میم حجری
۱۹۰۸
سنگ سخنگو
مغز جالبترین عضو بدنه
از زمان تولد تا مرگ کار میکنه بجز سر امتحان و موقع بله گفتن برا عقد و عروسی
خاک تو سر
مغز خلایق در جماران و آخرالزمان
به همین دلیل می گویند که کرونا توطئه اجنه است
اینکه واسه تولد «پول»هدیه بدی ، بنظرم از فحشم بدتره
سگ سخن جو
فرد در آن صورت بهتر به رفع حوایجش نایل می آید
خیلی ها کادوها را نگه می دارند تا به کس دیگری بدهند و فاسد می شود و خیلی ها دور می اندازند.
۱۹۱۰
سنگ سخنگو
یعنی اگه الان برم بیسکوییت بخورم و به مغزم بگم این شیرینی خامه ای هست، گول نمیخوره؟
سگ سخن جو
نه
مغز خودش در این زمینه همه کاره است.
کسانی که مرض قند دارند و مجاز به خوردن برنج و خرما و خاگینه و غیره نیستند
در عالم خواب سیر دل می خورند و کیف خر می کنند.
۱۹۱۱
سنگ سخنگو
شده آیا وسط سجده ی خود ناله کنی
و خدا هیچ جوابی به دعایت ندهد؟
سگ سخن جو
اولا
ناله که به معنی دعا نیست.
ثانیا
ضمنا خدای ما متنفر از خواری سرسپردگانش است
خدای مان یکباره داده است و نیازی به ناله نداریم
۱۹۱۲
سنگ سخنگو
بزرگترین حسرت زندگید چیه؟
خودم حسرت پلیس نشدنم را می خورم.
سگ سخن جو
وگرنه جمارانیان پلیسی می داشتند که سواد درست نوشتن «زندگی ات» را ندارد.
که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی
شدهام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم
که به همت عزیزان برسم به نیک نامی
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکندهایم دامی
عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود
نه به نامهای پیامی نه به خامهای سلامی
اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته
به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی
ز رهم میفکن ای شیخ به دانههای تسبیح
که چو مرغ زیرک افتد نفتد به هیچ دامی
سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش
که چو بنده کمتر افتد به مبارکی غلامی
به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی
بگشای تیر مژگان و بریز خون حافظ
که چنان کشندهای را نکند کس انتقامی
حافظ
بكجا برم شكايت، بكه گويم اين حكايت؟
كه لبت حيات ما بود و نداشتي دوامي
سگ سخن جو
به كجا برم شكايت، به كه گويم اين حكايت،
كه لبت حيات ما بود و نداشتي دوامي
سختترین کار دنیا:
اعتماد کردن
سگ سخن جو
بدون اعتماد متقابل میان اعضای جامعه و همبود
مسئله کاهش روزافزون میزان اعتماد است.
اعتماد می کنی و ضربه می بینی.
پشیمان می شوی و دیگر به کسی اعتماد نمی کنی.
افتاده ای را می بیند و به کمکش می شتابد.
حریف پا می شود و حاتم را می اندازد و اسبش را برمی دارد تا در برود.
دیگر کسی دست افتاده ای را نمی گیرد.
۱۹۱۵
سنگ سخنگو
همه دخترا ۱۰۰ تا پیشنهاد دارن ولی یکیو میخوان که اون یکیم اونا رو نمیخواد
سگ سخن جو
دختر و پسر و زن و نر ندارد.
حتی عشق مادر و پدر به توله
اگه
داستان فریز کردن انسان ها درست بشه
آرزوم اینه اونقدری پولدار بشم که بتونم فریز بشم و سال ها بعد در دوره ی
تکنولوژی جدید,زندگی روی سیارات دیگه و سفر در زمان و... ادامه بدم زندگی
رو
سگ سخن جو
حتما نباید سعادتمندتر از اکنون باشی.
کیرم دهن اونی که گفت دل به دل راه داره
سگ سخن جو
اینهم یکی از استثناها ست.
در دیالک تیک استثناء و قاعده
نقش تعیین کننده از آن قاعده است.
برشت نمایشنامه ای تحت عنوان استثناء و قاعده دارد
امشب میخوام براتون جدید ترین داستان زندگیم رو بزارم که شاید موجب شه خیلیاتون من رو آنفالو کنین به خاطر سطح هموفوبیک بودن
سگ سخن جو
بهترین کار است که هم به نفع نویسنده است
هم به نفع بشریت به طور کلی
وسیله مطمئنی برای روشنگری
برای تحلیل انسان و جامعه است.
آشپزا چطوری موقعه غذا درست کردن ناخونک نمیزنن؟
سگ سخن جو
مثل همه مولدین همه نعمات مادی و فکری.
مثل شعرا که بیت بیت شعر خود را
صدها بار میخوانند و تصحیح می کنند
میدونستین خود نویسی که با اون حکم اعدام صدام حسین رو امضا کردن رو هدیه دادن به رفسنجانی ! اردوغان باید بدونه که نمیتونه ذره ای از خاک ایران رو تجزیه کنه
سگ سخن جو
تجزیه و ترکیب
استراتژی فعلی و آتی امپریالیسم است.
یکی از دلایل تشکیل فوندامنتالیسم اسلامی
برای هر واحد قومی ایران و غیره
برایش سینه می زنند.
میشه همکراش داشته باشی هم دوست پسر نخوای؟
سگ سخن جو
یکی دیگری را مشروط می سازد:
ناز کسی به افزایش نیاز دیگری منجر می شود
عرضه اندک به افزایش تقاضا.
است که پلی بین نیاز و ناز است.
آدما خیلی قشنگ تر به نظر میرسن وقتی که در موردشون کمتر میدونی!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر