۱۳۹۹ آذر ۱۴, جمعه

سوبژکت

  Bild

  پروفسور دکتر 

ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت 

و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین

 

۱

·    سوبژکت یک واژه لاتینی است.

 

۲

·    سوبژکت به انسان  و یا گروه ها و کلکتیوهای انسانی کنشگر جامعتی، تاریخی ـ مشخص و عملی، به فراهم آورنده روند حیاتی جامعتی خود و به حامل لیاقت معرفتی و فونکسیون معرفتی اطلاق می شود.

 

۳

·    مفهوم سوبژکت به معنی امروزی اش که در آن، با مفهوم «اوبژکت» گره خورده است، برای اولین بار در فلسفه کلاسیک آلمان برجسته گشته است و قبل از همه برای برجسته سازی خصلت اکتیو کردوکار انسانی به خدمت گرفته شده است و منظور از کردوکار، عمدتا کردوکار فکری بوده است.

 

۴

·    سوبژکت در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی نه به معنی تفکر و شعور و نه به معنی فرد منفرد ایزوله (مجزا)، بلکه به معنی انسان حسی ـ شیئی و جامعتیت یافته (اجتماعی گشته) به کار می رود.

 

۵

·    سوبژکت وجود رئال (واقعی) دارد.

 

۶

·    سوبژکت به بشریت جامعتیت یافته (اجتماعی گشته) در مرحله توسعه تاریخی معینش، با قوا و لیاقت های تولیدی، روشنفکری و غیره اش و با مشروطیت متقابل با اوبژکت اطلاق می شود که با پراتیک مرتبط است.

 

۷

·    سوبژکت با اثرگذاری بر جهان مادی که به قصد ارضای حوایج حیاتی خویش، به واسطه قوای ماهوی شیئی اش صورت می گیرد، هم جهان مادی را تغییر می دهد و هم خویشتن خویش را.

 

۸

·    از این رو، سوبژکتیویته سوبژکت است، یعنی قوا و لیاقت ها و غیره سوبژکت است که در آن (در سوبژکتیویته) جهان مادی شیئیت و عینیت می یابد و رفته رفته به جهانی بشری استحاله می یابد.

 

۹

·    جهان مادی ئی که مستقل از انسان ها وجود دارد،  به میزانی به اوبژکت مبدل می شود که سوبژکت آن را در کردوکار عملی و نظری اش تصاحب می کند (از آن خود می سازد) و یا در میدان کردوکار خود وارد می سازد.

 

۱۰

·    سوبژکت و اوبژکت در پراتیک، وحدت دیالک تیکی ئی با هم  دارند.

 

۱۱

·    سوبژکت در اینجا با اوبژکت (موضوع) کردوکار خود قرار دادن عرصه های هر چه نوینی از جهان مادی در روند تاریخی توسعه، خود را توسعه می دهد و قوای ماهوی خود را حفظ می کند و شکوفا می سازد.

 

۱۲

·    تبدیل جهان مادی به اوبژکت، روند از آن خود کردن و تحت سلطه آگاهانه خویش قرار دادن جهان توسط سوبژکت (توسط بشریت جامعتیت کسب کرده) است.

 

۱۳

·    رابطه سوبژکت ـ اوبژکت با رابطه ماده و روح (وجود و شعور) یکسان نیست.

 

۱۴

·    رابطه سوبژکت ـ اوبژکت از پراتیک سربرمی کشد.

·    از پراتیکی که سوبژکت و اوبژکت به طرز ناگسستنی با هم گره خورده اند و هیچکدام در این رابطه نقش مقدم به عهده ندارد.

 

·    (برای روشنتر گشتن این مسئله باید عرصه عمل دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را در نظر گرفت:

 

الف

·    در عرصه واقعیت عینی (جامعه) نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت از آن سوبژکت است.

 

ب

·    در عرصه تئوری شناخت نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت از آن اوبژکت است. مترجم)

 

۱۵

·    فهم رابطه دیالک تیکی سوبژکت و اوبژکت در روند حیات جامعتی برای درک درست کیفیت نوین فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، به ویژه برای درک درست تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی از اهمیت شایانی برخوردار است.

 

۱۶

·    رابطه دیالک تیکی سوبژکت ـ اوبژکت اما از اهمیت عملی بزرگی نیز برخوردار است.

 

۱۷

·    تشکیل سیستم جامعتی توسعه یافته سوسیالیسم مستلزم آن است که زحمتکشان تحت رهبری حزب طبقه کارگر و دولت سوسیالیستی، شرایط عینی (اوبژکتیو) روند تولید و بازتولید جامعتی را با آگاهی هر چه بیشتر رهبری کنند و تحت سلطه خود قرار دهند.

 

۱۸

·    رابطه کردوکار سوبژکتیو با شرایط اوبژکتیو (عینی) روند جامعتی، اینجا که پای سلطه علمی بر کلیه جنبه ها و جوانب این روند در میان است، خطوط نوینی کسب می کند.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر