۱۳۹۹ مرداد ۱۷, جمعه

خود آموز خود اندیشی (۲۷۰)


شین میم شین

نه 
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادر زادی.

اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.

شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت نهم
 
۱   

میازار عامی به یک خردله

که سلطان شبان است و عامی گله

 

معنی تحت اللفظی:

توده را به اندازه خردلکی حتی آزار مده.

برای اینکه سلاطین شبانند و توده، گله است.

 

سعدی

در این بیت شعر،

دیالک تیک  طبقه حاکمه و توده

را

از

سویی

 به

شکل دیالک تیک سلطان و عامی

و

از

سوی دیگر

به

شکل دیالک تیک شبان و گله

بسط و تعمیم می  دهد

که

مبتنی بر تئوری «شبان ـ گله ـ گرگ»

است.

 

سعدی

از

تئوری «شبان ـ گله ـ گرگ»

وحدت دوستانه و مبتنی بر مهر و محبت شبان و گله می سازد.

 

آنسان که تضاد آشتی ناپذیر طبقه حاکمه (سلطان) و توده

به

 درجه تضاد آشتی پذیر شبان و گله

تنزل می یابد.

 

اما کمتر کسی به اندازه خود سعدی

 تئوری «شبان ـ گله ـ گرگ»

 را

 دچار مشکلات لاینحل می سازد.

 

او

 از

 سوئی

اعلام می کند که بنا بر مشیت الهی «خسرو دادگر و بیدادگر» روی کار می آید

و

 از

سوی دیگر،

بی اعتنا به اراده الهی،

 سلطان را به دادگری و شبانی

فرا می خواند.

 

کسی نیست بپرسد که اگر خواست خدا بوده که پادشاه ستمگر روی کار آید و  ستم کند،

 او در این میان چه کاره است؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر