۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۵۰)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
فرم های متنوع روشنگری

۱
امتنان
از اینکه خوانده اید
و
تأسف
از اینکه زبان ما قاصر است
(به قول خودتان منظور ما را نفهمیده اید.)

۲
 
ولتر
در روشنگری فرانسه
مؤسس این طرز و طریق و فوت و فن و ترفند هماندیشی با همنوع
بوده است.
البته از موضع طبقاتی دیگر

۳
انتقاد اجتماعی ولتر
آمیزه ای از تمسخر وطعنه و طنز بوده است.

۴
عریان فالچی فرقی با حسنین هیکل ندارد.

۵
هر دو سر وته یک کالباس اند و در دستان خون آلود طبقه حاکمه انگل اند.

۶
ما از هر دو لاطائلاتی را به چالش کشیده ایم.

۷
اینکه در جهان بی سامان ما
این جور اجامر شهرت و محبوبیت کسب کرده اند
به خاطر خدمت به طبقه حاکمه انگل است.

۸
ضمنا
برای ما سگان
نام و عنوان و پست و مقام و غیره
تعیین کننده نیست.

۹
ما به افکار توجه می کنیم
نه
به
افراد

۱۰
افرادی که افکارشان
را
ما
درست و یا نادرست
به
چالش می کشیم
گاهی
عزیز تر از چشمان ما هستند
که
تنها سرمایه ما هستند.

۱۱
روشنگری
فقط و فقط
مطیع حقیقت عینی است.

۱۲
صداقت = حقیقت پرستی

۱۳
روشنگری
دگم و یا جزم و خدا و قبله و اربابی جز حقیقت عینی ندارد.
 
مذهب
شده
نردیام ترقی برای اراذل و اوباش. 


۱
عرعر دوغان
اصلا ایمان به خدا و قرآن ندارد. 


۲
کاخی برای خود ساخته که یادآور کاخ فراعین است.

۳
زنش
سودای تشکیل حرمسرا
برای شوهرش در سر دارد


ویرایش:

در سکوت شب
رابيندرانات تاگور

پنداشتم،
بسان مسافر
که به مقصد رسیده ام.
در ماورای مرزهای توانم

سدی سدید ستاده به راهم
سدی ز صخره‌ ها

تاب و توان خود از دست داده‌ ام
زمان،
زمانِ فرورفتن است
در سکوتِ شب

اما
ببين، چه بی‌انتها ست خواهش تو در درون من:
گر واژه‌های کهنه بميرند در سرم
آهنگ‌ های تازه بجوشند از دلم

و آنجا که امتدادِ راه‌ِ طی شده
از دیده گم شود،
باری چه باک،
رخ بنمايد،
بانوی پرشکوه افق در برابرم
 
سخنان شرم آور و فاشیستی عراقچی درباره ی مهاجرین ارجمند افغانستانی را محکوم کنیم.
شبگیر

۱
فاشیسم در ایران ریشه های عمیق داشته است
و
با روی کار آمدن
اجامر فوندامنتالیستی ـ پان اسلامیستی (فاشیستی)
به شدت تقویت شده است.

۲
در زمینه مبارزاه بر ضد افکار و اعمال فاشیستی
در این سامان بی سامان
سهل انگاری های شرم انگیزی صورت گرفته است.

۳
جوانشیر
در
این میان
استثنائی از جنس کیمیا بوده است.
بویژه در حماسه داد.
 
دیالک تیک هستی
را
آنی
 (لحظه ای)
حتی
فراموش نکنیم
تا
رستگار شویم:

۱
کین به تنهایی وجود ندارد.

۲
کین
در
دیالک تیک مهر و کین
وجود دارد.

۳
کسی که کین نورزد
نمی تواند
مهر بورزد.

۴
به قول ژان لافیت
نویسنده انقلابی فرانسه
در
اثرش تحت عنوان «آنها که زنده اند»:
«کین هم بسان مهر
مقدس
است.»

۵
کسی که بر فاشیسم و فوندامنتالیسم
کین نورزد
نمی تواند
بر بشریت مولد و زحمتکش
مهر بورزد.

طویله بی طبقه توحیدی

عنگلاب اسلامی
 برای بخور ـ بخور عنقلابیون پیرو علی امیرالمؤمنین
 که 
به 
نان جو
بسنده می کرد
و
بر
 لب چاه های کور
از
عذاب وجدان
زار می زد

مشخصه مهم مائوئیسم
روده درازی خارق العاده است.

اگر کسی
دلیل روده درازی آخوندها و مائوئیست ها را پیدا کرد
جایزه دارد.

دروغگویان
فراموشکاران اند.

۱
حافظه ندارند.

۲
آثار تو
نه برای تهییج و بسیج کسی به مقاومت و مبارزه.

۳
بلکه
وسیله تشویق اعضای جامعه
به
گریز از میادین مبارزه و مقاومت است.

۴
همین بیگانه تو
تریاک و هروئین خواننده است

۵
بیگانه تو
خواننده
را
تخدیر می کند.

پارسیات علمی و منطقی سگی
در پاسخ به عرعریات خرافی حریفی

الف
در میان طرفداران پادشاهی در ایران صد البته گروه سومی هم یافت میشود که :
از هر آخوندی بیشرف تر و مفت خورتر

۱
ای بدبخت بیسواد کلاس اکابر ندیده
پیشرفته تر
نه
پیشرفت تر

۲
حالا میان روحانیت دیروز فئودال ـ امروز بورژوا
و
سطل ننه ات طلب ها از هر نوع و قماش
کمترین تفاوت طبقاتی وجود ندارد.

۳
هر دو عتیقه اند و به درد موزه می خورند.

ب
از هر چپی ای بی ریشه تر و بی وطن تر

۱
عرعر بی چون و چرا
به همین می گویند:

۲
چپی
و
نه
چپی ای
ای بیسواد

۳
چپ در ایران
به نام فخرانگیز حزب توده 
مزین است
که
انجمن فرهیخته ترین و شریف ترین و پهلوان ترین فرزندان توده بوده است

۴
ریشه مند تر و ریشه ای اندیشنده تر از توده و حزبش
هنوز از مادر زاده نشده است.

۴
اگر حزب توده را از جامعه و منطقه خاور میانه
حذف کنند
چیز آبرومندتری برای سکنه آندو باقی نمی ماند.

۵
تو که شعور نداری تا بدانی
که
 فرزانه ترین شعرا و نویسندگان و فلاسفه و علما و پهلوانان و سرداران
تعلقات توده ای داشته اند و دارند.

پ
از هر تجزیه طلبی مزدورتر و خودفروش تر

۱
حافظه هم که نداری تا به خاطر آوری که همین ممد رضا شاه
بخشی از خاک کشور را در جنوب به انگلستان ارزانی داشت

ت
 
از هر لاتی گستاخ تر و هرزه دهان تر

۱
سطل ننه ات طلب ها
همه ازد م لات اند و لاشخور

۲
همه سخنان این جماعت
ترکیبی از واژه های زیر شکمی اند.

۳
کودتای ۲۸ مرداد
توسط شعبان بی مخ
دوست صمیمی ممد رضا
و
سردسته لات ها و لومپن ها
رهبری شده است.

۴
سطل ننه ات طلب ها
که
در کله مغز اندیشنده ندارند و در چنته سخن سنجیده
چگونه می توانند
در جامعه
رفتار متمدنانه داشته باشند؟

ث
از هر مصدقی ای خودخواه تر و طلبکارتر

۱
مصدقی ها
نه
به لحاظ طبقاتی فرقی با سطل ننه ات طلب ها و آخوندها دارند
و
نه
به لحاظ خریت و عقب ماندگی

۲
خودخواهی و طلبکاری از خصایص اخلاقی بورژوازی است.

ج
از هر وهابی ای بیرحم تر و خشکه مغزتر

۱
خشک مغز نه خشکه مغز
ای اکابر ندیده و عقب مانده

۲
دلیل بی رحمی و خشک مغزی سطل ننه ات طلب ها
ماهیت طبقاتی نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوایی
و
ایده ئولوژی فاشیستی و پان عیرانیستی و کوروشیستی (فوندامنتالیستی) این زباله ها ست.

ح
و از هر ولایت مداری بی سوادتر و دهان گشادترند

۱
سواد و صداقت
در انحصار اعضای حزب بزرگ توده است.

۲
جز حزب توده
انجمنی نیست که پاسدار سواد و صداقت بوده باشد.

