خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
۱
باب اول
باب اول
در حکمت
عبید
در نامگذاری فصول این اثر ارزشمند خویش
احتمالا
تحت تأثیر سعدی
است
که
یک نسل جلوتر از او بوده است:
(۶۰۶ – ۶۹۰ هجری قمری)
سعدی هم بوستان و بعد گلستان
را
به
باب های
(درهای)
مختلف طبقه بندی کرده است.
مفاهیم باب و بوستان و گلستان
را
سعدی سخندان
به
دو معنی مختلف به کار برده است:
الف
به
معنی در مادی باغ (بوستان و گلستان)
ب
به
معنی فصول و یا بخش های کتب بوستان و گلستان.
۲
باب اول
در حکمت
حکمت
به
معنی فلسفه
است.
البته
باید در روند تحلیل این اثر عبید
به
منظور او از حکمت پی ببریم.
تفاوت موضوعی فلسفه با علوم،
تفاوت کل با جزء
است:
موضوع علوم
جزئیات
است.
مثلا
موضوع شیمی
اتم
موضوع فیزیک
مولکول
موضوع فیزیک کوانتومی
ذره
موضوع بیول وژی
سلول
...
موضوع حکمت و یا فلسفه
اما
کل
است.
۳
باب اول
در حکمت
مذهب منسوخ
عبید هر باب این اثر خود را به دو مذهب (روش؟) منسوخ و مختار
اختصاص می دهد.
باید در روند تحلیل
منظور او را از مفاهیم مذهب و منسوخ و مختار دریابیم.
۴
حکما
در حد حکمت فرموده اند:
الحکمه استکمال النفس الانسانیه فی قوتیها العلمیه و العملیه.
اما العلمیه فانها تعلم حقایق الاشیاء کماهی،
و اما العملیه فانها تحصیل ملکه نفسانیه بها تقدر علی اصدار الافعال الجمیله و الاحتراز عن الافعال القبیحه و تسمی خلقا
یعنی در نفس ناطقه دو قوه مرکوز است
در این بند از این باب،
حکمت
تعریف می شود:
حکمت
به
حکمت نظری و حکمت عملی
طبقه بندی می شود.
آدم
یاد ایمانوئل کانت می افتد:
ایمانوئل کانت
(۱۷۲۴ ـ ۱۸۰۴)
کانت هم همه مباحث و مفاهیم مهم فلسفه خود
را
به
همین سان
طبقه بندی کرده است:
مثلا
خرد نظری و خرد عملی
۵
و
کمال او به تکمیل آن دو منوط:
یکی قوه نظری و یکی قوه عملی
کمال بشری
به
نظر فلاسفه و عبید،
وابسته به تکمیل حکمت نظری و حکمت عملی است.
عبید و حکما
در
هر صورت
دیالک تیک تئوری و پراتیک
را
به
شکل دیالک تیک حکت نظری و عملی بسط و تعمیم می دهند.
این طرز نگرش آنها
خیلی فخر انگیز
است.
۶
قوه نظری آن است
که
شوق او به سوی ادراک معارف و نیل به علوم باشد
تا بر مقتضای آن شوق
کسب (معرفت) اشیاء چنانکه حق او ست
حاصل کند
عبید
اکنون
تئوری
(قوه و یا حکمت نظری)
را
تعریف می کند:
مفهوم تئوری
بدین طریق
از
تجرید ادراک و معرفت و علوم و غیره
تشکیل می یابد.
هدف از تکمیل قوه نظری
کسب شوق لازم برای طبیعت شناسی
است.
تئوری
(حکمت نظری)
چراغ شناخت اشیاء مادی است.
این سخن حکما و عبید
خیلی زیبا ست.
از این سخن
عطر افکار مارکسیستی به مشام می رسد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر