شین میم شین
پیشکش به میمیا
بگو به آنکه دل از بار غم گران دارد
·
دو چهره
است که همواره این جهان دارد:
·
یکی عیان
و دگر چهره در نهان دارد.
·
یکی
همیشه به پیش نگاه ما پیدا ست
·
که با
تولد و مرگ
·
که با
طلوع و غروب
·
که با
بهار بهشت آفرین، خزان دارد.
·
یکی،
همیشه نهان است، اگر چه در همه جا
·
به هر چه
در نگری، با تو داستان دارد!
·
نه با
تولد و مرگ
·
نه با
طلوع و غروب
·
نه با
بهار و خزان
·
و هر چه
هست در او، عمر جاودان دارد!
·
تو را به
چهره ی پنهان این جهان راه است
·
نه از
فراز سپهر،
·
نه از
دریچه ی ماه،
·
نه با
کمان و کمند،
·
نه با
درفش و سپاه،
·
همه
وجودت از آن بی نشان، نشان دارد.
·
جهان چو
گشت به یک چهره جلوه گر ز نخست
·
نگاه
چاره گر چهره آفرین با تو ست
·
نگاه
توست که رنگ دگر دهد به جهان
·
اگر که
دل بسپاری به «مهر ورزیدن»
·
اگر که
خو نکند دیده ات به «بد دیدن»
·
امید تو ست
که در خارزار، کوه، کویر
·
اگر
بخواهد، صد باغ ارغوان دارد.
·
دلت به
نور محبت، اگر بود روشن
·
تو را
همیشه چو گل، تازه و جوان دارد
·
بر آستان
هنر، گر سری فرود آری
·
چراغ نام
تو هم جاودانه جان دارد.
·
نه
آسمان، نه ستاره، نه کهکشان، نه زمان
·
تو چهره
ساز جهانی، تو چهره ساز جهان!
·
هر آنچه
می طلبی از وجود خویش بخواه.
·
چگونه با
تو بگوید، مگر زبان دارد؟
تحلیل شعر
بگو به آنکه دل از بار غم گران دارد!
·
این شعر فریدون مشیری نیز بسان دیگر اشعار او از زیبائی
فرمال (صوری) خاصی سرشار است و از مکرر خواندن آن نمی توان سیر شد.
·
شاعر در این شعر پیامی و یا رهنمودی برای کسانی دارد که دلی
سنگین از غم و اندوه دارند.
·
این شعر اما در عین حال، آئینه
جهان بینی شاعر است و بسته به پایگاه طبقایت شاعر می تواند خواننده را سوی رستگاری
رهنمون شود و یا به منجلاب گمراهی و ذلت سوق دهد.
·
درست به
همین دلیل است که ما زحمت تحلیل دیالک تیکی آن را به خود می دهیم:
دو چهره است که همواره این جهان دارد:
یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد.
·
معنی تحت
اللفظی بیت:
·
این جهان
همواره حاوی دو چهره است.
·
یکی از
این دو چهره آشکار و عیان و دیگری نهان است.
·
برای درک
منظور شاعر باید دیالک تیکی را کشف کنیم که خود را به این بیت تحمیل کرده است.
·
از مفهوم
«چهره» می توان دیالک تیک مستور در این بیت را ردیابی و کشف نمود:
·
دیالک تیک نمود و بود را
·
دیالک تیک پدیده و ماهیت را
·
دیالک تیک ظاهر و باطن را
1
دو چهره است که همواره این جهان دارد
·
جهان
مادی بزعم شاعر، چیزی دو چهره است.
·
این بدان
معنی است که ماهیت واحدی در دو نمود متفاوت عرض اندام می کند.
·
چنین
چیزی در عالم واقع بوفور یافت می شود:
·
چه بسا گرگ که در پوستین گوسفند است.
·
این بدان معنی است که ماهیتی گرگین در دو چهره گرگ واره و
گوسفند واره عرض اندام می کند.
·
از ظاهر آدم ها به سادگی نمی توان به باطن آنها پی برد.
·
چون ظاهر آنها می تواند خصلت ماسک و نقاب داشته باشد و تنها
زمانی می توان چهره واقعی او را شناخت که نقاب از چهره بردارد.
2
یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد
·
ولی فقط یکی از دو
چهره جهان بنظر شاعر، مرئی و عیان است.
·
چهره
دیگر نامرئی است و از نظرها پنهان است.
·
این بدان
معنی است که نمود جهان، مرئی و مشهود و محسوس و ملموس نیست.
·
وقتی کسی
از تفکر مفهومی بکلی بی خبر باشد، به همین روز می افتد که مشیری افتاده است.
·
نمود (چهره،
صورت، سیمای) نامرئی و نامحسوس همه چیز می تواند، به غیر از نمود.
·
اکنون
این سؤال پیش می آید که چرا شاعر با اطمینان کامل از چهره نهان جهان دم می زند و
خم به ابرو نمی آورد؟
3
یکی عیان و دگر چهره در نهان دارد
·
دلیل این
خطا شاید این باشد که عوام الناس بی خبر ازتفکر مفهومی، از مقوله قرون وسطائی دیرآشنا،
موسوم به «دو روئی» (تزویر و ریا و غیره) دم می زنند و منظورشان از «روی دیگر»
انسان ها، که پنهان از نظرها ست، در واقع ماهیت (بود، باطن، ذات) آنها ست.
·
مشیری با
عوام الناس از این نقطه نظر فرق چندانی ندارد.
·
این بدان
معنی است که مشیری از سعدی فرسنگ ها عقب مانده تر است و حتی از کسانی که در مکتب
سعدی آموزش دیده اند.
·
چون از
دیالک تیک ظاهر و باطن حتی مرثیه خوان های گورستان ها خبر دارند، چه برسد به طلاب
تیزهوش حوزه های «علمیه».
·
ظاهری که
نهان از نظرها باشد، نه ظاهر، بلکه باطن است، نه نمود بلکه بود است، نه پدیده (فنومن)،
بلکه ماهیت است.
ادامه دارد
ویرایش:
پاسخحذفنمود (چهره، صورت، سیمای) نامرئی و نامحسوس همه چیز می تواند، باشد، به غیر از نمود.
طبقاتی و نه طبقایت