خ
این گروه سوم را با آن دو دسته ی دیگر اشتباه نگیرید که به این نتیجه رسیده اند که ادامه ی آن نظام می توانست روزهای درخشانی به بار آورد و وجود یک نهاد پادشاهی مشروطه می تواند ضامن بقا و یگانگی این سرزمین شود

۱
ای ناتوان از تفکر
جهنم جماران
از
منجلاب بحران نظام ممد رضاشاهی
بیرون خزیده است

۲
کدام روزهای درخشان با شاهی 
که
 دیالک تیک مجری و جلاد
 بوده است؟

الف
جلاد جنبش توده ای و فرزندان توده

ب
مجری مفاد ضد فئودالی برنامه حزب بزرگ توده

۳
حسرت به ماضی
نشانه بارز ارتجاع از هر نوع شاه پرست و شیخ پرست است

۴
زنده باد انقلاب
زنده باد جامعه کمونیستی پرشکوه فردا

دیالک تیک زندان

۱
بیرون از زندان
زندان وسیعتری
ولی
فجیع تری است.

۲
در درون زندان
سه وعده غذای بخور و نمیر
حداقل هست.

۳
در بیرون از زندان تضمینی برای یک وعده غذای بخور و نمیر حتی نیست.

۴
دستمزدهای چندر غازی
ماهها
پرداخت نمی شوند.

۵
طویله بی طبقه توحیدی
بهشت کارفرمایان است
و
دوزخ کارگران و دهقانان

 
قفس
سیاوش کسرایی

غوغای بهار است و هوس تازه کند
ز این حال و هوا زمین نفس تازه کند

حبس است
دلم
نگویم:
«آزادش کن»

اما چه شود اگر قفس تازه کند ؟

معنی تحت اللفظی:
بهار ولوله برپا کرده است
و
هوس تازه ای در دل برانگیخته است

با فرارسیدن بهار
خاک خسته از سرمای زمستان
نفس تازه کرده است.

دلم زندانی است.
نمی گویم:
«آزادش کن»

حداقل به تعویض زندان رضا بده.

۱
آرزوی حداقل
در
عصر عسرت به همین می گویند:
تعویض زندان
به عوض آزادی

۲
فلسفه این سخن سردار توده
چیست؟

۳
برای درک منظور شاعر
شاید لازم باشد که بدانیم
که
شاعر
با
دیالک تیک زندان
سر و کار دارد:
لانه اش در باغ صیاد است.

۴
دیالک تیک زندان کوچک و زندان بزرگ به وسعت شهر و یا کشور و یا حتی جهان

۴
آزادی از زندان
هم
چه بسا
به معنی تعویض زندان است:
به معنی بیرون امدن از زندان کوچک و زندانی شدن در زندان بزرگتر است

۵
عزیز یوسفی
و دیگر سران و سرداران توده
پس از آزاد شدن از زندان کوچک
و
زندانی گشتن در زندان بزرگ
مردند.

۶
ای بسا
زندان کوچک
که
مناسب تر برای زیست
است
تا زندان بزرگ

۷
در زندان کوچک
حداقل
سه وعده غذای بخور ـ نمیر هست و آرامش نسبی سرشته به ترس

۸
در زندان بزرگ
اما
تضمینی برای هیچکدام وجود ندارد.

۹
زندانی در زندان بزرگ
بی پناه تر و بی یار و یاورتر است.

۱۰
ما آزموده ایم
در این عرصه بخت خویش
سنجیده ایم حیات و سرانجام سخت خویش

عجب خرافه ای

۱
اولا
خشمگین کردن همنوع
که
ابتدا به ساکن
صورت نمی گیرد.

۲
بی دلیل که کسی
همنوعش را خشمگین نمی سازد.

۳
آدم باید نیشی به همنوعش بزند
تا
او بر سر خشم آید و مقابله به مثل کند.

۴
می توان گفت
که
خشم
پیش شرط روحی و روانی لازم
برای مقابه به مثل است.

۵
ثانیا
اگر خشمگین کردن کسی
به معنی چیرگی بر او می بود،
جهان
چیره گر خانه
می شد.

۶
علاوه بر این
خشمگین کردن کسی
در
عرصه هماندیشی
ترفند خوبی است.

۷
چون در اثر خشم
حریف
ادب فئودالی اش
را
فراموش میکند و ماهیت طبقاتی اش را آشکار می سازد.

۸
خشم
ضمنا
موتور حمله و هجوم به دشمن است.

۹
خشم
پیش شرط پارس و پرخاش و پاچه دری است
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر