پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین
۱۷
·
تولید کالائی سرمایه داری، جامعه فئودالی را
منفجر می کند و آن را غلام فرمانبردار شرایط تولیدی سرمایه می سازد و بورژوازی،
سرانجام، با کسب قدرت اقتصادی، می تواند قدرت سیاسی طبقه فئودال را سرنگون سازد و دولت ملی را بر قرار نماید.
۱۸
·
دولت ملی اگرچه
دولت بورژوائی است
و حافظ منافع طبقاتی بورژوازی است، اما همزمان نماینده منافع کل ملت است.
۱۹
·
نیروهای مولده سرمایه
داری که در مقیاس ملی و بین المللی توسعه می یابند، ملت بورژوائی را به قهقرا می
رانند.
۲۰
·
از سوئی گسترش بازار جهانی، وابسته به توسعه نیروهای مولده ملت
های منفرد و بازار داخلی آنها ست و لذا موجب تسریع توسعه نیروهای مولده ملی می شود،
از سوی دیگر اما زیر پای آنها را از زمین ملی تهی می سازد.
۲۱
·
به قول کلاسیک های مارکسیسم، «بورژوازی
ببرکت استثمار بازارجهانی، تولید و مصرف کلیه کشورها را خصلتی مبتنی بر جهانوطنی می بخشد.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۴، ص ۴۶۶)
۲۲
·
و لذا در رابطه با مسئله ملی،
دو گرایش بمثابه قانون عمومی ذاتی جامعه
سرمایه داری پدید می آیند:
گرایش اول
۱
·
شاخص های گرایش اول
عبارتند از «بیداری حیات ملی و جنبش های ملی»، ببرکت «مبارزه بر ضد هر نوعی
از ستم ملی» و «برقراری دولت های ملی.»
۲
·
گرایش اول به مرحله
سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد اختصاص دارد.
گرایش دوم
۱
·
در مرحله امپریالیسم، یعنی در مرحله
سرمایه داری انحصاری، که در آستانه گذار
به سوسیالیسم قرار دارد ـ به قول لنین ـ دو گرایش مهم به چشم می خورند:
·
«توسعه و افزایش روابط متنوع میان
ملت ها، در هم شکستن محدودیت های ملی، تشکیل وحدت جهانی سرمایه، تشکیل وحدت جهانی
حیات اقتصادی، بطور کلی، تشکیل وحدت جهانی سیاست، اقتصاد و غیره.»
·
(لنین «مجموعه آثار»، جلد ۲۰، ص ۱۲)
۲
·
بدین طریق، سرمایه مالی
خصلت جامعه ای ـ جهانی (بین المللی) نیروهای مولده
را به صورت اتحادیه های بین المللی سرمایه مالی
(اتحادیه مونتان، ئه. و. گ و غیره) برای
چپاول ملت ها و برای کشیدن آنها زیر یوغ سرمایه مالی
قدرتمندتر مورد استفاده قرار می دهد.
۳
·
حتی کشورهای امپریالیستی بسیار رشد یافته مجبور به غلامی
قدرت های امپریالیستی نیرومندتر (مثلا ایالات متحده امریکا) می شوند.
۴
·
سرمایه مالی با تولید بی سابقه تسلیحات و
نظامیگری لگام گسیخته، نیروهای مولده را
به نیروهای مخرب و ویرانگر مبدل می سازد و با دامن زدن به جنگ های امپریالیستی
برای تجدید تقسیم جهان وارد عمل می شود.
۵
·
سیاست دولت های امپریالیستی مبتنی است بر ستم، سرکوب و
استثمار ملل خودی و بیگانه و بویژه خلق های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین.
۶
·
سیاست دولت های امپریالیستی استقلال و حق تعیین سرنوشت ملت ها را، وحدت ملی و برابرحقوقی
آنها را مورد تجاوز قرار می دهد و هدف اصلی اش تضمین امتیازات سرمایه مالی است.
۷
·
ناسیونالیسم ارتجاعی
و جهان وطنی (کوسموپولیتیسم) برای
استتار این سیاست مورد استفاده قرار می گیرند.
۸
·
به دلیل تغییرات ژرف در جهان که پس از انقلاب سوسیالیستی
اکتبر و پس از پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵ میلادی) به نفع سوسیالیسم و جنبش های
رهائی بخش ملی و ضد استعماری صورت گرفت، دیگر ناسیونالیسم ارتجاعی و جهان وطنی
سابق کفایت نمی کرد.
۹
·
از این رو بود که سرمایه مالی
بین المللی آنتی کمونیسم و فرم خاص آن،
یعنی آنتی سویه تیسم را به محتوای اصلی ایده ئولوژی ضد ملی امپریالیسم بدل
ساخت و فرم های اعمال حاکمیت خود را تغییر
داد.
·
(استعمار نو)
۱۰
·
سرمایه مالی ـ بدین طریق ـ می کوشد تا
امپریالیسم را نجات دهد، بر اهداف ماجراجویانه خود سرپوش نهد و بساط بردگی خلق ها
را حفظ کند.
۱۱
·
اپورتونیسم ـ در فرم
سوسیال ـ دموکراسی ـ با نفوذ دادن ناسیونالیسم
ارتجاعی، جهان وطنی و آنتی کمونیسم در صفوف کارگران و جلب آنان به
حمایت از سیاست ضد ملی بورژوازی امپریالیستی، خدمات مهمی به امپریالیسم می کند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر