۱۳۹۹ فروردین ۲۷, چهارشنبه

روشنگری در دیار آتش ها (۵)

 
میرزا علی معجز  
(۱۲۵۲ ـ ۱۳۱۳)
(۱۸۷۳ ـ ۱۹۳۴)
تحلیلی
از
 میم حا نجار

  بیلمه دیم
ادامه

جرم چهارم
 
شبی در خواب خوش دیده، 
کسی خود را به جنت، همنشین با حوریان ناب
 
من سرمست از انگورشیره، 
آن حقیقت
 را
  اگر افسانه نامیدم، 
غلط کردم.
  جرم چهارم شاعر روشنگری، 
زیر علامت سؤال قرار دادن افسانه جهنم و جنت است.
 
 خرده بورژوازی بازاری 
که
 سوره الرحمن قرآن خوانان و له له زنان 
از 
الله، 
حوری و غلمان و چشمه کوثر و نهرهای شراب و عسل و عیش و عشرت ابدی 
می طلبد، 
جنت را به رؤیا می بیند.
 
جرم شاعر روشنگری، 
افسانه خواندن افسانه
 بوده است.
  او 
حقیقت عینی 
را 
نشان مردم می دهد 
که 
در 
اشعار بعدی اش 
مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت:
 
حقیقتی
 مبتنی بر تجربه و پراتیک زنده زندگی 
را.

 

  در این بیت شعر شاعر روشنرگی
نیز
 از  
دیالک تیک حقیقت و دروغ 
سخن در میان است 
و 
شاعر روشنگری 
به 
جرم دفاع پیگیر از حقیقت عینی است 
که 
تکفیر و تبعید می شود، 
بسان روشنگران دیگری از تبار او 
که 
برونو وار بر تل آتش ایستاده اند 
و 
یاد خروشان شان 
اشک بر دیده می جوشاند 
و 
عرق شرم بر جبین وارستگان و فرهیختگان می نشاند.

جرم پنجم

«رها کن قصه ریش و سبیل»، گاهی اگر گفتم
  شاعر روشنگری 
معیار دیگری برای پاکی و پارسائی 
عرضه می کند 
و 
معیارهای مبتنی بر ریش و سبیل را دور می اندازد.
 
 اینجا 
سخن از تغییر معیارهای رایج و مرسوم است.
 
معیارهای بی محتوا و صوری باید جای خود را به معیارهای محتوامند و اصیل بدهند.
 
 معجز 
 همچنان و هنوز 
معاصر است 
و 
انتقادات اجتماعی او 
کماکان 
معتبر و قابل اشاعه و تبلیغ.

  هنوز هم که هنوز است، 
پارسایان و پاکان حقیقی 
پس از شکنجه و آزار 
به
 توبه 
واداشته می شوند 
و 
به 
ایمان آوردن به یاوه، ببرکت خواندن رساله ای از اعجوبه ای فراری از اعماق موزه تاریخ.
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر