۱۳۹۹ مهر ۱۱, جمعه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۳۷)

 

میم حجری


۱۷۶

سنگ سخنگو

 

 چرا حتی یبارم اونی که میخواستیم نشد؟

 

سگ سخن جو

 

چرا؟

میلیون ها بار آنچه می خواستیم، شده است.

 

مثال:

می خواستیم خانه بسازیم، خانه اجاره کنیم، در خانه ای سکونت گزینیم ....

شده اند.

 

مسئله تعیین کننده

کیفیت خواست آدمیان و کیقت آنها و امکان پذیری خواست آنها ست.

 

اگر کسی مثلا بخواهد سوار خر شود و به کره قمر برود،

طبیعی است که آنچه می خواهد، نمی شود. 

به قول حریفی خردگرا

توانا بود هر که دانا بود

 و

 نه نادان


۱۷۷

سنگ سخنگو

 

کشوری که منِ جوون از صبح تا شب کار کنم ولی نتونم رفاهِ حداقلی داشته باشم یا سالها کار کنم حتی نتونم نیم متر از خاکِ این کشورُ بخرم اون دیگه کشورِ موردِ علاقه ی من نیست، قبرستونِ آرزوهای منه.

 

سگ سخن جو

 

کشور

مفهوم درست و دقیقی نیست.

 منظور شما

جامعه 

است.


جامعه جماران

جامعه ای طبقاتی است.


ما در جوامع طبقاتی

با

دیالک تیک طبقه حاکمه و توده سروکار داریم.

طبقه حاکمه

 مالک اساسی ترین وسایل تولید است 

و

توده

 (که شما یکی از اعضای آنید)

بی همه چیز است.

توده برای آنکه باهمه چیز شود،

باید انقلاب کند

و

خود به طبقه حاکمه تبدیل شود

یعنی

فاتحه بلندی بر جامعه طبقاتی بخواند

یعنی اعضای انگل طبقه حاکمه کنونی

را

به

افراد مولد و زحمتکش تبدیل کند.

 

 

 ۱۷۸

سنگ سخنگو

 

ملت شبِ جمعه ای دارن عشق و حال میکنن منم از گوش دردِ لعنتی دارم به زمین و زمان فحش میدم و تو این فکرم که چجوری گوشمو ببُرم بندازم دور

 

سگ سخن جو

 

گوش

از

اعضای حسی حساس اندام آدمی است.

 

حتما

انگلکش کرده اید.

مثلا

با

گوش پاک کن تمیزش کرده اید و به گوش درد دچار امده اید.

 

اساتید دانشگاههای ه پزشکی 

دست خود را باز می کنند و  می گویند

که

به

۵ جای بدن

نباید دست زد.

گوش یکی از این ۵ جا ست.

 

۱۷۹

سنگ سخنگو

 

از غم پناه می‌برم به شراب، به کتاب، به سکس، به خواب... از غم پناه می‌برم به درد، به...

 

سگ سخنجو

 

غم نیست.

چیست؟


شاید

بی محتوایی و بی معنایی زندگی در اثر بیکاری و علافی در طوایل طبقاتی باشد

اعضای جوامع طبقاتی

به

زندگی توخالی، بی محتوا و بی معنای خود

با

وسایل مختلف

محتوا و معنای واهی و آنی (لحظه ای، موقتی) می بخشند.


یعنی

خرد خویش

را

بیهوش و مدهوش می سازند


یعنی

خرد اندیشنده خویش

را

از کار می اندازند تا دور از مزاحمت آن

نفس راحتی بکشند.

 

 ۱۸۰

سنگ سخنگو

 

عموی پزشک من رو بعد از شکنجه با ۵ تیر از پست شر در استان خراسان به قتل رسوند در دادگاهِ بعد از مرگش بیگناه شناخته شد و چون کسی که دستور قتلش رو داده بود مجتهد بود محاکمه نشد.... دادگاه گفت اشتباهی کشتند علی را جای قلی کشتند.

 

سگ سخن جو

 

در طویله جماران

جان آدمیان

پشیزی ارزش ندارد.

جانیان جماران

تنها هنری که دارند،

آدمکشی

با بهانه و بی بهانه

است.

به داد مردم ایران مگر هدا برسد

که

خدا

که

دیگر وجود ندارد. 


 ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر