۱۴۰۱ بهمن ۱۲, چهارشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (پ) پیشرفت (۱)

Bild
 
پروفسور دکتر ولفگانگ پطر ایشهورن

برگردان

شین میم شین
 

۱

·      پیشرفت به معنای فلسفی ـ سوسیولوژیکی اش (جامعه شناسی)، به توسعه تاریخی جامعه بشری و یا عرصه های منفرد حیات جامعتی از نازل به عالی اطلاق می شود، که بر مبنای معیارهای عینی قابل تعیین است.

 

۲

·      اندیشه پیشرفت تاریخی، بعدها به مثابه بازتاب فکری توسعه تاریخی پدید آمده است.

 

۳

·      تاریخ اندیشه پیشرفت با روشنگری بورژوائی آغازین (ماقبل امپریالیستی) آغاز می شود.

 

۴

·      فلسفه و تئوری جامعتی پیشین، به مسئله ترقی تاریخی اصلا واقف نبود.

 

۵

·      اندیشه پیشرفت تاریخی تنها زمانی توانست شکل گیرد، که با بورژوازی انقلابی آغازین، شیوه تولیدی توسعه یافت و غالب آمد، که توسعه بی امان نیروهای مولده، جامعتی گشتن تحول ساختارهای اجتماعی و انفجار قالب تنگ شیوه های تولیدی عمدتا ایستای پیشین را به همراه آورد.

 

۶

·      نتایج مهم توسعه تفکر فلسفی ـ تاریخی بورژوائی را در رابطه با مسئله  پیشرفت می توان در موارد زیر مشاهده کرد:

 

·      مراجعه کنید به تفکر تاریخی

 

الف

·      در این مورد که پیشرفت تاریخی و توسعه بالنده بشریت به مرحله عالی تر وجود دارد.

 

ب

·      در این مورد که معیارهای این پیشرفت ـ در تحلیل نهایی ـ در اصول فکری (ایده ای) دانسته می شوند، اگرچه نظراتی هم وجود دارند که توسعه کار دستی، کشاورزی، صنعت و همچنین مناسبات اقتصادی را نیز در نظر می گیرند.

 

پ

·      در این مورد که پیشرفت تاریخی در قدرت انسانی دیده می شود، در استعداد او به تسلط معقول بر جهان و به تشکیل معقول روابط اجتماعی.

 

۷

·      در جوار نظرات عمدتا مکانیسیستی پیشرفت (پرالت، تورگو، کندرسه)، نظراتی نیز رواج می یابند که به خصلت مبتنی بر تضاد دیالک تیکی پیشرفت باور دارند.

·      (روسو، هردر، کانت، فیشته، هگل)

 

۸

·      تدوین و تأسیس نظریه مارکسیستی پیشرفت تاریخی این گنجینه فکری به میراث مانده را به خدمت می گیرد، توسعه اش می دهد و ضمنا آن را از موضع طبقه کارگر مورد انتقاد ماتریالیستی قرار می دهد.

 

۹

·      فلسفه هگل نقطه اوج تفکر بورژوائی پیشرفت است.

 

۱۰

·      هرچه حاکمیت طبقاتی بورژوازی استحکام بیشتری می یابد و آنتاگونیسم (تضاد آشتی ناپذیر) طبقاتی میان بورژوازی و به ویژه   طبقه کارگر تشدید می شود، بورژوازی به همان اندازه بیشتر اطمینان به آینده را از دست می دهد.

 

۱۱

·      این امر در ایدئولوژی بورژوائی به صورت روی برتافتن از اندیشه پیشرفت تاریخی خودنمائی می کند، که در نیچه و سپس اشپنگلر می توان آنرا به وضوح دید.

 

۱۲

·      از این به بعد، پسیمیسم (بدبینی) ژرفی بر تفکر تاریخی بورژوائی سیطره می یابد و سرانجام در قرن بیستم، مفهوم پیشرفت بیشتر و بیشتر به اوبژکت حملات بورژوائی بدل می شود.

 

۱۳

·      این عدول از یکی از مترقی ترین دستاوردهای بورژوازی آغازین و یکی از عوامل برانگیزنده تئوریکی آن، به طرز آشکاری علیه  جنبش انقلابی طبقه کارگر، سوسیالیسم و جنبش دموکراتیک خلق ها نشانه رفته است.

 

۱۴

·      تجارب تلخی باور به پیشرفت را برای بسیاری از ایدئولوگ های بورژوائی (کورتیوس، لوویت) درهم شکسته است.

 

۱۵

·      مفهوم پیشرفت اکنون برای اکثریت ایدئولوگ های بورژوائی، مفهومی است، که تعریف علمی از آن محال است، به کمک هیچ معیاری نمی توان صحت آن را اثبات کرد و چیزی جز مجموعه ای از ارزیابی های ذهنی نیست.

·       (راسل، فون ویزه، تورن دایک)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر