جواب سگان بی سامان به چند سؤال آدمیان:
الف
طبقاتی؟
۱
طبقاتی صفت است
که
از طبقه ساخته می شود.
۲
جامعه از طبقات و اقشار اجتماعی مختلف تشکیل می یابد:
مثلا
از
بردگان
رعایا
اشراف فئودال و روحانی
بورژوازی
خرده بورژوازی
پیشه وران و کسبه و غیره
پرولتاریا
کارگران صنعتی و کشاورزی و غیره
لومپن پرولتاریا
لات ها، جیب برها لاشخورها لوطی ها جنده ها جاکش ها قاچاقچی ها جاسوس ها و دزدها و ...
۳
مفاهیم (مثلا واژه ها، عبارات و غیره)
را
هر طبقه اجتماعی
بنا بر منافع خود و میزان شعور خود
«تعریف» می کند.
۴
یکی از مفاهیم معروف هتک حرمت شده
همین مقوله عشق است.
۵
ما راجع به این مفهوم
بیش از ۱۰۰ تحلیل با توجه به اشعار شعرای کلاسیک و ضمنا فروغ منتشر کرده ایم
۶
مفهوم معروف هتک حرمت شده دیگر
مفهوم انقلاب است.
۷
انقلاب
یک مفهوم فلسفی است
که
ما
ترجمه و منتشر کرده ایم
کسب و کارمان از ۴۰ سال پیش همین است:
تهیه و ترجمه مفاهیم فلسفی و جامعه شناسی
۸
انقلاب یعنی صعود از پله تکامل نازل جامعه به پله عالی تر و یا بالاتر
۹
مثلا
صعود از جامعه فئودالی به سرمایه داری
۱۰
خمینی به هنگام صدور قتل عام اسرای محبوس در زندان ها
می گوید:
ما باید انقلابی عمل کنیم.
۱۱
«تعریف» طبقاتی (فئودالی ـ روحانی) از مفهوم انقلاب
یعنی
کشتار هر نفسکش مظنون
ب
اجنه درون؟
غریضه (غریزه) در بشری ( نه انسانی )که با غرایض (غرایز) اش زندگی می کند
جنون؟
۱
موجودات زنده
از حشره تا حیوان
تحت فرمان غریزه
زندگی می کنند.
۲
غرایز یار و یاور بی چون و چرای موجودات زنده اند.
۳
آدمیان
موجودات ناتورال و سوسیال (طبیعی و اجتماعی) اند.
۴
در نتیجه در دیالک تیک غریزه و عقل
زندگی می کنند.
۵
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از ان غریزه است.
۶
سعدی هم می دانست:
تشنه سوخته در چشمه جوشان چو رسید
تو مپندار که از پیل ژیان اندیشد
۷
یعنی غریزه بقا (که فرمانده خوردن از اب چشمه و نجات از مرگ است)
به عقل امان دم زدن و ترساندن از فیل ایستاده بر لب چشمه
را
حتی
نمی دهد.
پ
مفاهیم به طور طبقاتی تعریف نمی شوند .
به خصوق "عشق"
۱
واژه ای (مفهومی) که تعریف نشود
توخالی است.
یعنی فاقد مفهوم است.
۲
مفهوم
محتوای واژه است.
۳
واژه
مثل قابلمه است و
مفهوم
مثل قورمه سبزی است.
ت
استه تیک؟
۱
استه تیک یک مفهوم فلسفی است
که
ما ترجمه و منتشر کرده ایم.
۲
معنی تحت اللفظی اش
زیبایی شناسی است.
ث
اصلاً عشق بدون "خرد" عشق نیست
۱
چرا
عشق عمدتا
خرکی و ضد عقلی است.
۲
دل می رود ز دستش
صاحبدلان خدا را
۳
غریزه و قوای درونی متفاوت
آدمی را عاشق کسی می سازند.
۴
عقل سرکوب می شود تا عاشق به معشوق رسد.
۵
عقل مزاحم است.
۶
عشق راسیونال
کمیاب و کیمیا ست.
ج
چرا شناخت فروغ محال است؟
۱
فروغ با همه فرق داشته است.
۲
هنرمند و حکیم بوده است
۳
ضمنا
نابغه بوده است
۴
ما شاید هزار بیت از اشعار فروغ را تحلیل و منتشر کرده باشیم
۵
برخی از اشعار او را شاید دو بار تحلیل کرده باشیم
از
زوایای مختلف
۶
شناخت فروغ
برای ساده لوحان
آسان نیست.
۷
برای شناخت هر چیز و هر کس
باید روی ان چیز و آثار و افکار ان کس کار عرقریز کرد
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر