هیئت تحریریه کلکتیو
برگردان
۱۶
· به قول لنین، «بدون برخورد سیاسی درست به مسئله، طبقه مورد نظر نخواهد توانست حاکمیت خود را برقرار سازد و در نتیجه نخواهد توانست از عهده حل وظایف تولیدی (؟) خود برآید.»
· این بدان معنی است که سیاست در عین حال، تعیین کننده توسعه اقتصاد خواهد بود.
(این ادعای لنین و نویسنده این مفهوم، قابل تأمل است:
ایراد این نوع استنتاجات در فراموش کردن مفهوم «در تحلیل نهایی» در دیالک تیک ها ست
که
میراث فریدریش انگلس
است.
طبقه کارگر برای برقراری حاکمیت طبقاتی خود و گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم،
باید
قبل از همه
به تسخیر قدرت سیاسی و تخریب دستگاه دولتی بورژوازی نایل آید
تا با در اختیار داشتن ابزار زور (دولت، هیولا به قول هوبس) به لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و به برقراری مالکیت جامعتی بر وسایل تولید نایل آید
که
پیش شرط اساسی ساختمان جامعه سوسیالیستی و کمونیستی است.
این اما بدان معنی نیست
که
در
دیالک تیک اقتصاد کذایی و سیاست
به
عبارت دقیقتر
در
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی (که سیاست یکی از عناصر آن است)
نقش تعیین کننده از آن سیاست و یا روبنای ایده ئولوژیکی
است.
فریدریش انگلس
برای نیفتادن در این چاه ایدئآلیستی
مفهوم «در تحلیل نهایی» را پیشنهاد کرده است
تا
جلوی وارونه اندیشی هگلیانیستی گرفته شود:
ویرایش:
در
دیالک تیک اقتصاد کذایی و سیاست
به
عبارت دقیقتر
در
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
در تحلیل نهایی
نقش تعیین کننده از آن اقتصاد کذایی و زیربنای اقتصادی است.
بی آنکه سیاست و روبنای ایده ئولوژیکی هیچکاره و هیچ واره باشد.
حاکمیت طبقه کارگر
به معنی حقیقی کلمه
زمانی میسر می شود
که
مالکیت خصوصی بر وسایل اساسی تولید
لغو شود.
یعنی
اقتصاد کذایی
و
زیربنای اقتصادی
تسخیر شود.
نکته دیگر
عوضی گرفتن سیاست با خط مشی سیاسی است.
سیاست
را
نباید
در
«سیاست»
خلاصه کرد.
دولت
در همه عرصه های جامعه به سیاستگذاری مبادرت می ورزد.
به همین دلیل می توان از مفاهیم زیر بهره برگرفت:
سیاست اقتصادی
سیاست فرهنگی
سیاست ایده ئولوژیکی
سیاست مذهبی
و
الی آخر.
مترجم)
۱۷
· وظایف اصلی تصویب شده در پلنوم هشتم حزب سوسیالیستی واحد آلمان به وضوح تحت تابعیت آماجگزاری های سیاسی است تا شروع ساختمان جامعه سوسیالیستی توسعه یافته و ارجحیت های (امتیازات) آن برای ارتقای سطح مادی و فرهنگی زندگی خلق به طرز نیرومندی میسر شود.
(آره.
این ولی به معنی تعیین کننده بودن نقش سیاست بر اقتصاد کذایی نیست.
تعیین کنندگی قطبی
حتما
نباید
به
معنی شروع عملی از آن قطب
باشد.
طبقه کارگر
می تواند برای لغو برنامه ریزی شده مالکیت خصوصی بر وسایل تولید
سیاست های مختلفی پیش گیرد.
طبقه کارگر
می تواند حتی به تقویت مالکیت خصوصی بر وسایل تولید اقدام کند.
مثلا برنامه اقتصاد نوین (نپ) را جامه عمل بپوشاند.
مترجم)
۱۸
· توسعه اقتصاد سوسیالیستی ضمنا وسیله تعیین کننده ای برای نیل به این آماج سیاسی است.
(آره.
آماج سیاسی کذایی
اما
آماجی تاکتیکی برای نیل
به
آماج استراتژیکی
یعنی
به
جامعتی سازی مالکیت بر وسایل اساسی تولید
یعنی
ساختمان سوسیالیسم
است.
مترجم)
۱۹
· مقدمیت (تقدم) سیاست اما هرگز به معنی استقلال سیاست در آماجگزاری هایش از اقتصاد نیست.
(اندک اندک
از
عوضی گرفتن اقتصاد با خط مشی اقتصادی دولت و با زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی) توسط لنین و حریف
پرده برمی افتد.
این ایراد مهم موجود در درک فئودالی، روحانی و بورژوایی از مارکسیسم است.
شعار «اقتصاد مال خره»
مبتنی بر چنین درک ساده لوحانه ای از تز درک ماتریالیستی تاریخ است.
مترجم)
۲۰
· سیاست تنها قادر به فرمول بندی آماج هایی و قادر به جامه عمل پوشاندن به آماج هایی است که با قانونمندی های عینی اقتصادی و با امکانات اقتصادی موجود مطابقت داشته باشند.
(خوب.
این به معنی تعیین کننده بودن شرایط عینی است.
این به معنی تعیین کننده بودن شرایط اقتصادی است.
این به معنی تعیین کننده بودن اقتصاد کذایی در دیالک تیک اقتصاد کذایی و سیاست است.
این به معنی تعیین کننده بودن زیربنای اقتصادی بر روبنای ایده ئولوژیکی است که سیاست یکی از عناصر آن است.
مترجم.)
۲۱
· در غیر این صورت، آماج های سیاسی ئی فرمول بندی می شوند که تحقق ناپذیرند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر