پروفسور دکتر
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
۱
· دولت به ابزار قدرت سیاسی طبقه به لحاظ اقتصادی حاکم در هر فرماسیون اقتصادی جامعه بشری اطلاق می شود.
۲
· دولت با مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و با تشکیل طبقات اجتماعی پدید آمده است.
· مراجعه کنید به طبقه اجتماعی
۳
· دولت به قول کلاسیک های مارکسیسم، «محصول جامعه در مرحله توسعه معینی بوده است.
۴
· وجود دولت اعتراف بدان است که جامعه با خود در تضاد لاینحلی قرار دارد و به اضداد آشتی ناپذیر منقسم شده است.
· اضدادی که جامعه از عهده غلبه بر آنها برنمی آید.
۵
· اما برای اینکه این اضداد، یعنی طبقات اجتماعی با منافع اقتصادی متضاد همدیگر را و جامعه را در مبارزه ای بی ثمر نابود نسازند، تشکیل قدرتی لازم آمده است که ظاهرا بر فراز جامعه شناور است، تضاد فی مابین طبقات اجتماعی را تعدیل می کند و در چارچوب «نظام» نگه می دارد.
· (دولت چتری است که زیر آن مبارزه طبقاتی میان طبقات استثمارگر و استثمارشونده شعله ور است. مترجم)
۶
· دولت این قدرت ناشی از جامعه و شناور بر فراز آن و رفته رفته بیگانه شونده با جامعه است.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۱، ص ۱۶۵)
۷
· دولت و جامعه مفاهیم یکسانی نیستند.
۸
· جوامعی وجود داشته اند که در آنها هنوز از دولت اثری نبوده است.
· مثلا جامعه آغازین.
۹
· دولت جایی پا به صحنه جامعه بشری می نهد که جامعه به طبقات آشتی ناپذیر منقسم می شود و یا منقسم شده است.
۱۰
· دولت مقوله ای تاریخی است.
· (یعنی روزی پدیده آمده و روزی از بین خواهد رفت. مترجم)
۱۱
· دولت در جامعه طبقاتی آشتی ناپذیر (آنتاگونیستی) خدمتگزارطبقه اجتماعی به لحاظ اقتصادی حاکم برای تضمین شرایط وجودی اش و برای سرکوب طبقات و اقشار اجتماعی تحت استثمار است.
۱۲
· دولت با قدرت سیاسی و یا با نماینده منافع مجموعه جمعیت کشور یکسان نیست.
۱۳
· دولت قدرت خاصی است که مجزا از توده جمعیت کشور و در دست طبقه حاکمه است.
۱۴
· اجزای تعیین کننده قوه همگانی دولتی را عوامل زیر تشکیل می دهند:
الف
· ارتش
ب
· شهربانی، ژاندارمری، پلیس
پ
· دادگاه ها
ت
· زندان ها
ث
· ارگان های مقننه
ج
· حکومت
ح
· دستگاه اداری
خ
· دولت به معنی وسیع کلمه، ضمنا از عوامل زیر تشکیل می یابد:
۱
· احزاب طبقات حاکمه
۲
· کنیسه و کلیسا و مسجد
۳
· رسانه ها و مطبوعات و غیره
۴
· فیلم
۵
· رادیو و تله ویزیون و غیره
۱۵
· بنابرین، هدف دولت، نه به طور کلی رفاه عمومی، بلکه پیشبرد اراده و خواست طبقه حاکمه و منافع اقتصادی آن و مالکیت خصوصی بر مهم ترین وسایل تولید است.
۱۶
· در جامعه شناسی و تاریخفلسفه بورژوایی تشکیل و ماهیت دولت به انحای مختلف تفسیر می شود:
الف
· دولت به مثابه نتیجه قرارداد اجتماعی
· ژان ژاک روسو
ب
· دولت به مثابه واقعیت یابی (مادیت یابی) ایده اخلاقی
· هگل
پ
· دولت به مثابه چیزی خداخواسته
ت
· دولت به مثابه نماینده رفاه عمومی در مقابل منافع گروهی و غیره
۱۷
· وجه مشترک همه این تفاسیر بورژوایی مختلف از دولت در نظر گرفتن دولت به مثابه چیزی مجزا از طبقات اجتماعی و مبارزه طبقاتی است.
· مراجعه کنید به مبارزه طبقاتی
۱۸
· خصلت طبقاتی دولت قبل از همه در فونکسیون داخلی و خارجی اش آشکار می شود:
الف
فونکسیون داخلی دولت
۱
· فونکسیون داخلی دولت در کلیه جوامع طبقاتی (برده داری، فئودالیسم، سرمایه داری) عبارت است از حفظ و حمایت از تضمین حاکمیت طبقه استثمارگر، مبانی حاکمیت آن، مالکیت خصوصی بر مهم ترین وسایل تولید و تکثیر آنها.
۲
· این فونکسیون دولت با توسل به قهر (قوه، زور) تحقق می یابد.
۳
· فرم های نمودین این متد داخلی دولت وابسته به شرایط مشخص مبارزه طبقاتی است.
۴
· این متد می تواند از متد پارلمانی ـ دموکراتیکی شروع شود و به متد تروریستی ـ فاشیستی آشکار برسد.
۵
· محتوای این فونکسیون داخلی دولت را همواره هدف واحد زیر است:
· تحکیم حاکمیت طبقه استثمارگر و سرکوب هر تلاشی که به مبانی حاکمیت طبقه استثمارگر دست می زند.
ب
فونکسیون خارجی دولت
۱
· فونکسیون خارجی دولت ناشی از فونکسیون داخلی آن است.
۲
· فونکسیون خارجی دولت عبارت است از حراست از حاکمیت طبقاتی داخلی از حملات خارجی و تسخیر اوبژکت های استثمار.
۳
· فرم های نمودین فونکسیون خارجی دولت وابسته به تناسب قوا میان دولت ها از سویی و شرایط داخلی مبارزه طبقاتی از سوی دیگر است.
۴
· این فرم های نمودین فونکسیون خارجی دولت از متد صلح آمیز دیپلوماتیکی شروع می شود و به متد تجاوزگرانه نظامی می رسد.
۱۹
· تاریخ، انواع و فرم های مختلف دولت را به خود دیده است.
الف
نوع دولت
۱
· نوع دولت بسته به خصلت مناسبات تولیدی معین حاکم تعیین می شود.
۲
· دولت های برده داری، فئودالی و کاپیتالیستی مبتنی بر مناسبات تولیدی متفاوت بوده اند و هستند.
· مناسبات تولیدی ئی که به نوبه خود مبانی انواع متفاوت دولت بوده اند و هستند:
الف
· دولت برده داری
ب
· دولت فئودالی
پ
· دولت کاپیتالیستی
۳
· در نوع دولت معلوم می شود که کدام طبقه اجتماعی به واسطه دولت، قدرت خود را جامه عمل می پوشاند.
ب
فرم دولت
۱
· فرم دولت اما برعکس نوع دولت، نشان می دهد که طبقه حاکمه قدرت خود را چگونه واقعیت می بخشد.
۲
· فرم دولت نشاندهنده نحوه و نوع سازمان (سازمان دهی و سازمان یابی) قدرت سیاسی است.
۳
· فرم دولت نشاندهنده متد اعمال قدرت و غیره است.
۴
· فرم دولت همواره تابع نوع دولت است.
۲۰
· در جامعه شناسی بورژوایی دولت، در جامعه شناسی سیاسی بورژوایی و در جامعه شناسی سازمان بورژوایی این حقایق امور دور زده می شوند.
۲۱
· در جامعه شناسی بورژوایی دولت، در جامعه شناسی سیاسی بورژوایی و در جامعه شناسی سازمان بورژوایی مسائل زیر از نوع دولت، مجزا و برجسته می شوند و استقلال کسب می کنند:
الف
· مسائل فرم دولت
ب
· مسائل متدهای مکانیسم قدرت
۲۲
· جامعه شناسی بورژوایی دولت (اشتاین، گلینک و غیره) که به مثابه رشته مستقلی توسعه داده شده اند و یا به مثابه زیرعرصه جامعه شناسی سیاسی فراگیر بورژوایی فهمیده می شوند، بر مبنای دولتمفهوم انتزاعی و مجزا از نوع دولت، در زمینه مسائل فرم دولت، سازمان و متدهای اعمال قدرت، حامل دانش حاکمیتی مهمی برای بورژوازی است.
۲۸
· با توسعه امپریالیسم، تضادهای زیر حدت گرفتند:
الف
· تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا
ب
· تضاد میان انحصارات و خلق
پ
· تضاد میان دول امپریالیستی
ت
· تضاد میان خلق های تحت استعمار و قدرت های استعماری امپریالیستی
۲۹
· این امر به تشدید تضاد میان دولت کاپیتالیستی و توده های خلق منجر شده و منجر می شود.
۳۰
· همانطور که تاریخ دولت بورژوازی بزرگ آلمان نشان می دهد، این دولت به دژخیم خلق آلمان و خلق های دیگر مبدل می شود.
۳۱
· دلیل آن قبل از همه در ذوب تنگاتنگ قدرت انحصارات با قدرت دولتی است که بدین طریق سرمایه داری انحصاری ـ دولتی تشکیل می یابد.
۳۲
· سرمایه داری انحصاری ـ دولتی ابزار قدرت گروه نسبتا کوچکی از صاحبان انحصارات است که در تضاد با منافع کلیه نیروهای صلح طلب، دموکراتیک و سوسیالیستی خلق قرار دارد.
۳۳
· سرمایه داری انحصاری ـ دولتی نه «دولت حق (قانونی) دموکراتیک»، بلکه قدرت انحصارات است که با قدرت دولت کاپیتالیستی ذوب شده و به دستگاه سرکوب خلق و به دستگاه سوق خلق در راستای منافع انحصارات مبدل شده است.
دولت سوسیالیستی
۱
· دولت سوسیالیستی، دولت تاریخی طراز نوینی است.
· دیکتاتوری پرولتاریا ست.
۲
· دولت سوسیالیستی در مبارزه بر ضد دولت بورژوازی با در هم کوبیدن کل دستگاه دولتی بورژوازی پدید آمده است.
۳
· هدف این دولت سوسیالیستی نه ابدیت بخشیدن به حاکمیت طبقاتی طبقه کارگر، بلکه تأسیس جامعه بی طبقه است که بی نیاز از دولت برای تنظیم امور خویش است.
۴
· دولت سوسیالیستی دیگر در خدمت استثمار و سرکوب اکثریت خلق توسط اقلیتی نیست.
۵
· در دولت سوسیالیستی، طبقه کارگر در وحدت مستحکم با دیگر طبقات و اقشار زحمتکش در شهر و روستا بر اساس مالکیت جامعتی بر کلیه وسایل مهم تولید، به اعمال قدرت سیاسی می پردازد.
۶
· دولت سوسیالیستی، دموکراتیک ترین دولتی است که تاریخ به خود دیده است.
۷
· دولت سوسیالیستی در خدمت مقابله با تشبثات بورژوازی سرنگون شده برای احیای قدرت خویش است.
۸
· دولت سوسیالیستی در خدمت مقابله با حملات خارجی است.
۹
· دولت سوسیالیستی فونکسیون داخلی کاملا نوینی کسب می کند که فونکسیون های زیر از آن جمله اند:
الف
· سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی
ب
· سازماندهی دموکراسی سوسیالیستی
پ
· سازماندهی آموزش و پروش سوسیالیستی
ت
· سازماندهی فرهنگ سوسیالیستی
۱۰
· دولت سوسیالیستی دیگر دولت به معنی آغازین آن نیست.
· برای اینکه آن مدافع منافع طبقاتی اقلیت استثمارگری نیست.
۱۱
· وظیفه تاریخی دولت سوسیالیستی به شرح زیر است:
الف
· از بین بردن استثمار
ب
· از بین بردن طبقات اجتماعی
پ
· محو شدن در جامعه کمونیستی توسعه یافته به مثابه دولت
۱۲
· این وظیفه دولت سوسیالیستی در راه تحکیم و توسعه قدرت دولت سوسیالیستی و دموکراسی سوسیالیستی جامه عمل می پوشد.
۱۳
· پس از پیروزی مناسبات تولیدی سوسیالیستی، دولت سوسیالیستی به سازمان سیاسی زحمتکشان در شهر و روستا مبدل می شود که همه با هم تحت رهبری طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی اش به ساختمان سوسیالیسم به مثابه فرماسیون اقتصادی نسبتا مستقل جامعه می پردازند.
۱۴
· اهمیت دولت سوسیالیستی در این روند در زمینه رهبری توسعه جامعتی رشد می کند.
۱۵
· به قول والتر اولبریشت، «در سایه رابطه مبتنی بر برادری میان طبقات و اقشار اجتماعی دوست، شهروندان در رابطه کاملا نوینی نسبت به جامعه و دولت قرار می گیرند.
· دولتو جامعه سوسیالیستی هم متقابلا به مثابه کل و اجتماعات دولتی و جامعتی در رابطه کاملا نوینی نسبت به تک تک افراد، یعنی شهروندان قرار می گیرد.
۱۶
· در دولت سوسیالیستی ما، انسان، دیگر غلام حلقه به گوش و یا حتی اوبژکت (آلت دست) قدرت دولتی و سیاست آن نیست.
۱۷
· نظام دولتی و جامعتی ما به میزان هرچه بیشتری مبتنی است بر اکتیویته تک تک اعضای جامعه، مبتنی است بر به رسمیت شناسی عزت و شخصیت انسان و احترام به آنها.
۱۸
· در کانون کلیه کردوکار دولتی ما انسان قرار دارد.
· انسان با لیاقت ها و خدماتش، انسان با ارضای حوایج مادی و فکری اش.
۱۹
· هر شهروند دولت سوسیالیستی ما، آلمان دموکراتیک را در فردیت و کلیت آن نمایندگی می کند.
· هر فرد حامل نه فقط مسئولیت شخصی نسبت به خدمات کاری خویش، نسبت به رفاه خود و خانواده خود، بلکه علاوه بر آن، نسبت به توسعه اقتصادی و فرهنگی کلی دولت سوسیالیستی ما، نسبت به تحکیم و به رسمیت شناسی آن است.
۲۰
· با توسعه این وحدت مسئولیت شناسی فردی با مسئولیت شناسی کلی آگاهانه، شخصیت سوسیالیستی رشد می کند و تعالی می یابد.
۲۱
· افراد هر چه بیشتر با دولت سوسیالیستی خود هویت شناسی می کنند، مؤثریت شان در کلکتیو (دسته جمعی) به همان میزان، افزونتر می گردد.
۲۲
· افراد هر چه بنیادی تر به لحاظ سیاسی، فنی و فرهنگی تخصص می یابند، آزادی شان در همکاری، همپلانبندی و همفرمایی (اشتراک در حکومت) مطلعانه تر تحقق می یابد.
۲۳
· فقط سوسیالیسم است که از عهده تشکیل این وحدت میان دولت و شهروندان، دولت و جامعه برمی آید.
· برای این که فقط در سوسیالیسم است، که تضاد استثمارگران با استثمارشوندگان از بین می رود.»
· (والتر اولبریشت، «قانون اساسی دولت سوسیالیستی ملت آلمان»، اجلاس هفتم نمایندگان خلق جمهوری دموکراتیکی آلمان، ۱۹۶۸)
· مراجعه کنید به دموکراسی
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر