تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
· پس آنگه سر به سوی آسمان بر کرد
· به آهنگی دگر، گفتار دیگر کرد:
· «درود، ای واپسین صبح، ای سحر بدرود
·
که با آرش
تو را این، آخرین دیدار خواهد بود
· به صبح راستین سوگند
· به پنهان آفتاب مهربار پاک بین سوگند
· که آرش جان خود در تیر خواهد کرد
·
پس آنگه
بی درنگی خواهدش افکند
· زمین می داند این را، آسمان ها نیز
· که تن بی عیب و جان پاک است
· نه نیرنگی به کار من، نه افسونی
· نه ترسی در سرم، نه در دلم باک است.»
· درنگ آورد و یک دم شد به لب خاموش
·
نفس در
سینه ها ـ بی تاب ـ می زد جوش
· «ز پیشم مرگ
· نقابی سهمگین بر چهره می آید
· به هر گام هراس افکن
· مرا با دیده ی خونبار می پاید
· به بال کرکسان، گرد سرم پرواز می گیرد
· به راهم می نشیند، راه می بندد
· به رویم، سرد می خندد
· به کوه و دره می ریزد طنین زهرخندش را
·
و بازش،
باز می گیرد
· دلم از مرگ بیزار است
· که مرگ اهرمن خو آدمی خوار است
· ولی آن دم که ز اندوهان، روان زندگی تار است
· ولی آن دم که نیکی و بدی را گاه پیکار است
· فرو رفتن به کام مرگ شیرین است
·
همان
بایسته آزادگی این است
· هزاران چشم گویا و لب خاموش
·
مرا پیک امید خویش می داند
· هزاران دست لرزان و دل پر جوش
·
گهی می
گیردم، گه پیش می راند
· پیش می آیم
· دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم
· به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند
· نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم کند!»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر