قصص نامه رسان کوچولو
جینا روک پاکو
· وقتی ایام تعطیلات فرا می رسد، مردم در شهر بی آرام می شوند.
· «من می خواهم تعطیلات را در ساحل دریای شمال بگذرانم»، حلیمه خاتون می گوید.
· «ولی چه کسی در غیاب من، درخت توت در حیاط خانه مرا آبیاری خواهد کرد؟»
· «من می توانم درخت توت تو را آبیاری کنم»، نامه رسان کوچولو می گوید.
· «من می خواهم تعطیلاتم را در ایتالیا بگذرانم»، سلمه خاله می گوید.
· «ولی کسی ندارم که از سگم مواظبت کند!»
· «من می توانم مواظب سگ تو باشم»، نامه رسان کوچولو می گوید.
· اما چون همه مردم ـ همزمان ـ سفر می کنند، نامه رسان کوچولو نمی تواند فرصت سر خاراندن ـ حتی ـ داشته باشد.
· او برای گربه صغری خاله غذا می پزد، سگ های این و آن را به گردش می برد، به گلدان ها آب می دهد، گرد و غبار اتاق ها را پاک می کند و پنجره خانه ها را باز و بسته می کند، تا هوا داخل اتاق ها شود.
· چون قربانعلی، نانوا و شیرفروش را در جریان سفرش قرار نداده، نامه رسان کوچولو باید هر روز یک شیشه شیر و پنج نان لواش او را هم تحویل بگیرد و بخورد.
· نامه رسان کوچولو همه این کارها را با رغبت و اشتیاق تمام انجام می دهد.
· روزی از روزها تصمیم می گیرد که خودش هم تعطیلات داشته باشد.
· «اداره محترم پست»، نامه رسان کوچولو نامه ای می نویسد.
· «من بدین وسیله در خواست جانشینی برای ایام مرخصی خود دارم.»
· و اداره پست جواب می دهد:
· «جانشین ایام مرخصی تو سر ساعت ده صبح با قطار نمره هفده می آید!»
· نامه رسان کوچولو سر ساعت ده در ایستگاه قطار وامی ایستد و منتظر آمدن جانشینش می ماند.
· از قطار نمره هفده ـ فقط ـ دو زن تنومند پیاده می شوند.
· نامه رسان کوچولو کس دیگری را کشف نمی کند.
· «من اینجا هستم»، صدای نازکی از پشت سر نامه رسان کوچولو می گوید.
· «تو!؟»، نامه رسان کوچولو حیرت زده می پرسد.
· «تو ـ اما ـ یک پرنده ای!»
· «من کفتر نامه بر هستم»، جانشین ایام تعطیلات می گوید.
· «علاوه بر این، من در کار خود خیلی منضبط و دقتمندم!»
· «که اینطور!»، نامه رسان کوچولو زیر لب می گوید.
· آنگاه با هم به خانه می روند.
· اما چون نامه رسان کوچولو اعتمادی به کفتر کوچولو ندارد، تصمیم می گیرد که سفر نکند.
· «اگر مرا لازم داشتی می توانی خبرم کنی!»، نامه رسان کوچولو به کفتر می گوید.
· «من تعطیلاتم را در پارک شهر خواهم گذراند.»
· آنگاه ۱۵ تخم مرغ پخته با قابلمه ای پر از کوکو سیب زمینی برمی دارد و می رود.
· نامه رسان کوچولو در پارک شهر روی چمنی خوشبو دراز می کشد و به تماشای ابرها می پردازد.
· در استخر گل های سرخ شنا می کنند، طنابی به تنه نارون ها می بندد و تاب بازی می کند و وقتی باران می بارد، زیر بوته گلها می نشیند.
· هر روز صبح کفتر نامه بر از فراز سر نامه رسان کوچولو می گذرد و با بال هایش به او دست تکان می دهد.
· «همه چیز رو به راه است!»، منظور کفتر نامه بر این است.
· نامه رسان کوچولو از زیباترین تعطیلات خود لذت می برد.
· چون مردم برای گذراندن تعطیلات، به دریای شمال، ایتالیا و یا اسپانیا سفر کرده اند، پارک شهر خلوت است و آرام.
· و وقتی از تعطیلات به خانه برمی گردد، می بیند که کفتر نامه بر همه نامه ها را حمل کرده است و همه چیز رو به راه است.
· «خیلی ممنون!»، نامه رسان کوچولو به کفتر نامه بر می گوید.
· «سال دیگر هم به تو زحمت خواهم داد!»
· لبخند بر لب، فرورفتگی کوچکی را در بالش خواب دست می کشد.
· «این جای خواب کفترک نامه بر بوده است!»، نامه رسان کوچولو زیر لب زمزمه می کند.
· «اینقدر کوچولو بوده است!»
· و می اندیشد که اندازه چیزها را نمی توان معیار قرار داد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر