۱۳۹۹ فروردین ۲۳, شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۲۷۴)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
دیالک تیک بره و بارزان

۱
بره ای
از چنگ گرگی گریخت
و
به
بارزان پناهنده شد.

۲
بارزان
بره بی پناه پناهنده را
به
قصاب خون آشام گرگ عندام
داد.
۳
قصاب
شبانه
کارد بر گلوگاه بره نهاد.

۴
داد از نهاد بره برخاست
که
ای بارزان بی شرم بی شعور،
گرگم تو بودی
 
ز احمد تا احد
یک میم فرق است
جهانی اندر آن یک میم غرق است

رئيس دزدان سر گردنه
محمد ابن عبدالله
١٤٠٠ سال قبل بود
ویدا

۱
هر گردی گردو نیست.
ویدا

۲
تفاوت طبقاتی ـ فرماسیونی میان مسلمانان صدر اسلام با زباله های آخرالزمان جماران
و
تفاوت میان عیسی مسیح و پاپ وقیح
از
زمین تا آسمان است.

۳
هم عیسی بن مریم
ایده ئولوگ فرماسیون برده داری بوده
و
هم
محمد ابن عبدالله

۴
برده داری اما به لحاظ تاریخی
مترقی تر از جامعه اولیه در حال زوال و تلاشی بود

۵
یعنی
هم عیسی ابن مریم و هم محمد ابن عبدالله
شخصیت های انقلابی و مترقی بوده اند و پرچمدار پیشرفت اجتماعی بوده اند.

۶
پاپ و پوپ اعظم و روحانیت سنی و شیعی عنتر
اما
تا
مغز استخوان
مرتجعند
و
بدترین دشمنان پیشرفت اجتماعی اند.

۷
ساده ترین معیار تمیز انقلابی از مرتجع
نحوه رفتار با زنان و زحمتکشان جهان است:

۸
یکی از سه بخش مهم از همراهان عیسی بن مریم
زنان بوده اند

۹
یکی از قوانین محمد ابن عبدالله
نهی از زنده به گور سازی نوزادان زن بوده است.

۱۰
فوندامنتالیسم شیعی ـ جمارانی و مسیحی ـ واتیکانی
اما
بدترین دشمنان زنان و زحمتکشان جهان اند.

۱۱
بانیان خاوران های زمین و زمان اند.
 
ویرایش

تقابل
هلال فرشید ورد

ﻋﻤﺮی اﺴﺖ
ﺑﺎ
ﺑﻴﺎ و ﻧﻴﺎ
ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻠﻢ
ﺑﺎ
ﻻ اﻻ و ﻻ و اﻻ
ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻠﻢ

اﺯ ﺭﻓﺘﻦ و رﺳﻴﺪﻥ و ﻣﺎﻧﺪﻥ
ﺧﺒﺮ ﻧﺸﺪ
ﺑﺎ
ﻧﺎﻛﺠﺎ و ﻫﻴﭻ و ﻛﺠﺎ
ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻠﻢ

ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﺸﻤﻢ (و یا لبخندکی مقابل چشمم)
ﮔﺸﻮﺩﻩاﻡ
ﺑﺎ
اﺷﻚ و ﺭﻧﺞ و ﺁﻩ و ﻋﺰا
ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻠﻢ

اﺯ
ﺑﺎﻳﺪ و ﻧﺒﺎﻳﺪ و ﺷﺎﻳﺪ
ﮔﺬﺷﺘﻪاﻡ
ﺑﺎ
ﭼﻨﺪ و ﭼﻮﻥ و ﭼﻴﺴﺖ و ﭼﺮا
ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻠﻢ

ﺑﺎ
ﻫﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺯﻣﺎﻥ
ﺧُﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ
بیﭘﺮﺩﻩ
با
ﺳﻜﻮﺕ ﻭ ﺻﺪا
ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻠﻢ

اﺯ
چه و اﺯ ﭼﮕﻮﻧﻪﺷﺪﻥ
ﺗﺎﺧﺘﻢ ﻋﻨﺎﻥ
ﺑﺎ
ﺑﻮﺩﻥ و ﻧﺒﻮﺩﻥ و ﺗﺎ...
ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻠﻢ

ای بیﭘﺪﺭ ﺯﻣﺎﻧﻪی ﻭﻟﮕﺮﺩ ﺧﻮﺵ ﺧﺮاﻡ!
ﺑﺎ
اﻳﻦ ﻫﻤﻪ
ﺑﮕﻮ ﻛﻪ ﭼﺮا
ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻠﻢ
...

گفتا
که
با
تکامل خود
در مقابلی
گفتم
که
با
خدای خدا
در تقابلم!

پایان
 
شاعر کوچه ها؟

۱
این دیگر چه خرافه ای است؟

۲
خود مشیری به زبان خودش
گفته که شاعر جبهه نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوایی به اصطلاح ملی (مصدق) بوده است.
 
۳
شعر را و هیچ فرمی از هنر و شعور را 
نمی توان با معاییر جغرافیایی طبقه بندی و ارزیابی کرد. 
 
 ۴
شعر و هر فرم دیگر شعور
 طبقاتی
 است. 
 
۵
شعور
 انعکاس وجود است.
 
۶
 معیار عینی برای تشخیص شعور
 وجود
 است. 
 
۷
شاعر فراجامعه ای و ماورای اجتماعی 
وجود ندارد.
 
اشاره ای به طبقاتیت (طبقاتی بودن) خریت

۱
رابطه خریت با خردستیزی
دیالک تیکی است.

۲
تعلقات طبقاتی به طبقات اجتماعی بی فردا
سرچشمه مادی خریت است.

۳
دست خود آدم ها نیست.

۴
خریت به اعضای طبقات اجتماعی بی فردا
دیکته و تحمیل می شود.

۵
خلیفه واقعا به خدا و خرافات ایمان دارد و خود را نماینده خدا می پندارد.

۶
خر کردن خلایق را هم بر این پایه تئولوژیکی ـ تئوریکی (فقهی ـ نظری) توجیه می کند.

۷
حقیقت برای خلفا
هر مزخرفی است که مفید باشد.

۸
دروغگو
قبل از عوامفریبی
خواه و ناخواه
یعنی به طور عینی و غیرارادی
به
دروغ خود
ایمان می آورد.
این بایدی است.

۹
یعنی
به
خودفریبی می پردازد:
خودفریبی
همیشه
دست در دست با عوامفریبی می رود.

۱۰
اگر به سخنان خلیفه و یا ترامپ و یاران دقت شود
خریت شان آشکار می گردد

۱۱
پیش شرط خردستیزی ضمنا خریت است.

۱۲
خردستیز
واقعا به بی اعتباری خرد
ایمان دارد.

۱۳
یعنی
توان طبقاتی و تئوریکی لازم برای خردگرایی را ندارد.

۱۴
دشواری روشنگری همین جا ست.

بحث ما
با
خلفا
نه
به نیت ارشاد آنان
بلکه
به نیت خوداندیشی است.

۱۵
همین چسبیدن کنه واره به امتیازات طبقاتی
و
مبادرت به هر جنایت برای حفظ انها
خود نشانه روشن خریت است.

۱۶
خلیفه حتمالا ۷۰ ـ ۸۰ سالشه
ترامپ هم بسان او

۱۷
اینها
لاشه های متحرکند
و
اگر خردمند بودند
روش و رویه زندگی دیگری پیشه می کردند
 
شهر خالی است ز رندان،
بُوَد کز طرفی،
یلی از خویش برون آید و کاری بکند؟

با پوزش از شیرازیان
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر