۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

ملت (۲)

  پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین
    

۱۷
·      تولید کالائی سرمایه داری، جامعه فئودالی را منفجر می کند و آن را غلام فرمانبردار شرایط تولیدی سرمایه می سازد و بورژوازی، سرانجام، با کسب قدرت اقتصادی، می تواند قدرت سیاسی طبقه فئودال را سرنگون سازد و دولت ملی را بر قرار نماید.

۱۸
·      دولت ملی اگرچه دولت بورژوائی است و حافظ منافع طبقاتی بورژوازی است، اما همزمان نماینده منافع کل ملت است.

۱۹
·      نیروهای مولده سرمایه داری که در مقیاس ملی و بین المللی توسعه می یابند، ملت بورژوائی را به قهقرا می رانند.

۲۰
·      از سوئی گسترش بازار جهانی، وابسته به توسعه نیروهای مولده ملت های منفرد و بازار داخلی آنها ست و لذا موجب تسریع توسعه نیروهای مولده ملی می شود، از سوی دیگر اما زیر پای آنها را از زمین ملی تهی می سازد.

۲۱
·      به قول کلاسیک های مارکسیسم، «بورژوازی ببرکت استثمار بازارجهانی، تولید و مصرف کلیه کشورها را خصلتی مبتنی بر جهانوطنی می بخشد.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۴، ص ۴۶۶)

۲۲
·      و لذا در رابطه با مسئله ملی، دو گرایش بمثابه قانون عمومی ذاتی جامعه سرمایه داری پدید می آیند:

گرایش اول

۱
·      شاخص های گرایش اول عبارتند از «بیداری حیات ملی و جنبش های ملی»، ببرکت «مبارزه بر ضد هر نوعی از  ستم ملی» و «برقراری دولت های ملی.»

۲
·      گرایش اول به مرحله سرمایه داری مبتنی بر رقابت آزاد اختصاص دارد.

گرایش دوم

۱
·      در مرحله امپریالیسم، یعنی در مرحله سرمایه داری انحصاری، که در آستانه گذار به سوسیالیسم قرار دارد ـ به قول لنین ـ دو گرایش مهم به چشم می خورند:
·      «توسعه و افزایش روابط متنوع میان ملت ها، در هم شکستن محدودیت های ملی، تشکیل وحدت جهانی سرمایه، تشکیل وحدت جهانی حیات اقتصادی، بطور کلی، تشکیل وحدت جهانی سیاست، اقتصاد و غیره.»
·      (لنین «مجموعه آثار»، جلد ۲۰، ص ۱۲)

۲
·      بدین طریق، سرمایه مالی خصلت جامعه ای ـ جهانی (بین المللی) نیروهای مولده را به صورت اتحادیه های بین المللی سرمایه مالی (اتحادیه مونتان، ئه. و. گ و غیره)  برای چپاول ملت ها و برای کشیدن آنها زیر یوغ سرمایه مالی قدرتمندتر مورد استفاده قرار می دهد.

۳
·      حتی کشورهای امپریالیستی بسیار رشد یافته مجبور به غلامی قدرت های امپریالیستی نیرومندتر (مثلا ایالات متحده امریکا) می شوند.

۴
·      سرمایه مالی با تولید بی سابقه تسلیحات و نظامیگری لگام گسیخته، نیروهای مولده را به نیروهای مخرب و ویرانگر مبدل می سازد و با دامن زدن به جنگ های امپریالیستی برای تجدید تقسیم جهان وارد عمل می شود.

۵
·      سیاست دولت های امپریالیستی مبتنی است بر ستم، سرکوب و استثمار ملل خودی و بیگانه و بویژه خلق های آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین.

۶
·      سیاست دولت های امپریالیستی استقلال و حق تعیین سرنوشت ملت ها را، وحدت ملی و برابرحقوقی آنها را مورد تجاوز قرار می دهد و هدف اصلی اش تضمین امتیازات سرمایه مالی است.

۷
·      ناسیونالیسم ارتجاعی و جهان وطنی (کوسموپولیتیسم) برای استتار این سیاست مورد استفاده قرار می گیرند.

۸
·      به دلیل تغییرات ژرف در جهان که پس از انقلاب سوسیالیستی اکتبر و پس از پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵ میلادی) به نفع سوسیالیسم و جنبش های رهائی بخش ملی و ضد استعماری صورت گرفت، دیگر ناسیونالیسم ارتجاعی و جهان وطنی سابق کفایت نمی کرد.

۹
·      از این رو بود که سرمایه مالی بین المللی آنتی کمونیسم و فرم خاص آن، یعنی آنتی سویه تیسم را به محتوای اصلی ایده ئولوژی ضد ملی امپریالیسم بدل ساخت و فرم های اعمال حاکمیت خود را تغییر داد.
·      (استعمار نو)

۱۰
·      سرمایه مالی ـ بدین طریق ـ می کوشد تا امپریالیسم را نجات دهد، بر اهداف ماجراجویانه خود سرپوش نهد و بساط بردگی خلق ها را حفظ کند.

۱۱
·      اپورتونیسم ـ در فرم سوسیال ـ دموکراسی ـ با نفوذ دادن ناسیونالیسم ارتجاعی، جهان وطنی و آنتی کمونیسم در صفوف کارگران و جلب آنان به حمایت از سیاست ضد ملی بورژوازی امپریالیستی، خدمات مهمی به امپریالیسم   می کند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر