در قرن بیستم
پروفسور دکتر ولفگانگ ایشهورن
(۱۹۳۰)
فیلسوف آلمانی
سوبژکت تاریخ
در
جامعه اشتراکی آغازین،
اشراف برده دار و روحانی (آل عبا)
بوده است.
ایده ئولوژی جامعه برده داری
هم
ایده ئولوژی اشراف برده دار و روحانی بوده است.
در خاورمیانه
اسلام بوده است.
غزوات حضرت محمد (رسول طبقه اجتماعی برده دار و روحانی)
جنگ های این طبقه اجتماعی برای تحمیل و گسترش مناسبات تولیدی برده داری بوده است
که
در لفافه اشاعه اسلام به مثابه ایده ئولوژی فرماسیون اقتصادی برده داری صورت گرفته است.
اینجا ست که از دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی پرده برمی افتد:
اسلام به مثابه یکی از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی
که انعکاس زیربنای اقتصادی برده داری است،
متقابلا
به خدمت بسیج طبقه و توده برای تحمیل و تشکیل و حفظ و توسعه و تحکیم زیربنای اقتصادی در می آید.
ایشهورن
متدئولوژی مارکسیستی (دیالک تیک ماتریالیستی) را نمی بیند
و
به دلیل کوری
از متد مکانیستی دم می زند.
ضمنا
بهتر است، این نکته نیز یادآوری شود که جنگ های خلفا بر ضد دول دیگر
جزو جنگ های ضد فرماسیون اقتصادی اشتراکی آغازین (مثلا بر ضد خردمدینان و ملاحده و مزدکیان)
از
سویی
و
بر ضد دول برده دار دیگر
از
سوی دیگر
بوده اند.
یکی از افتخارات رسول اکرم
زاده شدن از مادر در زمان حکومت انوشیروان عادل قاتل مزدکیان بوده است.
سوبژکت تاریخ
فقط و فقط
به برکت گرد آوردن توده زیر پرچم رهایی بخش عملی و نظری خود (چنگ زدن بر حبل المتین الهی. به قول رسول فرماسیون برده داری)
قادر به انقلاب اجتماعی می شود.
این بدان معنی است
که
هم
باید
دیالک تیک طبقه حاکمه جدید (سوبژکت تاریخ) و توده
در نظر گرفته شود
و
هم
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی.
یعنی
سوبژکت تاریخ
علاوه بر مبارزه اقتصادی و سیاسی بر ضد فرماسیون اقتصادی سابق،
به
مبارزه ایده ئولوژیکی قطعی و آشتی ناپذیر بر ضد ایده ئولوژی حاکم
مبادرت ورزد.
به حزبی که شعار آتش بس در مبارزه ایده ئولوژیکی
(تفاوت در اندیشه و وحدت در عمل)
می دهد،
باید پارس کرد.
سوبژکت تاریخ
در
ترانس فرماسیون های بعدی
(گذار از فرماسیون برده داری به فئودالی)
اشراف فئودال و روحانی
و
در
(گذار از فرماسیون فئودالی به سرمایه داری)
بورژوازی
و
در
(گذار از فرماسیون سرمایه داری به سوسیایلسم)
پرولتاریا بوده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر