۱۴۰۰ فروردین ۱۸, چهارشنبه

درنگی در حکایاتی از احسان طبری (۴)


درنگی

از

میم حجری

 

 

۲

مه و صخره

 

بامدادی پگاه

مهی

بر صخره ای فروپیچید

و

به

سخره

گفت:

«بسیار صلابت و شکوه می فروشی.

اینک تو را چنان در خویش فروپیچیده ام، که کسی اثری از تو نخواهد یافت.»

 

صخره

شکیب کرد و خاموش ماند.

 

چون خورشید دمید،

از آن مه

حتی

نمی

برجای نماند.

 

پایان

 

۱

مه و صخره

 

مه

بسان ابر

نتیجه تبخیر آب است.

تفاوت مه با ابر

تماس مه با زمین است.

به همین دلیل ابرهای مماس با قله ها

را

هم

مه

می نامند.

 

طبری در این حکایت

برای نصیحت

دیالک تیک صخره و مه

را

به

خدمت می گیرد.

 

۲

بامدادی پگاه

مهی

بر صخره ای فروپیچید

و

به

سخره

گفت:

«بسیار صلابت و شکوه می فروشی.

اینک تو را چنان در خویش فروپیچیده ام، که کسی اثری از تو نخواهد یافت.»

 

معنی تحت اللفظی:

سحرگاهان صخره ای را کلافی از مه در برگرفت

و

به

تمسخر

گفت:

تو

را

علیرغم کبر و نخوتت

چنان

تحت سلطه قرار داده ام که اثری از تو دیده نمی شود.

 

طبری

صخره و مه

را

سوسیالیزه می کند

و

بسان اعضای طبقات و اقشار اجتماعی مختلف

 به چالش برمی انگیزد تا اندیشه فلسفی عمیقی را تبیین دارد.

 

طبری

ضمنا

واژه های صخره و سخره

را

برای شیوایی سخنش

به

خدمت می گیرد

که

شباهت فرمال دارند.

 

۳

صخره

شکیب کرد و خاموش ماند.

 

طبری

طرفدار صخره و مخالف مه

است.

این اندیشه

را

طبری

احتمالا از صمد بهرنگی دارد که او هم

از

صابر

 ـ طنزپردار آذری ـ

داشته است:

بنزه رم بیر قوجامان داغه که دریاده دورار

 

به

کوه دیرمانی شباهت دارم که در دریا ایستاده است.

 

دلیل تجلیل صخره و تحقیر مه

ماندگاری صخره و گذرایی مه

است.

 

ارزیابی طبری

ارزیابی هنری ئی

است

و

نه

ارزیابی علمی ـ فلسفی ئی.

 

مثلا

توده و حزب توده

را

می توان به صخره تشبیه کرد

و

طبقات حاکمه و احزاب شان

را

به

مه.

 

۴

صخره

شکیب کرد و خاموش ماند.

 

شکیب سرشته به سکوت صخره

یادآور

شکیب سرشته به سکوت اشراف فئودال و روحانی است.

توده و توده ای از این خصوصیات بیزارند.

 

۵

چون خورشید دمید،

از آن مه

حتی

نمی

برجای نماند.

 

با طلوع آفتاب و گرمتر شدن هوا

قطرات آب تشکیل دهنده مه

تبخیر می شوند.

فرم گاز (بخار)

کسب می کنند

سبکتر می شوند و اوج می گیرند.

طبری

از

امحای مه

دم می زند.

 

این تصور طبری درست نیست.

ما

با

تحول کیفی مولکول های آب

سر و کار داریم:

با

گذار از مایع به گاز.

 

پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر