خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
۱
و قوه عملی آن باشد
که قوی و افعال خود را مرتب و منظوم گرداند،
چنانکه با یک دیگر مطابق و موافق شوند
تا به واسطه آن مساوات
اخلاق او مرضیه گردد.
این تعریف عبید و فلاسفه مورد نظر او
از
قوه عملی
(ضد دیالک تیکی قوه نظری)
است:
قوه عملی
یعنی
ترتب (مرتب کردن) و تنظیم قوا و افعال خود و مطابق و موافق سازی آنها با یکدیگر.
یعنی
موافق و مطابق سازی قوا با افعال (توانایی ها با اعمال).
سؤالی که عبید از خود نمی کند، چگونگی این انجام شق القمر است.
برای موافق و مطابق سازی قوا با افعال
به
خرد و اخلاق
نیاز مبرم است.
یعنی
به
تشکیل دیالک تیک اندیشه و عمل (تئوری و پراتیک) نیاز بی چون و چرا ست.
موافق و مطابق سازی قوا با افعال
نه
کردوکاری عملی،
بلکه
کردوکاری فکری است.
یعنی قوه نظری (تئوریکی) همیشه توأم با قوه عملی (پراتیکی) است.
چون
قوه تئوریکی
از
قوه پراتیک
نشئت می گیرد
و
به
خدمت آن کمر برمی بندد.
رابطه دیالک تیکی تئوری و پراتیک
(اندیشه و عمل)
را
با
بمب اتم
هم
نمی توان پاره کرد.
۲
و قوه عملی آن باشد
که قوی و افعال خود را مرتب و منظوم گرداند،
چنانکه با یک دیگر مطابق و موافق شوند
تا به واسطه آن مساوات
اخلاق او مرضیه گردد. عبید موافق و مطابق سازی قوا با افعال
را
مساوات
محسوب می دارد.
این به معنی برقراری تساوی میان قوا و افعال است.
خلایق بسته به توانایی خویش، عمل می کنند.
به
زعم عبید
کمیت و کیفیت توانایی = کمیت و کیفیت عمل
هدف از این تساوی قوا و افعال
توسعه اخلاقی
(کسب اخلاق حسنه)
است.
عبید و فلاسفه محبوب عبید
به
قول مولانای بی ادب
«سوراخ دعا»
را
گم کرده اند.
قضیه
اصولا و اساسا
باید بر عکس تصور حضرات باشد:
اخلاق مرضیه
باید
به
موافقت و مطابقت قوا و افعال
منجر شود
و
نه
برعکس.
مثال:
موافقت و مطابقت قوت بازوی شعبان بی مخ با افعال او
بسته به اخلاق او
به
توده ستیزی و توده ای کشی
منجر می شود
و
موافقت و مطابقت قوت بازوی عباس حجری
با
اخلاق او
به
توده پرستی و توده ای گردی.
۳
هر گاه این علم و عمل بدین درجه در شخص جمع آید
او را انسان کامل و خلیفه خدا توان گفت،
و
مرتبه او اعلی مراتب نوع انسان باشد
عبید و فلاسفه مورد علاقه او
در
حرف
دیالک تیک تئوری و پراتیک
(علم و عمل)
را
رعایت می کنند.
ولی
از تعریف علمی و عینی عمل عاجز می مانند.
موافق و مطابق سازی قوا با افعال
علم
است
و
نه
عمل.
عمل = مادیت بخشیدن به علم.
پراتیک = مادیت بخشید به تئوری.
خانه سازی = مادیت بخشیدن به اندیشه خانه به مدد مصالح ساختمانی و نیروی بازو.
۴
چنانکه حق تعالی فرمود:
یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد اویی خیرا کثیرا
و روح او بعد فراق بدن به نعیم مقیم و سعادت ابد و قبول فیض خداوند مستعد گردد،
تا اینجا مذهب قدما و حکما ست.خلیفه خدا
پس از مرگ به بهشت می رود و کیف خر می کند.
۵
و
این کار، دولت است کنون تا کرا رسد.
این کار، دولت است کنون تا کرا رسد.
معنی تحت اللفظی:
این توسعه اخلاقی و سعادت ابدی،
چیزی تصادفی است
(بستگی به شانس و اقبال و بخت و غیره دارد)
و
معلوم نیست که نصیب چه کسی شود.
عبید و حکمای عبید
در
پایان هارت و پورت
همه
رشته های خود
را
پنبه می کنند.
همه چیز به امید تصادف رها می شود
و
منظور از تصادف
در واقع ضرورت فقهی (مشیت الهی) است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر