۱۴۰۳ مهر ۲۰, جمعه

درنگی در کامنتی از پریناز راجع به جمهوری اسلامی (۹) (بخش آخر)

     

 درنگی

از 

میم حجری

پریناز

جمهوری اسلامی ضد امپریالیسم به معنای عام نیست بلکە دارای تضاد منافع با غرب است وخود در تلاش است به امپریالیسم حداقل در منطقه با ایدئولوژی شیعی بدل شود.

 
معنی تحت اللفظی توأم با ویرایش:
طبقه حاکمه در جمهوری اسلامی، 
طبقه اجتماعی ضد امپریالیستی ئی نیست.
طبقه حاکمه در جمهوری اسلامی
 با امپریالیسم جهانی، تضاد منافع دارد.
طبقه حاکمه در جمهوری اسلامی
در تلاش تبدیل شدن به قدرتی امپریالیستی حداقل در منطقه است.
طبقه حاکمه در جمهوری اسلامی
 در تلاش تبدیل شدن به امپریالیسمی با ایده ئولوژی شیعی است.
 
سؤال این بود که تفاوت و تضاد بروجردی و یا شریعتمداری با خمینی و خامنه ای و جلال ال احمد و غیره چیست؟
 
 
 
برای کشف تفاوت بروجردی (استاد حوزوی خمینی) با خمینی، 
بهتر است که به کشف تفاوت شوپنهاور (استاد اکادمیکی نیچه) با نیچه 
نایل آییم.
 
همانطور که در فقه و شریعت (تئولوژی) کمترین تفاوتی بین بروجردی و خمینی وجود ندارد،
به همان سان هم در تئوری (فلسفه امپریالیستی) کمترین تفاوتی بین شوپنهاور و نیچه وجود ندارد.
 
تفاوت شوپنهاور با نیچه
 در سمتگیری سیاسی آندو است:
شوپنهاور 
مبلغ یأس و پسیمیسم و نیهلیسم و تسلبم و کفن و دفن داوطلبانه بورژوازی (طبقه اجتماعی بی فردا) 
 و
 جا خالی کردن برای سوبژکت طراز نوین تاریخ (پرولتاریا) ست.
 
در حالیکه نیچه مبلغ حمله همه جانبه و بیرحمانه بورژوازی (طبقه اجتماعی بی فردا) هار و خردستیز و خونخوار خونریز به پرولتاریا 
و
 تبدیل پرولتاریای جهانی به برده و سواری کشیدن از پرولتاریا توسط بورژوازی (طبقه اجتماعی بی فردا) ست.

تمامی فلسفه و آیات و روایات و احادیث نیچه در خدمت به این امر است:
برگشت بشریت به قهقرای جهنم برده داری.
 
   جامعه عمل پوشی تئوری نیچه 
را 
بشریت 
در اعمال فاشیسم ایتالیا و اسپانیا و آلمان و ژاپن 
 با دیدگان دریده از دهشت دیده است.
 
دهشت
 به وحشت سرشته به حیرت  و یا به حیرت سرشته به وحشت
اطلاق می شود
که
نقاشی در تابلویی تصور و تصویر کرده است:
دهان بازی برای فریاد از بیداد، ولی عاری از فریاد.
 
تفاوت بروجردی با خمینی 
هم همین محتوا را دارد:
بروجردی
 مبلغ تسلیم اشراف فئودال و روحانی و تن در دادن داوطلبانه به کفن و دفن بوده است
و
خمینی  
مبلغ حمله همه جانبه و بیرحمانه اشراف فئودالی ـ روحانی در وحدت با بورژوازی و خرده بورژوازی سنتی - بازاری
 بر بورژوازی مدرن (غرب) از سویی و بر پرولتاریای سازمان یافته انقلابی (شرق) از سوی دیگر است.
 
 اصول نه شرقی و نه غربی
 

شعار نه شرقی و نه غربی پایه گذار دولت جدید اسلامی

 هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی

 شعار اصلی شده

 و 

به معنی استقلال مردم و دولت در قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران 

ثبت گردیده است.

این بدان معنی است 
که 
خمینیسم 
(فوندامنتالیسم شیعی) 
فاشیسم فئودالی
است.
یعنی همشیره فاشیسم بورژوایی است.
 
ایراد تئوریکی پریناز و رسانه های امپریالیستی 
امپریالیسم جا زدن جمهوری اسلامی و روسیه اولیگارشیستی است.

 

 پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر