۱۳۹۲ فروردین ۱۹, دوشنبه

جهان و جهان بینی فریدون مشیری (5)


فریدون مشیری (1305 ـ 1379) 
شین میم شین
پیشکش به میمیا 
 
بگو به آنکه دل از بار غم گران دارد   

·        دو چهره است که همواره این جهان دارد:
·        یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد.

·        یکی همیشه به پیش نگاه ما پیدا ست
·        که با تولد و مرگ
·        که با طلوع و غروب
·        که با بهار بهشت آفرین، خزان دارد.

·        یکی، همیشه نهان است، اگر چه در همه جا
·        به هر چه در نگری، با تو داستان دارد!

·        نه با تولد و مرگ
·        نه با طلوع و غروب
·        نه با بهار و خزان
·        و هر چه هست در او، عمر جاودان دارد!

·        تو را به چهره ی پنهان این جهان راه است
·        نه از فراز سپهر،
·        نه از دریچه ی ماه،
·        نه با کمان و کمند،
·        نه با درفش و سپاه،
·        همه وجودت از آن بی نشان، نشان دارد.

·        جهان چو گشت به یک چهره جلوه گر ز نخست
·        نگاه چاره گر چهره آفرین با تو ست
·        نگاه توست که رنگ دگر دهد به جهان

·        اگر که دل بسپاری به «مهر ورزیدن»
·        اگر که خو نکند دیده ات به «بد دیدن»

·        امید تو ست که در خارزار، کوه، کویر
·        اگر بخواهد، صد باغ ارغوان دارد.

·        دلت به نور محبت، اگر بود روشن
·        تو را همیشه چو گل، تازه و جوان دارد

·        بر آستان هنر، گر سری فرود آری
·        چراغ نام تو هم جاودانه جان دارد.

·        نه آسمان، نه ستاره، نه کهکشان، نه زمان
·        تو چهره ساز جهانی، تو چهره ساز جهان!

·        هر آنچه می طلبی از وجود خویش بخواه.
·        چگونه با تو بگوید، مگر زبان دارد؟

تحلیل شعر
بگو به آنکه دل از بار غم گران دارد!

·        این شعر فریدون مشیری نیز بسان دیگر اشعار او از زیبائی فرمال (صوری) خاصی سرشار است و از مکرر خواندن آن نمی توان سیر شد.
·        شاعر در این شعر پیامی و یا رهنمودی برای کسانی دارد که دلی سنگین از غم و اندوه دارند.
·        این شعر اما در عین حال، آئینه جهان بینی شاعر است و بسته به پایگاه طبقایت شاعر می تواند خواننده را سوی رستگاری رهنمون شود و یا به منجلاب گمراهی و ذلت سوق دهد.
·        درست به همین دلیل است که ما زحمت تحلیل دیالک تیکی آن را به خود می دهیم:

دو چهره است که همواره این جهان دارد:
یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد.

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        این جهان همواره حاوی دو چهره است.
·        یکی از این دو چهره آشکار و عیان و دیگری نهان است.

·        برای درک منظور شاعر باید دیالک تیکی را کشف کنیم که خود را به این بیت تحمیل کرده است.
·        از مفهوم «چهره» می توان دیالک تیک مستور در این بیت را ردیابی و کشف نمود:
·        دیالک تیک نمود و بود را
·        دیالک تیک پدیده و ماهیت را
·        دیالک تیک ظاهر و باطن را

1
دو چهره است که همواره این جهان دارد

·        جهان مادی بزعم شاعر، چیزی دو چهره است.
·        این بدان معنی است که ماهیت واحدی در دو نمود متفاوت عرض اندام می کند.
·        چنین چیزی در عالم واقع بوفور یافت می شود:
·        چه بسا گرگ که در پوستین گوسفند است.
·        این بدان معنی است که ماهیتی گرگین در دو چهره گرگ واره و گوسفند واره عرض اندام می کند.
·        از ظاهر آدم ها به سادگی نمی توان به باطن آنها پی برد.
·        چون ظاهر آنها می تواند خصلت ماسک و نقاب داشته باشد و تنها زمانی می توان چهره واقعی او را شناخت که نقاب از چهره بردارد.
2
یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد

·        ولی فقط یکی از دو چهره جهان بنظر شاعر، مرئی و عیان است.
·        چهره دیگر نامرئی است و از نظرها پنهان است.
·        این بدان معنی است که نمود جهان، مرئی و مشهود و محسوس و ملموس نیست.
·        وقتی کسی از تفکر مفهومی بکلی بی خبر باشد، به همین روز می افتد که مشیری افتاده است.
·        نمود (چهره، صورت، سیمای) نامرئی و نامحسوس همه چیز می تواند، به غیر از نمود.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که چرا شاعر با اطمینان کامل از چهره نهان جهان دم می زند و خم به ابرو نمی آورد؟

3
یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد

·        دلیل این خطا شاید این باشد که عوام الناس بی خبر ازتفکر مفهومی، از مقوله قرون وسطائی دیرآشنا، موسوم به «دو روئی» (تزویر و ریا و غیره) دم می زنند و منظورشان از «روی دیگر» انسان ها، که پنهان از نظرها ست، در واقع ماهیت (بود، باطن، ذات) آنها ست.
·        مشیری با عوام الناس از این نقطه نظر فرق چندانی ندارد.

·        این بدان معنی است که مشیری از سعدی فرسنگ ها عقب مانده تر است و حتی از کسانی که در مکتب سعدی آموزش دیده اند.
·        چون از دیالک تیک ظاهر و باطن حتی مرثیه خوان های گورستان ها خبر دارند، چه برسد به طلاب تیزهوش حوزه های «علمیه».
·        ظاهری که نهان از نظرها باشد، نه ظاهر، بلکه باطن است، نه نمود بلکه بود است، نه پدیده (فنومن)، بلکه ماهیت است.

ادامه دارد

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    نمود (چهره، صورت، سیمای) نامرئی و نامحسوس همه چیز می تواند، باشد، به غیر از نمود.
    طبقاتی و نه طبقایت

    پاسخحذف