جمعبندی
از
مسعود بهبودی
نبایدکل نابسامانیها وسیاست سیستم را ملاک قضاوت قرارداد.
ما مقصریم.
حریف با اصل و نسب
۱
ما
چرا
و
به چه دلیل
باید مقصر قلمداد شویم؟
۲
طبقه حاکمه همه کاره است و نه ما.
۳
همه اهرم های اقتصادی و سیاسی و فکری و فرهنگی و هنری و اخلاقی و غیره
در
دست طبقه حاکمه است
و
نه
در دست ما
۴
و
اعضای طبقه حاکمه همین اساتید و علما و شعرا و فقها و حکما و وکلا و وزرا و غیره هستند
۵
حریف
دیورای کوتاهتر از دیوار کوتاهتر از آه توده
پیدا نمی کند.
۶
این
نوعی وارونه اندیشی
وارونه بینی
وارونه نمایی
وارونه سازی
است
و
کمترین زبطی به حقیقت عینی ندارد.
انکه به ما نریده بود
حریف ک. د. بود
۱
صابر محمد زاده
اسم خودت و مال خودت
است؟
۲
عکس خودت
مال خودت
است؟
۳
ما شدیم لومپن؟
۴
تو شدی پرولتر؟
۵
آخر تو چه پرولتری هستی
که
عکس کسی را پروفایل کرده ای
که
امپریالیسم
جایزه بارانش
کرده است؟
۶
ای بدبخت بیشعور
می فهمی چه می عرعری؟
۷
مگر بقیه شعرا و نویسندگان و هنرمندان فاشیسم
کم کسی
بوده اند؟
۸
مگر ظرافت مشد احمد هروئینی را نداشته اند؟
۹
نیچه و هایدگر و شوپنهاور را اصلا می شناسی؟
۱۰
البر کامو و سارتر و سیمون دو دیوار را می شناسی؟
۱۱
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را
بحثی راجع به برخی اندرزهای کج و کوله
۱
باورها چیستند؟
۲
باورها چگونه تشکیل می شوند؟
۳
باورها چرا تشکیل می شوند؟
۴
اینکه کسی
نمایندگی جهان بینی ( فلسفه) علمی را دال بر بطلان نظر کسی می داند
اصلا از فلسفه علمی خبر دارد؟
۵
اصلا
می تواند خبر داشته باشد؟
۶
چگونه او به این باور رسیده است؟
۷
چرا او به این باور رسیده است و نه به باور دیگر؟
۸
باورمندان به فلسفه علمی
کودن اند؟
۹
رسیدن به باوری آیا قانونمند نیست؟
۹
فویرباخ حکیم آلمانی می گفت:
باور در کاخ با باور در کوخ
تفاوت دارد.
۱۰
راست می گفت.
ولی چرا؟
ضمن پوزش ازصراحت لهجه
با احترام متقابلی که برای مخاطبم قائلم...
به استناد برداشتم ازسخنانت
اینکه برمبنای چه فلسفه ای است و...
برسم ادب گوش فرا میدهم؛ اما
دلیل برتأییدش درهمه موارد نیست.
حریف با اصل و نسب
ما این واکنش حریف به کامنت مان را زیر ذره بین تحلیل دیالک تیکی می گذاریم:
الف
ضمن پوزش ازصراحت لهجه
۱
چرا پوزش از صراحت در ابراز نظر (و نه لهجه)؟
۲
مخاطب باید منتکش صراحت هماندیش باشد.
چه بهتر از صراحت؟
ب
با احترام متقابلی که برای مخاطبم قائلم.
۱
احترام متقابل معنی دیگری دارد.
۲
فرد واحدی نمی تواند احترام متقابل به کسی قایل باشد.
۲
احترام متقابل یعنی دو طرف رابطه نسبت به هم احترام بگذارند.
پ
به استناد برداشتم ازسخنانت
اینکه برمبنای چه فلسفه ای است و...
۱
این بدترین خصیصه
بنی بشر است.
۲
کسب و کار ایرانی جماعت همین است:
گشتن به دنبال بیوگرافی صاحبنظر، سنگر طبقاتی او، به قول شما جهان بینی (فلسفه) او
۳
ضمنا
بی اعتنایی به خود نظر
۴
بی اعتنایی به نظر
اما
به معنی بی اعتنایی به حقیقت عینی است.
۵
به معنی فقدان صداقت است.
۶
صداقت = حقیقت پرستی
۷
حقیقت سخن
در خود سخن است
و
نه
در
صاحب سخن
و
نه
در
فلسفه صاحب سخن
۸
طرفه
می دانید چیست؟
۹
طرفه
این است
که
ایرانی جماعت
هر زباله فکری را از هر زباله ای نقل می کنند و وقتی نقد می کنی، می گویند:
برای ما خود نظر مهم است و نه صاحبنظر
۱۰
وقتی صاحبنظر
را
افشا کنی
دست شان رو می شود
۱۱
پاشنه دهن شان را می کشند و فحش خواهر و مادر می دهند
معلوم می شود که صاحب نظر چندان هم برای شان بی اهمیت نبوده است.
۱۲
در هر صورت حقیتقت در نظر است
و
نه
در
صاحب نظر و فلسفه و متد فکری صاحبنظر
۱۳
حقیقت اوبژکتیو و یا عینی است و نه سوبژکتیو
مثال:
حقیقت خر
(ماهیت خر، خریت خر)
در
خود خر است
و
نه
در
خرسوار
خرچران
خرفروش
خرشناس
...
ت
به رسم ادب گوش فرا میدهم؛ اما گوش دادن
دلیل برتأیید درهمه موارد نیست.
۱
اینهم یکی دیگر از معایب چشمگیر ایرانی جماعت است
که
دور از ما باد.
۲
تأیید و یا تکذیب نظری
تغییری در درجه حقیقت ان نظر نمی دهد.
۳
ما برای کسانی که لایک الکی می زنند
بی انکه مطلب را خوانده باشند
در اعماق دل
پارس می کنیم
۴
خرسندیم اگر همنوعی ایراد نظر ما را تبیین دارد تا بیاموزیم
اندکی اندر باب دیالک تیک سکوت و سخن
۱
نه.
حضرت اسپینوزا
۲
در سکوت چیزی نیست.
۳
چون
سکوت فرمی از خلأ است و بس.
۴
زنده باد سخن.
۵
زنده باد روشنگری علمی و انقلابی.
۶
منظور تو از سکوت
پرهیز از یاوه گویی
است.
۷
ولی
سخن
حتی
اگر یاوه باشد
بهتر از سکوت است.
۸
چون
یاوه را می توان به چالش کشید و رسوا ساخت
و
حقیقت عینی را اثبات نمود
۹
سکوت را اما نمی توان.
۱۰
یعنی
سکوت زیانبارتر از یاوه است.
۱۱
وقت است که بیندیشیم
۱۲
وقت است که به عوض نقل فرمایشات این و آن
و
تجلیل از آن و این
به نقد فرمایشات این و آن
و
آن و این
خطر کنیم.
۱۳
نا برده رنج
گنج
میسر نمی شود
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر