۱۳۹۹ فروردین ۱۹, سه‌شنبه

روشنگری در دیار آتش ها (۲)




میرزا علی معجز
(۱۲۵۲ ـ ۱۳۱۳)
(۱۸۷۳ ـ ۱۹۳۴)
 
تحلیلی
از 
میم حا نجار

بیلمه دیم
غلط کردم
  مرا ملت ببخشاید، که معبد را اگر میخانه نامیدم، 
غلط کردم.
 مرا ملت ببخشاید، که عاقل را
  ـ که سر بر سنگ می کوبید و خونین بود ـ
  اگر دیوانه نامیدم، 
غلط کردم.
*****

  ندانستم کلاغ 
ـ اینجا ـ 
خوش آواز است!  ندانستم که جغد 
ـ اینجا ـ
 به 
نام جغد 
نتوان خواند!
 گرفته دل، غمین، آشفته سر بودم
  و آن مرغک، اگر من جغد نامیدم، 
غلط کردم.
*****

  شبی در خواب خوش دیده، 
کسی 
خود 
را
 به جنت همنشین با حوریان در سور

  من سرمست از انگورشیره،
 آن حقیقت
 را  اگر افسانه نامیدم، 
غلط کردم.
*****

  «رها کن قصه ریش و سبیل»،  
گاهی اگر گفتم  «طلا دندان را مذموم دانستن»،
 اگر مذموم دانستم
 قوانین و فنون عصر حاضر 
را
  بیاموزید بر نسل نوین،
 
گاهی اگر گفتم، 
غلط کردم.

*****

  اگر گفتم که دیندشمن
  پرنده وار می چرخد به بالا سر
  اگر تخریب معبد را به لب راندم
  اگر خاموشباش چاره اندیشانه بر قارء ندا دادم،
 
غلط کردم.
*****

  به دیدن روزنامه در کفم، جعفر به جوش آمد،
  پریشان شد

 پس آنگه مثل بمبی منفجر گردید.
 دهانش را اگر من دود کش خواندم، 
غلط کردم.
*****

  اگر 
ـ گاهی ـ 
زیارت رفتن مشدی غلط دانستم و گفتم
 که خرج آن سفر را صرف کن از بهر بی چیزان
  «گناهش پای من»، 
گفتم 
اگر 
«آن 
را
  عطا کن بهر عریانان و محتاجان»،
  غلط کردم.
*****

 به 
حاجی، 
من 
اگر 
گفتم،
«به جای حج رفتن  خرج حج را صرف کن از بهر مسکینان»
  اگر گفتم که گر ملت ز کافر وام بستاند،
 به کافر نوکر و وابسته می گردد،
 
غلط کردم.
*****

  برادر را اگر دیدم ز خود راضی
  برادر را اگر در چرت دیدم هر زمان، هر جا
  اگر راز دلم گفتم به غلیان ها،  
غلط کردم.
*****

  به
 خنجر 
ـ بر کمر ـ 
دستی زد و بر خاست
  به ضرب و شتم من پرداخت.

  ندانستم که بد کاری است
  اگر هشیاری آمختم،  
غلط کردم.
*****

  اگر پنداشتم با دوست باید عیب او را گفت.  اگر بر رفع عیب دوستان اندیشه ها پختم
  اگر 
معجز  ـ بسان دشمن دین و وطن ـ
  بیگانه نامیدم، 
غلط کردم.
پایان 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر