۱۴۰۱ بهمن ۲۱, جمعه

زندگی مارکس و انگلس (۳۶۱)

     

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

فصل بیست و چهارم

«زندگی ما بیهوده نبود.»

ادامه
 

۱۰

حق انقلاب

 

انگلس

در اوایل سال ۱۸۹۵

به جمع آوری آثار اولیه مارکس و برخی از انتشارات او از سال های ۴۰ قرن نوزدهم و تدوین مهم ترین آنها برای انتشار مجدد

همت گماشت.

 

در این اثناء درخواست مبرمی از برخی از رفقای رهبری حزب کارگری آلمان به دست او رسید.

 

آنها از انگلس خواسته بودند که بر چاپ جدید اثر کارل مارکس، تحت عنوان «مبارزات طبقاتی در فرانسه (۱۸۴۸ ـ ۱۸۵۰)»

پیشگفتاری بنویسد

و

از اهمیت آن زمانی و اکنونی این اثر پرده بردارد.

 

 

انگلس

دست به کار شد.

 

در بخش اول پیشگفتار

اهمیت این اثر کارل مارکس برای تئوری انقلاب طبقه کارگر

را

توضیح داد.

 

در بخش دوم پیشگفتار

به بررسی مسائل اکتوئال (فعلی) مربوط به استراتژی و تاکتیک پرداخت.

 

کما فی السابق

نخست

به تجزیه و تحلیل شرایط تاریخی ـ مشخص در پایان قرن نوزدهم در آلمان پرداخت.

 

انگلس

برخی از نمایندگان کارگری را مورد انتقاد قرار داد

که

تمایلات آوانتوریستی (ماجراجویانه)

دارند

و

هنوز نفهمیده اند

که

حزب

باید

از کلیه امکانات قانونی مبارزه بهره برگیرد،

 بدون اینکه از مبارزه غیرقانونی صرفنظر کند.

 

 انگلس بر آن بود که سوسیالیست ها باید از همه وسایل دموکراسی بورژوایی برای تقویت جنبش سوسیالیستی بهره برگیرند.

 

او

اما

به طرز تزلزل ناپذیری بر این قانون بنیادی پافشاری می کرد

که

«البته، رفقای  ما از حق شان به انقلاب صرفنظر نخواهند کرد.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۲، ص ۵۲۴)

 

بلکه بر عکس:

انگلس

استفاده از کلیه امکانات مبارزه قانونی 

را

فقط

به مثابه پیش شرط تدارک «روز تصمیمگبری» (روز انقلاب) در نظر می گرفت.

ضمنا

به مثابه تدارک مبارزه خیابانی علنی.

 

انگلس

مصرانه اعلام می داشت

که

حزب طبقه کارگر

اگرچه فرم های مسالمت امیز کردوکار انقلابی اش را ارجحیت می بخشد،

ولی اگر طبقات اجتماعی استثمارگر دست به اعمال قهر بزنند  و به جنگ داخلی روی آورند،

حزب طبقه کارگر

باید

انقلابش را با متدهای مبارزاتی قهرآمیز جایگزین سازد و یا تکمیل کند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر