۱۴۰۳ مهر ۲۲, یکشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۳۷)

   


میم حجری

 

ملیکا روح‌انگیزی بازیگر تئاتر و سینما بدلیل فقر معیشتی خودکشی کرد
وی در یادداشتی کوتاه نبود زندگی مناسب و‌ مسائل معیشتی و اقتصادی خودکشی خود را تعریف کرده است.

بشنو
ولی باور مکن.
انتحار اکتیو و پاسیو
قبل از اینکه دلیل مادی و معیشتی داشته باشد،
دلیل تئوریکی ـ  ایده ئولوژیکی ـ پسیکولوژیکی دارد.



به پژوهشگران ژنه تیکت بگو:
یهودیت
دین است و نه تبار.
همه مسیحیان
و
حتی شخص شخیص عیسی مسیح
 و
حتی حضرت خدیجه همسر رسول اکرم
 یهودی بوده اند.


حریف اول:
سگ من لال است.

حریف دوم:
چه بهتر.
فردا پس فردا
حتما
جایزه نو بل (سگ فاقد پارس) می گیرد




آره. این رخت رهنورد همشیره زهرا رهنورد معروف است



زن به همسر:
به عوض لاس زدن با این و آن
حداقل بیا برویم رستوران و یا سینما.

شوهر:
متأسفم.
من با زنان شوهردار به جایی نمی روم.

زن:
من اما همسر تو هستم
لامصب.

شوهر:
می دانم.
ولی من بین زن خود و زن این و ان
 استثناء قائل نمی شوم.

اره. ما هم به مذهب و خرد پرداخته ایم. دلیل مخالفت نیچه با مذهب وجود هومانیسم و اخلاق در مذهب بوده است. بدون بی اعتبارسازی مذهب و همراه با ان هومانیسم و اخلاقو خرد  تشکیل کوره های آدمسوری توسط بخش عظیمی از مردم المان میسر نمی شد




محمد غمخوار، روزنامه‌نگار حوادث:
▫️بر اساس آمار پلیس آگاهی،
 امسال به طور میانگین
هر روز ۷۷۹ سارق و ۴۸ مالخر در کشور دستگیر شده اند.

دلیل رواج سرقت و خرید و فروش  امول مسروقه
خداواره گشتن کالا ( پول) است.
خداپرستی
 جای خود را به کالاپرستی ویا پولپرستی داده است.
سودای سکنه کشور
از خرد تا کلان
تهیه و تکثیر دلار است و بس




جانان
خبر نداری
که کدامین پهلوان کونگ فو به دیدار ما آمده است.
باور کردنی نیست.
شخص شخیص برو کولی

  طنز تلخ این روزها این‌که شبکه‌های سیمای جمهوری اسلامی که برای ترور اسماعیل هنیه سه روز و برای حسن نصرالله پنج روز عزای عمومی اعلام کردند و در گوشه صفحه تلویزیون لوگوی تسلیت قرار داده بودند، بعداز فاجعه هولناک مرگ ۵۰ کارگر در معدن طبس، همه شبکه‌ها آلزایمر گرفته‌اند و از این واکنش‌های نمایشی هم در آن‌ها خبری نیست.
وقتی رسانه‌های حکومتی از قتل عمد ۵۰ کارگر در معدن طبس توسط سرمایه‌دارانِ سودجو به دلیل فقدان تجهیزاتِ ایمنی به عنوان "حادثه در یک معدن!" یاد می‌کنند، هیچ معنایی جز شریک‌بودن حکومت فاسد و غارت‌گر و سرکوب‌گر و نوکر سرمایه‌ در این فاجعه انسانی ندارد.


ما قران کریم را دیری است که برای اجنه تحلیل می کنیم. علمیت قرآن ضدهزار بار بیشتر از علمیت آثار نیچه و هیتلر و هایدگر است


آره. یکی از مضامین مهم مذاهب هومانیسم و هارمونی اجتماعی و اخلاق مذهبی است. نیچه مبلغ نیهلیسم اخلاقی و توحش و بربریت فاشیستی بوده است. کتب نیچه جزو کتب درسی در زمان هیتلر بود



دختر یعنی صلح زیبایی عشق وفاداری وپویش وزایش وشاهکار خلقت


حقیقت یکی از مهمترین مفاهیم ماتریالیسم تاریخی (مارکسیسم) است. حقیقت تنها یار و یاور و سلاح و سنگر طبقه کارگر است


دلیل مخالفت نیچه با مذهب وجود هومانیسم و اخلاق در مذهب بوده است.





نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
دلیلش چیست؟
تو و حریفه که لال و یا کر نیستید نا با اشرات نظر گفتگو کنید؟




گفتم:
« ز مهرورزان رسم وفا بیاموز»
گفتا:
«ز خوبرویان این کار کمتر آید.»

این بیت غزل خواجه
مملو از ایرادات منطقی و نظری است.
مفهوم وفا از مفاهیم  نظام جامعتی برده داری است
ضد دیالک تیکی وفا
 جفا ست.
یکی از تعاریف کریم از جفا (ظلم و ستم) مبتنی بر دیالک تیک عهد و وفا ست:
هر کس عهد منعقده ر ابشکند
جفاکار است.
یعنی
ضد دیالک تیکی وفا
ضمنا عهد و پیمان است.
دیالک تیک عهد و وفا.
کسی که برده اربابی می شود با او عهد بردگی می بندد
اگر از بند بندگی فرار کند
جفاکار محسوب می شود و گردنش را حتی میتوان زد.
به نظر کریم بشریت با خدا در روز الست (یعنی زمانی که هنوز نطفه اش تشکیل نیافته بود)
با خدا عهد و پیمان بندگی بسته است.
اگر احیانا کافر شود.
جفاگار محسوب می شود و لاجوردی می تواند در سنت علی تنش را از شر سرش خلاص کند



 . قلب را که نمی توان کند و هدیه کرد و زنده ماند.
منظورت دلت است.
دل یعنی ذهن و ضمیر.
دل را هم نمیتوان به کسی داد.
اگر سری به غزلیات حافظ زده بودی
می دانستی.
دل خودش به پای خودش اگر بخواهد به مثل خودش  از دست می رود
هر کس دیگری هم جای مشیری بود، همین نظر را می داشت.
 درد آوارگان کسی داند که به آوارگی دچار آید.
آوارگی پس از خروج از کشور شروع نمی شود
اوارگی
نخست در خود کشور شروع می شود
اخوان توده ای جوان پس از کودتا
 روانشناسی اوارگی را 
با تکیه بر تجربه شخصی
به شعر کشیده است:
سلامت نمی خواهند پاسخ گفت
همه درها به رویت بسته می شود
کشوری پهناور برایت تنگ تر از سوراخ موشی می شود
در نتیجه دار و ندارت را چوب حراج می زنی و در می روی.
فراز از ذلتی به ذلتی دیگر.


معضلات وطن برابری بی چون و چرای دختران و پسران است. دختران از هیچ لحاظ و نظر برتر و بهتر از پسران نیستند. اگر کسی شک داشت به دانشگاه ابوقریب و یا ابواوین برود و به برابری دختران با پسران ایمان بیاورد



اگر طبیعت
راه خود را پیدا کند، تو هم راه خود را پیدا میکنی
فرنگی

ماشاء الله به فرنگی
جایزه نوبل ادبیات را باید به فرنگی می داند و نه به کرنگی.
فرنگی
شاید حرف های کج و کوله کرنگی را خوانده است که مثل او فضلفروشی می کند.

طبیعت
داداش
راهش را  گم نکرده ر
 تا پیدا کند.
طبیعت خدا ست و بی یناز از بندگان رنگارنگ است.

هر کس دیگری هم جای مشیری بود، همین نظر را می داشت.
 درد آوارگان کسی داند که به آوارگی دچار آید.
آوارگی پس از خروج از کشور شروع نمی شود
اوارگی
نخست در خود کشور شروع می شود
اخوان توده ای جوان پس از کودتا
 روانشناسی اوارگی را
با تکیه بر تجربه شخصی
به شعر کشیده است:
سلامت نمی خواهند پاسخ گفت
همه درها به رویت بسته می شود
کشوری پهناور برایت تنگ تر از سوراخ موشی می شود
در نتیجه دار و ندارت را چوب حراج می زنی و در می روی.
فراز از ذلتی به ذلتی دیگر.


نیچه
 فقط خردستیز نیست.
نیچه مؤسس خردستیزی است.
نیچه بانی فکر هولوکاوست و کوره های آدم سوزی است

شفیعی‌ کدکنی
 هرگز به مدرسه نرفت و نزد پدر، محمدتقی ادیب نیشابوری، شیخ هاشم قزوینی،‌ و سید محمدهادی میلانی ادبیات عرب و فقه و اصول خواند.
او در کنکور نفر اول شد و از دانشکده ادبیات فردوسی مشهد کارشناسی و از دانشگاه تهران دکتری گرفت. ایشان استاد مسلم ادبیات و شاعری نازک خیال هستند
حریف علامه

پزشگزاد
در اثرش تحت عنوان آسمون ریسمون (۱۳۴۲)
از پزشکی نام می برد که حتی سواد خواندن و نوشتن ندارد.
او هم اگر کنکور می داد
نفر اول می شد

یکی بر سر شاخ و بن می برید.
کودک:
بابا
چه کار داری میکنی؟
مگر از جانت سیر شده ای؟

پدر:
عزیزم
اگر به مشاورت تو نیازی داشته باشم،
حتما ازت می پرسم.

[هیچ حواسّم نبود، دو فنجان ریختم...!] می‌گویند این ‏کوتاه‌ترین داستانِ جهان با ۶ کلمه از "آلیستر دانیل" است، امّا این رکورد با ۵ کلمه به نیما یوشیج در مثنوی بلند "رنگِ پریده، خونِ سرد" تعلّق دارد با مضمونی تراژیک: [دیدمش، گفتم: "منم"، نشناخت او...!]


  رونمایی از کتاب "خردمندی، دردمندی است."
به کوشش سیمین داوودی ( همسرِ رکن الدین خسروی) و فریبا کامران

کسی که میان خردمندی و دردمندی علامت تساوی بگذارد و یا خردمندی را علت و دلیل دردمندی قلمداد کند،
نه معنی عقل را می داند و نه معنی درد را.
چنین کسی
یک میلیون فرسنگ از حریفی به نام ابولقاسم
عقب مانده تر است
که به درستی فرموده است:
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای


کودک:
مامان
دستمال ظرف خشک کن (که ضمنا به معنی پرور است)
 کجا ست؟

مامان:
نشسته در اتاق نشیمن و آبجو می خورد.


بیا ای نم نم باران پاییزی
بشوی از روح این پروانه درد و گرد اندوهان.
مهدی اخوان ثالث


  موضع "سوپرچپ"؟  
ما را از بحث با ماران و مارگیران
معذور دارید.
مارگزیدگان
 از ریسمان به طور کلی وحشت دارند.
ولی اقبال لاهوری کیست؟  


مطمئن ترین راه برای به فساد كشاندن یك جوان این است كه به او بیاموزند برای كسانی كه مانند هم، می‌ اندیشند بیش از كسانی كه متفاوت می‌ اندیشند، احترام قائل باشد.
- فریدریش نیچه

 نیچه خردستیز
در این اندرز
از تفاوت فکری
 معیار می سازد.

به شرطی نظر کسی محترم است
 که مبتنی بر حقیقت باشد و نه مبتنی بر تفاوت.

رهایی
شاید زیباترین حسی باشد که میتوان تجربه کرد
اینکه یاد بگیری چگونه آنچه روزی با تمام وجودت محکم نگه داشته بودی را بسپاری به دست رهایی، به دست امواج، به دست باد، بسپاری شان به دست لحظات، چرا که لحظات بی وفقه در حال گذر اند.
آنگاه یک قدم به تکامل نزدیک تر می شوی و به خود واقعی ات باز می گردی.
هیلده
رها کردن همه چیز ویا از دست دادن همه چیز و یا دور افکندن همه چیز  که رهایی نمی شود.
 رهایی = ایمانسیپاسیون = گسست قید وبندهای مادی و فکری = کسب آزادی و استقلال نظری و عملی سؤال این است که چگونه؟

حق سلاح تو ست؟

منظور از حق چیست تا سلاح تو باشد؟
حق یک مفهوم فقهی و حقوقی است.
حق در فقه و عرفان به معنی خدا (حق تعالی) است.
حق به مثابه مفرد حقوق در علم الاحقوق سهمی است که طبقه حاکمه و قانون طبقه حاکمه برای اعضای جامعه تعیین کرده است.
حق
به شرطی می تواند سلاح کسی شود
که به حقیقت ترجمه شود.

حقیقت
دیری است که یار و یاور و سلاح و سنگر پرولتاریا ست
و
پیش شرط کشف حقیقت و حراست از حقیقت و ترویج حقیقت
  خزیدن به سنگر پرولتاریا ست.




من که امروز ام (امروز مرا) بهشت نقد حاصل می شود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم.
حافظ

حافظ جان
نه تو می دانی و میتوانی بدانی که بهشت چیست و نه زاهد میداند و می تواند بداند.
بهشت را در این دنیا با چهار سلاح روشنگری و همبستگی و پیکار و کار می سازند
و
نامش کمونیسم است



آناتول جان
گذشت آن زمان.
 
دیگر کسی کتاب نمی خواند.
کتاب که جای خود دارد.
کسی حاضر به خواندن جمله ای حتی نیست.
ما در عصر عکس به سر می بریم.
در عصر غربت اندیشه.
هر کس یک میلیارد عکس دارد و سیری نمی پذیرد.
کتبی هم که فت و فراوان وجود دارند و جایزه نوبل موبل می گیرند
زباله اند.




اگر روزی
 دیگر کسی نباشد که دنبال حقیقت بگردد و به اشاعه حقیقت بپردازد،
آنگاه همه چیز جهان فاسد می گردد.
برای اینکه عدل و صلح و حیات در حقیقت است و بس.
شیللر

حقیقت
دیری است که یار و یاور و سلاح و سنگر پرولتاریا ست
و
پیش شرط کشف حقیقت و حراست از حقیقت و ترویج حقیقت
  خزیدن به سنگر پرولتاریا ست.



آدم کجا بود؟
هدف از سفر پر هزینه خلایق به کاینات پیدا کردن آدم است


اناتول جان
الله بدون ابلیس و ابلیس بدون الله
وجود ندارد.
هیچ چیز به تنهایی وجود ندارد.
همه چیز همراه با ضد خود وجود دارد.
یعنی
ساختار همه چیز
دیالک تیکی است
یعنی
همه چیز متشکل از اقطاب متضاد است
اگر لبی از چشمه آثار و اشعار سعدی تر کرده بودی
ترقی کرده بودی
سعدی نماینده بی همتای دیالک تیک است



نه «ما»ی انتزاعی وجود دارد
و
نه دولت انتزاعی.
فقط چیزهای مشخص وجود دارند
چیزهای مجرد ویا انتزاعی فط در ذهن بشر وجود دارند
هم دولت لنین
دولت است
و
هم دولت جکمه و چارق و نعلین و پوتین


قدرت
مبتنی بر مالکیت ( ثروت) است
و نه برعکس.
ثروت
هم مبتنی بر بیداد است و نه مبتنی بر داد.




قضیه همه جا از همین قرار است
مش چرچیل
فقط درسیاست نیست.
بهترین دوست هر کس
شخص شخیص خودش است.


ممنون
ما از فیلسوف و جامعه شناس سخن گفته ایم
نه از روانشناس.
 و شناخت حسی
مثلا
شناخت مبتنی بر تماشای ظواهر امور
بهتر از هیچ است
ولی شناخت به معنی علمی و حقیقی کلمه نیست.
مثال:
خلایق همه روزه می بینند که زمین مسطح و ساکن است و خورشید دور زمین می گردد.
از شرق طلوع میک ند و در غرب غروب.

این شناخت حسی است
حقیقت اما درست بر عکس این تصور اشتباه است.
زمین اولا سالکن و مسطح نیست
ثانیا دور خورشید می گردد


مسعود اسداللهی، کارشناس منطقه در آنتن صداوسیما گفت:
▫️حزب الله پیجرها را بواسطه یک شرکت ایرانی از شرکت تایوانی خریداری کرد.
▫️پیجرها از نظر حفاظتی بررسی نشد و در اختیار حزب الله قرار گرفت



مگی تاچر و مش ریگان هم همین کار را کردند
مرزها را حذف کردند و حقوق ملل را نقض کردند
همه جا خرابات شام شد و ....




دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک به درون خویش
تبعید شدیم...
محمد رضا شفیعی کدکنی




عمق جهالت یک دین
 که آنسان ها را تا این اندازه  در جمود فکری منجمد میکند
که با پیشترفته ترین ابزار ارتباطی از خود و زنی که در گونی پوشانده سلفی میگیرد
الوند
دین چیست؟
دین فرمی از شعور است.
جهالت دین
بی معنی است.
ما قرآن را تحلیل می کنیم.
خیلی از افکار کریم (مؤلف قران)
علمی و عقلی اند.
احساس مالکیت نسبت به همسر
امری طبیعی و مشروع و منطقی و غریزی وعقلی  است.
عکس دسته جمعی ایندو همنوع
برای خودشان است و نه برای این و آن
و
ایرادی ندارد.
دینداران
 جاهلتر از بی دینان نیستند.
فوندامنتالیسم ر انباید با تدین عوضی گرفت
فوندامنتالیسم
جریانی ضد عقلی و ضد مذهبی و ضد خلقی است


جادوگری مردان را معجزه خواندند و جادوگری زنان را سِحر.
هیلده

 زنان به اصطلاح جادوگر
پزشک بودند و داروشناس و داروساز

زجرکش کردن زنان با تهمت های بی شرمانه خرافی
خیانت به علم و فرهنگ بشری بوده است


سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
.....
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

مشد حافظ
برای درد درمان  لازم داری و نه مرهم.
مرهم  برای زخم است.


در زندگی عشایری عمده فعالیت های سنگین بر عهده زنان عشایر است.
آذر فراهانی

نه فیلسوفی داشته ایم و نه جامعه شناسی  
تا فرم های زندگی به جا مانده از عهد بوق و چپق و چماق را بررسی و منعکس  کنند.
فقط در کلیدر دولت آبادی
به توحش حاکم بر مناسبات عشیرتی اشاره رفته است.



زیر باران باید رفت ،
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست
هر کجا هستم، باشم
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است.

یا رب
چقدر فاصله دست و زبان است:
نامه های سهراب از هند
مملو از دلتنگی اند.
یعنی با محتوای این شعر او ناسازگارند.
آسمان هند
حتی
مال سهراب نبوده است
چه رسد به پنجره و در و دیوار هند





۱۹ مهرماه زادروز محمد رضا شفیعی کدكنى
كدام پل در كجای جهان شكسته است؟
كه هیچ كس به خانه اش نمی رسد...
كه همه سرگردانند در جای خویش...
كه همه سرگردانند در پی هیچ...
" شفیعی کدکنی "بیوگرافی محمدرضا شفیعی کدکنی
محمدرضا شفیعی کَدْکَنی (زادهٔ ۱۹ مهر ۱۳۱۸/ ۱۹۳۹ در کدکن) فقیه، ادیب، نویسنده، پژوهشگر و شاعر با تخلص م. سرشک اهل ایران است.در بین اشعارش شعر "در کوچه باغ های نشابور" آوازه بیشتری دارد.
محمدرضا شفیعی کدکنی در نوزدهم مهرماه ۱۳۱۸ در کدکن از روستاهای قدیمی بین نیشابور و تربت حیدریه به دنیا آمد. شفیعی کدکنی هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از آغاز کودکی نزد پدر خود (که روحانی بود) و محمدتقی ادیب نیشابوری (ادیب نیشابوری دوم) به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت (در هفت‌سالگی تمام الفیهٔ ابن مالک را از حفظ بود) و فقه، کلام و اصول را نزد شیخ هاشم قزوینی (معروف به «فقیه آزادگان») فراگرفت.
اما پس از مرگ شیخ هاشم، تا آخرین مراحل درس خارج فقه را نزد سید محمدهادی میلانی خواند و در این دوره با سید علی خامنه‌ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران، هم‌درس بود. او به پیشنهاد دکتر علی‌اکبر فیاض در دانشگاه فردوسی مشهد نام‌نویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد و به دانشکدهٔ ادبیات رفت و مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی، و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.
او مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا به کار اشتغال ورزید و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به کار مشغول شد.
محمدرضا شفیعی کدکنی,بیوگرافی محمدرضا شفیعی کدکنی
آثار محمدرضا شفیعی کدکنی
دکتر شفیعی همچنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا و ژاپن به عنوان استاد به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.
دکتر شفیعی از استادان بارز و متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ به شمار می‌رود که در نقد شعر و ادب فارسی صاحب نظر است و در شعر و شاعری نیز مقام والایی دارد و صاحب سبک و شیوه خاصی است که او را به عنوان شاعری پیشرو می‌شناسند.
از ویژگی های شخصیتی دکتر شفیعی این است که وی در محافل ادبی به ندرت ظاهر می‌شود و بیشتر در انزوای اهل ادب به سر می برد.
وی در ‌جوانی ‌به ‌شعر و شاعری ‌پرداخت و ‌نام مستعار ‌(م‌. سرشک‌) را برگزید، شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی به شیوهٔ قدمایی آغاز کرد و پس از چندی به سبک نو مشهور به نیما یوشیج روی آورد.
با انتشار دفتر شعر در کوچه باغ‌های نشابور نام‌آور شد. آثار شفیعی را می‌توان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی می‌شود، که بخشی از آن‌ها در زیر آورده شده‌اند. در میان آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر جایگاهی ویژه دارد و در میان مجموعه اشعارش در کوچه باغ های نشابور آوازه بیشتری دارد.
شفیعی کدکنی را باید در زمره شاعران اجتماعی دانست. او در اشعار خود تصویری از جامعه ایرانی در دههٔ ۴۰ و ۵۰ خورشیدی را بازتاب می‌دهد و با رمز و کنایه آن دوران را به خواننده نمایانده، دلبستگی و گرایش فراوان به آیین وفرهنگ ایرانی و بخصوص خراسان را نشان می‌دهد. او از اندک محققین تاریخ و ادب فارسی است که به تاریخ کرامیه پرداخته و کتابی منقح در این باب فراهم کرده‌ است.
آشنایی با محمدرضا شفیعی کدکنی, درباره زندگی محمدرضا شفیعی کدکنی
آثار محمدرضا شفیعی کدکنی
کتاب های دیگر او مثل موسیقی شعر، صور خیال، ادوار شعر فارسی، زمینه‌های اجتماعی شعر فارسی، از جامی تا روزگار ما امروزه از کتاب‌های کلاسیک نقد ادبی محسوب می‌شوند. او علاقه‌مند به شعر فارسی است و علاقهٔ او به عرفان و نقد ادبی هم از همین جا نشأت می گیرد.
شفیعی معتقد است که تحولات شعر معاصر فارسی تابعی از متغیر ترجمه‌است. این نظرگاه بنیاد کتاب وی «با چراغ و آینه، در جستجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایران» را شکل داده‌ است. برخی دیدگاه‌های وی در این کتاب مورد انتقاد برخی قرار گرفته است.
شفیعی کدکنی از سال ۱۳۴۸تا کنون استاد دانشگاه تهران است. بدیع‌الزمان فروزانفر زیر برگهٔ پیشنهاد استخدام وی نوشته بود «احترامی است به فضیلت او». شفیعی از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث، شاعر خراسانی، به‌شمار می‌رود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی‌کرد.
محمدرضا شفیعی کدکنی روز پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد. این سفر بازتاب وسیعی در مطبوعات ایران داشت. او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به مؤسسهٔ مطالعات پیشرفتهٔ پرینستون رفت تا در باب تاریخ و تطور فرقهٔ کَرامیه تحقیق کند، و پس از ۹ ماه دوری از میهن، به ایران بازگشت و پس از بازگشت به ایران بر سر کرسی تدریس خود در دانشگاه تهران حاضر شد.
در مهر ۱۳۹۸ در هفتمین دورهٔ جشنوارهٔ بین المللی هنر برای صلح، «نشان عالی هنر برای صلح» به سببِ بیش از نیم قرن تلاش در اعتلای فرهنگ و ادب پارسی به محمدرضا شفیعی کدکنی اهداء شد.
پیشنهاد ویژه
آموزش و مشاوره,آموزش علمی و کنکورباشروع امروز،قبولی کنکور1404رو 100درصد کنقیمت لحظه ای ارز دیجیتالاینجا از تغییرات لحظه‌ای بازار ارز دیجیتال,سودآوری کنید!بیتوتهخرید لباس بچه گانه با قیمت های فوق العاده*برای تمام سنین
مجموعه اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی:
کتاب های استاد محمدرضا شفیعی شاعر برجسته معاصر
1344 - زمزمه ها
1344 - شبخوانی
1347 - از زبان برگ
1350 - درکوچه باغ های نیشابور
1356 - بوی جوی مولیان
1356 - از بودن و سرودن
1356 - مثل درخت در شب باران
1367 - هزاره دوم آهوی کوهی
کتاب های محمدرضا شفیعی کدکنی,بیوگرافی شعرا
محمدرضا شفیعی کدکنی
اشعار شفیعی کدکنی / ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران
ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران
گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را زین گونه یادگاران
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران





یا مراد من بده یا فارغم کن از مراد
وعده فردا رها کن یا چنان کن یا چنین
مولوی

معنی تحت اللفظی:
یا آرزوی مرا بر اورده ساز و یا مرا از آرزو فارغ ساز.
به من وعده نسیه مده.

مش مولانا
خلایق که کلفت تو نیستند تا برای خدمت به تو حاضر به یراق باشند.
خلایق
آدم اند و حوایج رنگارنگ خود را دارند.



از یک میلیون معلم
شاید یکی توان اندیشیدن داشته باشد.
معلم
 مبلغ ترکه به دست و زورگوی  ایده ئولوژی طبقات حاکمه است
و تحفه نیست.
 تعیین کننده
 نه مبلغ
 بلکه طبقات حاکمه اند.
تحول جامعه
 تایع بی چون و چرای  تعویض طبقات حاکمه است



سخت‌ترین نوعِ ناتوانی آن‌است که می‌توانی از عهده‌ی چیزی بربیایی! اما شرایط جوری پیش می‌رود که توانایی ات، مفهومِ ناتوانی می‌گیرد . و این حاصل بی‌عدالتی در فرصت‌هاست ...
رخشان

این جمله رخشان
نشانه بیسوادی او ست

بهروز گرامی.
با عرض پیشایپش  معذرت.
حقیقت چیست؟
همین لنین گفته و لنیینست بزرگی به نام سرگی لئونیدوویچ روبین اشتاین اثابت کرده
که
 حقیقت چیزی  اوبژکتیو ویا عینی است.
یعنی
حقیقت بی اعتنا به هوس و میل و نظر لنین و آن و این وجود دارد.
 معیار عینی و علمی برای کشف حقیقت، پراتیک (آزمون و آزمایش و تجربه و عمل) است.
حتی حافظ می دانست:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان...

این ادعای لنین را الوا باید در متن مربوطه ارزیابی کرد
و گرنه
به تنهایی
غلط است.
معیار کمونیست بودن نه رؤیا مندی، بلکه خرد مندی (فلسفه = خرد کل اندیش) است.
حزب کمونیست باید حزبی فلسفی ـ علمی (مارکسیستی ـ لنیینستی) باشد و نه حزبی اوتوپیستی


ویکتور «هو» گو جان
تو با این فرمایشاتت ما را به یاد کریم می اندازی
که خیال می کند که زنان ادم نیستند و میل و هوس و خواهش و حاجت طبیعی و غریزی و عاطفی و آرزویی ندارند
زاده شده اند تا باب الحوایج از زنان بهتران باشند

شکوفایی دولت رفاه تا حدود دههٔ ۱۹۷۰ ادامه داشت. اما این شکوفایی دیری نپایید و با آغاز بحران‌های اقتصادی که رکود اقتصادی، افزایش بیکاری و فشارهای پولی و تورمی در آمریکا و اروپا را به دنبال داشت دچار افول شد.
بحران دههٔ هفتاد، برنامه‌های دولت رفاه را نیز زیر سؤال برد. به این ترتیب دخالت دولت در اقتصاد و کنترل دولتی کم‌کم کاهش یافت و شرکت‌های چندملیتی و بنگاه‌های غیردولتی جایگزین آن شدند و خصوصی‌سازی رشد یافت. علت این امر آن بود که در پس دولت رفاه نگاه و بینش روشنی وجود نداشت در حالی که نگرش نولیبرال که منتقد دولت رفاه بود به سرمایه‌داری اتکا داشت. در مجموع می‌توان خصلت توده‌وار دولت رفاه، کارکردهای کنترلی، بی‌توجهی به آزادی‌های فردی و بحران اقتصادی را دلایل پایان‌بخش عصر دولت رفاه دانست.
بر اساس گفته‌های تحلیلگران حتی در کشورهای اسکاندیناوی که پرچم‌داران دولت رفاه بوده‌اند نیز، تغییر در نگرش رای‌دهندگان آغاز شده‌است و در سال ۲۰۰۶، رای‌دهندگان سوئدی سوسیال دموکرات‌ها را از دولت برکنار کردند و یک ائتلاف راست میانه را که قول کاهش مالیات‌ها و مزایای رفاهی را می‌داد، بر سر کار آوردند.منتقدان دولت رفاه معتقدند که مردمان بهره‌ور از چنین دولتی کم‌کارتر می‌شوند و پشتگرمی آنان به کار و کوشش خویش کمتر می‌شود، و امکان گزینش شخصی چنان تنگ و نظارت دولت چنان فراگیر می‌شود که شکل تازه‌ای از بردگی پدید می‌آید؛ بنابراین حق دخالت در همهٔ عرصه‌های زندگی شهروندان توسط دولت و تنگ‌شدن حیطهی اختیار و آزادی شهروندان نتایج بدی برای جوامع نوین به‌دنبال داشت.
اندیشمندان مکتب اتریش و به ویژه لودویگ فن میزس به عنوان منتقدان جدی دولت رفاه شناخته شده‌اند.



آرزو بر جوانان عار نیست.
فوندامنتالیسم اسلامی همشیره فاشیسم است
ریشه کن کردن فاشیسم
 با پرتاب بمب اتم حتی میسر نشده استذ.
دیری است که فاشیسم مثل قارچی سمج
همه جا می روید
برای مقابله با ایده ئولوژی فوندامنتالیستی و فاشیستی
به مبارزه  ایده ئولوژیکی علمی و انقلابی نیاز است.
رؤیا مال کسانی است که
محروم از خرد اندیشنده و بیگانه با علم اند.
ما اهل رؤیا نیستیم مشه الیانور
ما به سوی انچه دانش زمانه مان نموده می رویم
ما به راه توده می رویم

« ایرج میرزا»ا
کو خدا، کیست خدا، چیست خدا
بی جهت بحث نکـن، نیست خـدا
آن که پیغمـــبر ما بــــــود همی
ماعَـــــــرَفناک، بفــــرمود همی
تو دگـــــر طالب پرخـــاش مشو
کاســــۀ گرمتـــــــر از آش مشو
آنچـــه عقل تو در آنها مات است
تو بمیری، همــه موهومات است

ماعرفناک
 به معنی «خدا نیست»، که  نیست
حدیث «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ وَ مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ.»
بدان معنی است که
ما تو را چنان كه باید بشناسیم، نشناختيم
و
 آن گونه كه باید عبادت می کردیم
عبادت نکردیم.





زندگی یعنی خستگی!
زندگی یعنی جنگی که هر روز تکرار می شود و در ازای لحظات شادی اش که مکث های کوتاهی بیش نیست باید بهای گزافی پرداخت!
- اوریانا فالاچی

نه.
عریان فال چی جان.
حیات
دیالک تیکی از ریاضت و لذت است.
به قول فرزانه ای کولی و  در بدر  از آلمان

به زبان سعدی (پدر دیالک تیک خودپو)
حیات
دیالک تیکی از رنج و گنج است
دیالک تیکی از کار و مزد است
دیالک تیکی از غم و شادی است.
دیالک تیکی  از گنج و مار است.
ریاضت
 منبع اصیل ترین لذت است.
حالا بنشین و بیندیش و  دلایل بیشمار این خصلت و خصیصه و کیفیت ریاضت (زحمت) را  
پیدا کن
تا ملائک آفرین بارانت کنند



پریکاریته(Precarity) در جهان کار:
پریکاریته به نوعی از شرایط و مناسبات کاری با مشخصات زیر اطلاق می شود:
کوتاه و متغیر (بلحاظ زمانی و مکانی)، موقت، مقطعی و محدود، بی ثبات و نامطمئن که در آن نیروی کار دارای ثبات و اطمینان و تضمین کاری نیست و یا بطور مقطعی و یا پریودی و یا فصلی یا پروژه ای برای دوره ای معین توسط کارفرما یا سرمایه بکار گرفته شده و جذب بازار کار ارزانتر و کم هزینه تر و برده وار برای سرمایه می شود.
در این شرایط معمولأ نیروی کار یا (مثل کشورهای عقب افتاده) محروم از استاندارهای رفاهی قانون کار رایج و یا (مثل کشورهای صنعتی پیشرفته) برخوردار از سطح نازلتری از استاندارهای رفاهی قانون کار رایج بورژوائی در هر دوره از چرخه تولید و بازتولید سرمایه است:
مانند بیمه کار، بیمه بیکاری، بیمه بازنشستگی و بیمه خدمات درمانی و پزشکی و یا حق تعلیم و آموزش و فراگیری و یا حداقل دستمزد برای زیستن و حیات و بقاء و دوام و نگاه داری زندگی و امرار معاش .......
ویژگی مهم و بارز دیگر این روابط و مناسبات کاری تابعیت و اطاعت محض و برده وار ذهنی و عینی نیروی کار در بطن و حین کار از شرایط مهیا شده ای است که بستر آن را سیاست سرمایه از قبل فراهم کرده و بسیاری از جزئیات روند آن را هم بنا بر نیازها و ضرورت های هر دوره اش، برنامه ریزی کرده است.
درجه این تابعیت و استحاله یکی از شاخص هائی اصلی است که نسبت تنگی یا گشادی دایره این شرایط وحشی استثمار معروف به «پریکاریته» را تعریف می کند. این ویژگی حتی در مورد بخشی از نیروی کار که ظاهرأ دارای مشاغل و کار رسمی و با ثبات هستند نیز صدق کرده و عدم اطمینان از تضمین تداوم کار حربه و سلاحی است که سرمایه داری از آن نیز برای سرکوب مقاومت، اتحاد واعتراض کارگران این بخش ظاهراٌ با ثبات کارگران بخوبی بهره می گیرد.
البته بلند گوهای سرمایه داری جهانی بخصوص در دوران سیادت نئولیبرالیسم تلاش زیادی کرده اند تا این شکل بربرانه و بردگی مدرن کار را در پس الفاظ و واژه ها و مفاهیمی مانند انعطاف پذیری (Flexibility) پنهان ساخته و پوششی مقبول دهند.
انعطاف پذیری خود یکی از تعینات لازم این رابطهء کاری است که نیروی کار خودبخود باید ( بلحاظ زمانی، مکانی و موضوعی) با خود همراه آورده تا از حداقل شانسی برای جذب در این مدار متغیر و بی ثبات کار استثماری برخوردار شود.



بارها از خودم پرسیده ام که چرا سرزمینی که این همه دوستش دارم با خودش چنین سنگدل است...
_بهرام بیضایی_

بهرام جان
سرزمین
اوبژکت (خاک) است و نه سوبژکت (آدم) تا نرمدل ویا سنگدل باشد
یک دقیقه بنشین و بیندیش:
سنگدل و نرمدل چیست و کیست؟
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد.
حدس بزن از کیست؟


فروید تقریباً تمام بیمارانش از طبقه متوسط مرفه در اروپای آن روزها بود و به نظر من این دو علت عمده داشت:اول اینکه روانکاوی در دوران های اولیه یک چیز شیک و تجملاتی و بسیار گران بود و طبقه متوسط در اروپای آن روزگار می توانست از عهده پرداخت آن برآید.تا قبل از فروید طبقه متوسط جامعه و اشراف زاده گان چون مجبور نبودند در پروسه تولید جامعه شرکت کنند می توانستند بیماری های خود را در چهارچوب حصارهای اشرافیشان پنهان کنند ......طبقات اشرافی به علت عدم تماس متکبرانه خود با مردم و از طرفی خصلتِ انگلی خود در جامعه عموماً انسانهای روان نژند بودند که برای تسکین درد های خود به فروید روی آورده بودند......نحوه درمان فروید در مورد این بیماران بسیار مردسالارانه و تحکم آمیز بود و این نشان میدهد که او به غیر از تسلط علمی خود در حوزه ای که کار میکرد و اساساً آن را بنیانگذاری کرده بود می توانست فر آیند روان درمانی خود را بخوبی مدیریت کند....بعد ها شاگردان بسیار با هوش او چون گوستاو یونگ سویسی که پیش زمینه مذهبی داشت و آلفرد آدلر اتریشی که دارای تمایلات سوسیالیستی بود و از اقشار فقیر و حاشیه ای جامعه می آمد و ساندور فرنچی به دلایل مختلف با شیوه اقتدارگرایانه فروید به مخالفت پرداختند و نخست مورد غضب فروید واقع و بعد ها از طرف او طرد شدند و روانکاوی فرویدی دچار بحران و انشعاب شد...... البته این بدان معنا نیست که کارگران و گروهای حاشیه ای جامعه دچار انواع افسردگی ها و حالت های هیستریک و روان نژندی و روانپریشی نبودند ....ولی جای آنها در مطب های لوکس روانکاوان نبود...آنها به علت عدم توانایی های روحی و روانی از پروسه تولید اقتصادی حذف و اجباراً به ًدیوانهً خانه ها فرستاده می شدند و تحت شرایطی مرگبار از بین می رفتدند.....بعد ها و بخصوص بعد از جنگ ویرانگر دوم جهانی ....صنعتِ دارو سازی پا به عرصه وجود گذاشت که با استفاده از تکنوکرات ها و روانپزشکان گسترش یافت و مدیرت میشد........روش های انرژی درمانی و ماورا درمانی که از شرق آسیا می آیند علاوه بر شیک بودنشان اندک اندک جانشین مذهب های سنتی می شوند و به پولدارها ی بیمار اجازه میدهند که رسماً به میدان بیانند و عربده بکشند و بخندند و ورزش کنند و از این طریق از خشم و خشونت خود رهایی پیدا کنند.....و البته دلایل دیگر هم وجود دارد که در یک کامنت نمی توان به آنها پرداخت......


مشتریان فروید و یونگ
مثل خودشان
اشراف زاده  بوده اند.
فروید  و یونگ
روانکاو بوده اند.
روانکاوی را نباید با روان شناسی یکسان دانست.
روانکاو
فقط با گوش دادن به حرف های مریض روانپریش
ضمن تخلیه جیبش
به تخلیه فشار روحی و روانی اش می پردازد.
روانکار
  درمان برای درد مریض ندارد.
به قول حافظ
با تأیید نظر حل معما می کند.
روانکاو
در بهترین حالت
چکشی به دست مریض روانپریش  می دهد و هیزمی با مشتی میخ در اختیارش می گذارد
تا  حسابی میخکوبی کند و حرصض خالی شود.

معروفیت فروید و فرویدیسم  دلیل ایده ئولوژیکی داشته است


احتمالا منظورتان اقتصاد بازار اجتماعی (soziale marktwirtschaft) است


این قصه نسین باید تحلیل شود.
الاغ از دیرباز تحت استثمار دردناک کمرشکن بوده است.
استثمار فیزیکی ناگزیر به فقر فکری  منجر می شود که استحمار نامیده می شود.
فقر فکری به هزار طریق به الاغ دیکته و تحمیل می شود.
یکی از دلایل خودفریبی مستمر  الاغ
در این قصه نسین
خستگی عمیق جسمی او ست.
 زندگی دشوار الاغ سبب می شود
که بهانه ای برای صرفه جویی نیرو و انرژی
 بجوید و در نتیجه به خطر بیفتد.


من پُر از حرفم اگر همصحبتی پیدا شود
شاعر

قحط همصحبت نیست.
با کلیکی یک میلیون همصحبت ظاهر می شود.
ضمنا
کسی نمی تواند مملو از حرف (سخن) باشد.
حرف که جای خود دارد،
کسی نمی تواند مملو از اندیشه باشد که حرف غلاف و ظرف و قالب مادی آن است
اگر از طوطیان حراف تخفیف بگیریم.
اگر کسی احیانا حرفی برای گفتن داشته باشد
بالاجبار می گوید.
مثلا حرفش را می نویسد و پست میکند.
کسی که شعر می گوید
حرفی برای گفتن ندارد.
درست به همین دلیل به شعر پناه می برد
۹۹ در صد اشعار بی محتوا و توخالی و تکرار مکررات اند.


خب دیگه , نفس راحت بکشید نوبل ادبیات ۲۰۱۴ را پاتریک مودیانو نویسنده فرانسوی صاحب شد. ژان پاتریک مودیانو گرچه مدرک تحصیلی بالاتر از دیپلم نگرفت ولی با کمک یکی از معلم‌هایش با نام رمون کنو که نویسنده معروف فرانسوی و از دوستان مادرش بود، وارد دنیای ادبیات شد. وی متولد ۱۹۴۵ است.
کودکی سخت و طاقت‌فرسایی داشت؛ پدرش اغلب خانه نبود و مادرش در آسایشگاه به سر می‌برد. در این دوران با برادرش صمیمی بود. برادرش در ده‌سالگی بر اثر بیماری درگذشت.
مودیانو آثاری را که از سال 1967 تا سال 1982 نوشته، به برادرش تقدیم کرده است. او همیشه نسبت به کودکی خود نوستالژی داشته است و به همین خاطر، کودکی در اغلب آثارش به وضوح دیده می شود. این نویسنده در سال 1972، جایزه‌ی بهترین رمان آکادمی فرانسه را از آن خود کرد و شش سال بعد در سال 1978، جایزه‌ی گنکور را برد.



آدم هرجا باشه عادت میکنه و دیگه براش سخته از اونجا بره.
نحوه ی فکر کردن هم
بعد از مدتی،
عادت می شود
و دیگر عوض کردنش سخت است ...
خشه های خشم
جان_اشتاین_بک

بیایید یکبار روی این ادعای حریف خم بشویم
خم شدن روی دعاوی خلایق هم ضرور است و هم بی ضرر.

۱
آدم هرجا باشه عادت میکنه و دیگه براش سخته از اونجا بره.

مثال:
کسانی که در دانش کاه اوین و دیگر دانش کاه ها در اقصا نقاط جهان
سالها مشغول تحصیل اند و به شرایط حاکم و و حکام حسابی عادت کرده اند، فارغ التحصیل شدن و بیرون رفتن از دانش کاه
سخت است؟
۲
نحوه ی فکر کردن هم
بعد از مدتی،
عادت می شود
و دیگر عوض کردنش سخت است ...
 
نحوه تفکر ویا متد و روش فکری
اولا
چه ربطی به عادت دارد؟
ثانیا
حتی حشرات طرز تفکر خود را تغییر می بخشند چه رسد به حضرات.
مثلا خود ما
۲۴ سال قبل
طرز تفکری تهوع انگیز داشتیم و هنوز هم شرمنده ایم

موضوع علم روان شناسی
روان است و نه قلب.
قلب = ارگان پمپاژ خون در رگان اندام


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر