۱۴۰۰ فروردین ۲۵, چهارشنبه

درنگی در «چهره های کمونیسم» گفتگوی اومانیته با فردریک لوردن (۲)

 

 درنگی

از

میم حجری

منبع:

سایت اخبار روز

فردریک لوردون:

سرمایه داری بشریت را نابود می کند.
آن را از برون با غیرقابل سکونت کردن سیاره نابود می کند.
و از درون با تشدید بهره کشی، ایجاد درد ورنج و شکنجه روانی – حتی تا سر حد خود کشی- و ایجاد گرایش های غالب سادیسم غیرانسانی در بین سلطه گران، با کالائی کردن همه چیز و از بین بردن پیوندهای اجتماعی، و پراکندن فلاکت روحی، فرهنگی و اخلاقی در شرکت ها به ویژه در شرکت های تازه تاسیس « استارت آپ»، با واژه هائی منحط که نشان از فرو پاشی و نابودی بشریت دارد.

 

معنی تحت اللفظی:
سرمایه داری بشریت را از درون و برون تخریب می کند:


الف
تخریب برونی:
سرمایه داری محیط زیست را برای بشریت غیرقابل زیست می سازد.


ب
تخریب درونی:
سرمایه داری بشریت را از درون تخریب می کند:


۱
با تشدید بهره کشی


۲
با ایجاد درد ورنج و شکنجه روانی
حتی تا سر حد خود کشی


۳
با سادیسم غیرانسانی در بین سلطه گران


۴
با کالائی کردن همه چیز


۵
با از بین بردن پیوندهای اجتماعی


۶
با پراکندن فلاکت روحی، فرهنگی و اخلاقی در شرکت ها به ویژه در شرکت های تازه تاسیس « استارت آپ»


۷
با واژه هائی منحط که نشان از فرو پاشی و نابودی بشریت دارند.

 

قبل از تحلیل این نکات
باید به ایراد بینشی و اسلوبی (متدیکی) و مفهومی حریف فرانسوی اشاره کرد:
این سیستم سرمایه داری نیست که مخرب طبیعت و جامعه و انسان است.

 این سوبژکت سابقا تاریخی (بورژوازی) است که عمرش به سر رسیده و بر لب گور تاریخی اش ایستاده و تن به کفن و دفن نمی دهد

 و 

در قرن ۲۱ 

سوبژکت طراز نوین تاریخ (پرولتاریا) ست

که

توان عملی و نظری لازم برای کفن و دفن آن را ندارد.


اوج فاجعه همین جا ست:
کهنه
حاضر به مردن نیست
و
نو
قادر به کشتن نیست.

 

کاش درد فقط همین بود.


درد اکنون این است 

که

 نو  

(توده های مولد و زحمتکش، کارگران، دهقانان، پیشه وران و روشنفکران خلقی) 

به 

دلیل نادانی و نومیدی

 به 

بدترین دشمنان بشریت
به
مرتجع ترین جناح بورژوازی (فاشیسم) و در جهان سوم به فوندامنتالیسم هار و خردستیز و اخلاق ستیز و پیشرفت ستیز روی آورده است:
به ترامپ و پوتین و عربان و عردوغان و روح الله و حزب الله و نصرالله و داعش و طالبان و القاعده و غیره


ادامه دارد.

 

۱ نظر:

  1. فرض را بر این می گذاریم که تیوری انقلابی مارکس و انگلس و لنین و اصطلاحا کمونیسم ، پرولتاریا را عامل سرنگونی بورژوازی می داند . یعنی اینکه پرولتاریا از قرن 19 تا کنون شناخت چندانی از این طبقه کسب نکرده و متعاقبا خو این طبقه ، کرد و کار و نامش را تغییر نداده است . به فرض هم که طبقه ی پرولتاریا عامل سرنگونی بورژوازی باشد ، درستش این است که بورژوازی بستر گذار از سرمایه داری را فراهم کند و قدرت را به طبقه ی انقلابی بسپارد . چطور ؟ چون بورژوازی نیروهای مولده را در برخی شاخه ها به حد اعلا توسعه داده است ، فقط نتوانسته آنها را درست توزیع کند . در واقع طبقه ی ندید بدید و گرسنه ، نمی تواند طبقه ی انقلابی باشد ، طبقه ی انقلابی طبقه ای است که حتی توسعه یافته ترین نیروهای مولده ی بورژوازی برایش آرزو نیست . گدا گشنه های ندید بدید نمی توانند جز طبقه ی انقلابی باشند .

    پاسخحذف