زرنامه خرد، عطش داد، عطر عشق
شهنامه شما و نسبنامه شما ست.
سفینه رهایش بشری اکنون تعریف استه تیکی ـ تئوریکی ـ هنری می شود:
هرچه باشد، زیبا و زشت، نفرت انگیز و دل آرا،
گهواره بشریت بوده است و خواهد بود:
الف
گهواره شما
سفینه رهایش بشری گهواره و پرورشگاه دیالک تیکی بشریت بوده است.
سفینه همیشه یادآور گهواره است.
سفینه اما ضمنا همیشه در کشاکش با امواج سهمگین دریا ست.
هر سفر سفینه ای دشوار و مخاطره آمیز است.
هر وجبی از راه،
دیالک تیکی از بیم و امید، مقاومت و مبارزه، مرگ و زندگی است.
بهتر از این نمی توان بیم و امید، مقاومت و مبارزه دمبدم بشریت در مقابل قوای طبیعی و اجتماعی را تصور و تصویر کرد.
ب
پیشینه شما
سفینه رهایش بشری،
تجسم مادی سابقه تاریخی بشریت است:
حاوی و حامل تجارب تلخ و شیرین و دانش گردآمده نسل های متوالی است.
آئینه تاریخ بشری نمای تمامعیار است.
مهره های امانت،
تبلور و تجسم مادی همین مبارزه رهائی بخش طولانی و تمام تاریخی اند.
پ
غمنامه و سرود و ستمنامه شما
سفینه روان بر آب های جهان،
تجسم مادی سیر و سرگذشت سرشته به غم و سرود و ستم بشریت است.
ت
زرنامه خرد
سفینه روان بر آب های جهان،
خردنامه ای است که بر اوراق زرین نقش بسته است.
تجسم تئوری به محک پراتیک خورده و اثبات گشته است.
ث
عطش داد، عطر عشق
سفینه حامل مهره های سرخ،
تجسم عطش بشریت به عدالت و داد است:
سیر و سرگذشت مبارزه بشریت بر ضد بیداد است.
درست به همین دلیل سرشته به عطر عشق است:
عشق به همنوع و عشق به رهائی بشریت از انقیاد طبیعی و اجتماعی
ج
شهنامه شما و نسبنامه شما ست
سفینه سرگردان در بحر سپیده دم،
تجسم داستان های دیرین بشری، شجره نامه و تبارنامه بشریت زحمتکش است.
۶
خوش سیر می کند
بر شهرهای دیده و دل های بی شمار
باشد که عاقبت
در ساحل سلامت
صاحبدلان بر او بگشایند بندری
تا بار خود فرو نهد، آنجا کند قرار!
سفینه رهایش بشری اما بی هدف و آماج نیست.
در جست و جوی بندری است،
بندری که پارسایان دلاور در ساحل سلامت بر آن بگشایند تا بار خویش از مهره های امانت فرو نهد و در آنجا قرار گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر