۱۳۹۸ اسفند ۱۱, یکشنبه

سیری در شعری از شهناز هماپور (۲۱)


ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
 
احمد شاملو
هوای تازه
(۱۳۳۵)
تنها...

اکنون مرا به قربانگاه می‌برند
گوش کنید 
ای شمایان، 
در منظری که به تماشا نشسته‌اید
و
 در
 شماره، 
حماقت‌هایِ تان از گناهانِ نکرده‌ی من افزون‌تر است!
  با شما هرگز مرا پیوندی نبوده است.

بهشتِ شما 
در
 آرزوی به برکشیدنِ من، 
در 
تبِ دوزخیِ انتظاری بی‌انجام 
خاکستر خواهد شد
تا
 آتشی آنچنان به دوزخِ خوف‌انگیزِتان ارمغان برم
 که 
از
 تَفِ آن، 
دوزخیانِ مسکین، 
آتشِ پیرامونِ شان را چون نوشابه‌یی گوارا 
سرکشند.
 
معنی تحت اللفظی:
بهشت شما برای ورود من بدان،
در
تب انتظار
خواهد سوخت و خاکستر خواهد شد.
وقتی هم که من وارد بهشت شما شوم،
که
به
نظر من
دوزخ خوفناکی
است،
چنان آتشی 
به
عنوان ارمغان
با
خود
 خواهم برد
که
از
حرارتش
اهل دوزخ
آتش پیرامون خود
را
نوشابه ای گوارا
استنباط کنند و سر کشند.
سؤال این بود
که
دوئالیسم بهشت و دوزخ 
در
کتب مقدس
انعکاس کدامین واقعیت امر زمینی 
است؟
 
بهشت
انعکاس تئولوژیکی (فقهی) جامعه کمونیستی آغازین
در
آیینه تئولوژی مسیحی و اسلامی
است.
 
جامعه مبتنی بر برابری و خواهری ـ برادری معروف به کمون اولیه
به
شکل بهشت 
ایدئالیزه می شود
و
به
مقام اوتوپی، آرزو، ایدئال، آرمان و مدینه فاضله
ارتقا داده می شود.
 
در
تراژدی های سوزناک آنتیک (جهان باستان کلاسیک)
نیز
جایگزینی جامعه بی طبقه کمونیستی آغازین با جامعه طبقاتی برده داری
تبیین می یابد.
 
دوزخ
انعکاس تئولوژیکی (فقهی) جامعه طبقاتی برده داری
در
آیینه تئولوژی مسیحی و اسلامی
است.
 
دوزخ
ضد دوئالیستی بهشت
یعنی
ضد جامعه بی طبقه کمونیستی آغازین 
است.
 
اخراج حوا و آدم (نیای بشری) از بهشت
به
معنی جایگزینی جامعه کمونیستی آغازین با جامعه برده داری
است.

حالا
می توان این بند شعر شاملو
را
بهتر
فهمید:

۲
بهشتِ شما 
در
 آرزوی به برکشیدنِ من، 
در 
تبِ دوزخیِ انتظاری بی‌انجام 
خاکستر خواهد شد
تا
 آتشی آنچنان به دوزخِ خوف‌انگیزِتان ارمغان برم
 که 
از
 تَفِ آن، 
دوزخیانِ مسکین، 
آتشِ پیرامونِ شان را چون نوشابه‌یی گوارا 
سرکشند.

بهشت توده
بازتشکیل بهشت برباده رفته و از یاد رفته 
در 
پله توسعه و تکامل متعالی جامعه بشری
 است.
بهشت توده
نتیجه نفی دیالک تیکی جامعه طبقاتی به طور کلی
است.

بهشت توده 
فرماسیون اقتصادی کمونیستی
است.
 
شاملو
متنفر از بهشت توده است.

شاملو
مخالف سرسخت حاکمیت توده تحت رهبری پرولتاریا ست.

شاملو
مخالف برابری و خواهری ـ برادری همه انسان ها ست.

به
همین دلیل
می خواهد که بهشت توده را به آتش کشد و به روزی اندازد که بدتر از دوزخ باشد.


پارادوکس قضیه
اما
کجا ست؟

پارداوکس قضیه
اینجا ست
که
شاملو
(فاشیسم، نازیسم)
هم
طرفدار سوسیالیسم و برابری و برادری
است.


شاملو
اشعار شورانگیزی در ایدئالیزاسیون بهشت مورد نظر خود (فاشیسم، نازیسم) دارد.
 
 
اسم حزب فاشیسم آلمان تحت رهبری هیتلر
«حزب ناسیونال (ملی) ـ سوسیالیستی کارگران آلمان»
است.
 
 
سؤال این است
که
تفاوت بهشت شاملو
با 
بهشت توده
چیست؟
 
قبل از پاسخ به این پرسش
به
تحلیل شعر شاملو
ادامه می دهیم:
 
۳
چرا 
که 
من
 از
 هرچه با شما ست، 
از
 هر آنچه پیوندی با شما داشته است 
نفرت می‌کنم:
از
 فرزندان
 و
از 
پدرم
از
 آغوشِ بویناکِ تان
 و
از
 دست‌هایِ تان 
که
 دستِ مرا چه بسیار که از سرِ خدعه
 فشرده است.

از
 قهر و مهربانیِ‌تان
و
 از 
خویشتنم
که 
ناخواسته،
 از 
پیکرهای شما 
شباهتی 
به
 ظاهر
 برده است...
 
معنی تحت اللفظی:
دلیل تنفر من از بهشت شما
تنفر عمیق من از هر چیزی است که با شما ست و در پیوند با شما ست: 
من
 از
 فرزندان و پدرم
از
آغوش بویناک تان
از
دستان تان
که
به 
خدعه
 دستان مرا فشرده اند،
متنفرم.
 
من
از
مهر و قهرتان
و
حتی
از
خویشتن خویش
که
شباهت ظاهری به شما دارم،
متنفرم.
 
اکنون
تفاوت و تضاد سلف سانترالیزاسیون شهناز با شاملو
آشکار می گردد.
 
شهناز هماپور

هر شعرم 
بلیطی
 است
برای
 ورود به دنیای شما
سفری به چهار سوی وطنم.

ایستگاه ها 

را 
فراموش نمی کنم 
 قطار همیشگی
توقف هایی هم دارد
اما 

نه 
در 
دل و روح من.

با 

شما 
خندیده ام 
در 
شادمانی های گذرا 
 
آینه ام بودید 
در 
هر خیابانی و هر صفی. 
 
با 
 شما 
 با 
 هر آژیر 
 انگشت بر گوش گذاشته ام و زیر صندلی پناه برده ام 
 در 
 بمباران ها. 
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر