۱۳۹۹ فروردین ۲۳, شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۷۷)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
چرا در اروپای غربی چنین انقلاب هایی رخ نداد؟
حریف

۱
کی گفته که رخ نداده است؟

۲
کمون پاریس
پس چی بوده است؟

۳
انقلاب ۱۹۱۸ در آلمان
پس چی بوده است؟

۴
هنوز هم در خیابان های مونیخ
عکس هایی از سران حکومت شوروی آلمان
به
چشم می خورند.

۵
هنوز هم در فرانسه یادبودهای کمون غرقه در خون
وجود دارد.
 
شفیعی کدکنی

این روزها بهار و بنفشه
معنای دیگری به من آرد
وز لونِ (رنگ) دیگری است
زرد و سفید و صورتی و گاه، قهوه ای
با چهره ای به گونۀ مردم
با چشم و با دهان و تبسم

پایان
 
از مسیح تا امید

۱
از بحث خارج نشوید.

۲
مسیح
دیروز مثل شما
در سنگر طبقه حاکمه جماران بود.

۳
مسیح
ظاهرا
همسر امام جمعه قم بود.

۴
یعنی جزو و عضو طبقه حاکمه جماران بود.

۵
شما او را حقوق بگیر دولت امپریالیستی می نامید.

۶
سؤال اول
این است که شما چیستید؟

۷
اگر حقوق بگیرید از کی حقوق می گیرید
و
اگر حقوق پردازید
حقوق بگیران تان کیانند؟

۸
ضمنا چرا این واژه مزدور، حقوق بگیر و غیره
مذموم است؟

۹
الترناتیو و بدیل تان برای آن چیست؟

۱۰
مادران خواهران و پدران و برادران ما را هم
جاسوس و مزدور نام دادید
رسوا کردید
به توبه واداشتید
و
شقه شقه کردید

۱۱
علاوه بر این یپش شرط مزدوری چیست؟
 
دیالک تیک هویت و تفاوت طبیعت و جامعه

۱
اعتیاد
به
هر کس و هر چیز
فی نفسه
منفی است.

۲
اعتیاد
آدمی را
آدمیت زدایی می کند.
زباله می کند.

۳
اعتیاد
به معنی عادت کردن به چیزی مخرب است.

۴
ضمنا رابطه جامعه با طبیعت
دیالک تیکی است.

۵
یعنی انسان با طبیعت هم در وحدت است و هم در ستیز و کلنجار و کشمکش است.

۶
طبیعت دوست و دشمن همزمان آدمیان است.

۷
اکنون
با فرمی از قهر طبیعت
کرونا
آشنا می شویم.

۸
نمی توان
به
طبیعت دشمنخو
تمکین کرد.

۹
حتی الاغ های جماران
توسل به ماوراء الطبیعه را توصیه می کنند.

۱۰
اینهم فرمی از مبارزه با طبیعت است.
این
فرم مبارزه رایج در عهد توحش و بربریت است.

۱۱
طبیعت را باید شناخت
و
بر اساس شناخت قوانین و قانونمندی های طبیعت
با
طبیعت برخورد کرد.

۱۲
دیالک تیک جبر و اختیار

۱۳
اختیار آدمی با شناخت جبر ( قوانین و قانونمندی های طبیعت) تأمین می شود

۱۴
خر
نمی تواند مختار باشد.

۱۵
تفاوت آدم با حشره و حیوان و شیعه اصلا حشری همین است.

۱۶
اعتیاد به طبیعت به معنی رقصیدن ادمی به ساز طبیعت است.

۱۷
داستایفسکی
آخوند خرفت مسیحیت بوده است.
 
اندوه بنفشه ها
شفیعی کدکنی

اسفند و فرودین، لبۀ جویبارها
تا روزگار کودکی من
پر بود از بنفشۀ وحشی
با رنگ بیقرار کبودش
وان خامشی طنین ِ سرودش

یادآور ترنم حافظ
در برگ برگ معجزۀ او
ـ کتاب او ـ
وان تابِ موی شاهدِ عهد شباب او

پایان
 
سواد مش ترامپ همسطح سواد سید علی بی سواد است.
این جماعت را باید به کودکستان سپرد
تا
عر شاد شوند
 
داستایفسکی
خاطرات خانه‌ی مردگان

من گاهی فکر کرده‌ام که بهترین راه خُرد و متلاشی کردن انسان به‌طور کامل، این است که کاری کاملاً پوچ و بی‌فایده به او واگذار کنیم.
انسان مخلوقی است که می‌تواند خود را با همه‌چیز عادت بدهد. (ترجمه غلط)
و من گمان می‌کنم این قدرت معتاد شدن به محیط ِ خود، یکی از بزرگترین احسان‌هایی است که طبیعت به فرزندانش می‌کند.

۱
داستایفسکی
واقعا فرد عقب مانده ای است

۲
داستایفسکی هنوز معنی کار را نمی داند.

۳
داستایفسکی
خیال می کند که آب در هاون کوبیدن
و
یا
ازبر کردن طوطی وش قرآن کریم
و
یا
تدریس فوت و فن قرائت قران کریم
و
گستردن بساط لواط
کار است.

۴
کار
اما
به
کردوکار هدفمند
اطلاق می شود:
کار = نفوذ اندیشه در طبیعت و تغییر فرم طبیعت

۵
مثال
کار = نفوذ اندیشه داس در آهن و تولید داس برای درو
کار = نفوذ اندیشه خانه در خاک و کاه و اب و چوب و سنگ و سیمان و تولید کلبه برای زندگی

۶
داستایفسکی
خیال می کند که آدم
خر است
و
خود را با همه چیز دمساز می سازد.

۷
دمساز کردن خود با شرایط عینی
اما
فقط
یک روی مدال
یک قطب دیالک تیک انسان و طبیعت است

۸
روی دیگر مدال
قطب دیگر دیالک تیک انسان و طبیعت
تغییر طبیعت و خویشتن خویش
در روند کار و در اثر کار و برای انجام کار است.

۹
حتی جانوران از حشره تا خر
رابطه یک طرفه با طبیعت ندارند

۱۰
همین مورچه و کرم و ...
طبیعت را زیر و رو می کنند.

۱۱
بدون کرم خاکی و مورچه دانش کش
زمین نمی توانست قابل زرع باشد.

۱۲
اعتیاد به محیط زیست
نه
احسان طبیعت به بشریت
بلکه
نشانه نکبت و فلاکت بشریت است
نشانه خریت و بی خبری و بی خردی است

۱۳
زنان و دختران و کودکان مردم
را
در روز روشن
هتک حرمت می کنند
و
کسی
اعتراضی نمی کند
تف بر روی روحانیت کثافت نمی اندازد
پاره سنگی بر اجامر خوناشام نمی اندازد
مغازه ها را به اعتراض نمی بندد
دست از کار نمی کشد
طویله را مختل نمی کند
قصور آیات عظام را اشغال نمی کند و حق توده را بازپس نمی گیرد.

ویرایش:

بن بست
محمود حیاتی

به
خون
آغشته است،
دیوار و دار و سینه ی یاران

خیابان مانده و سنگ و هزاران جان
هزاران جان در زنجیر!

نمانده است
آی ...
جز زنجیرمان بر پای

نمانده است
آی ...
جز خون جگر در جان !

خیابان مانده و سنگ و صدا و دست

خیابان مانده،
دود و آتش و بن بست

پایان
 
واژه باید خود باد
واژه باید خود باران
باشد.

۱
مفاهیم ۱ درصدی و ۹۹ درصدی
مفاهیم امپریالیستی اند.

۲
مفهوم نئولیبرالیسم و گلوبالیزاسیون و پایان تاریخ و غیره
هم به همین سان.

۳
این مفاهیم در فابریک طبقه حاکمه انگل
برای خر کردن خلایق
تولید و بازتولید می شوند.

۴
مبارزه
نه
کمی
(درصدی)
بلکه
کیفی است
طبقاتی است.

۵
ماتریالیسم تاریخی مفاهیم علمی مطمئنی در این زمینه توسعه داده است.

۶
ما در این ۲۰ سال
بخش مهمی از این مفاهیم را ترجمه و منتشر کرده ایم.

۷
البته برای اجنه
طویله های سیاسی اعتنایی بدان ندارند.

۸
هر مرحله تاریخی سوبژکتی دارد.

۹
تاریخ سوبژکتمند است.

۱۰
سوبژکتیویته کشف مهم مارکس و انگلس است.

۱۱
انقلاب
در هر مرحله
تحت رهبری سوبژکت مربوطه
صورت می گیرد و تنها تحت رهبری آن سوبژکت.

۱۲
ما باید مارکسیستی بیندیشیم.

۱۳
و گرنه دست به خود فریبی و همنوع فریبی می زنیم و آب به آسیاب دشمن می ریزیم
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر