جمعبندی
از
مسعود بهبودی
خرافه ای به نام نژاد و نژادپرستی و جنگ های مذهبی کذایی
۱
نژاد و نژادپرستی
از
مفاهیم نخود سیاهی مد روز طبقه حاکمه امپریالیستی برای خر پروری اند.
۲
ترور توده های زحمتکش
در
فرم ها و میدان های مختلف طویله های طبقاتی
با
مفاهیم نژاد و نژادپرستی
اصلا
قابل درک و توضیح نیست.
۳
شعار خرکی جان سیاه پوستان هم ارزش دارد
ماهیتا
شعار طبقه حاکمه است.
۴
مبارزه
چه از پایین و چه از بالا
طبقاتی است و نه نژادی
و
نه
مذهبی
و
نه
زبانی
و
قومی و ملی و غیره
۵
چشم ها را باید شست
مارکسیستی باید دید و دیداند.
۶
سیاهان
بسان سفیدان و زردان و سرخان
تعلقات طبقاتی متنوع دارند.
۷
مسلمانان و مسیحیان و یهودیان و بودائیان و غیره نیز به همین سان
درنگی در مفاهیم طبقات اجتماعی، اقشار اجتماعی و لایه های اجتماعی
۱
جامعه
شبیه عمارت آسمان خراشی است.
۲
جامعه
بسان هر عمارت بلند که از طبقه های مختلف تشکیل می یابد
از طبقات اجتماعی مختلف تشکیل می یابد.
موتور توسعه هر جامعه
به دلیل
مبارزات میان طبقات اجتماعی مربوطه است:
مبارزات اجتماعی سه فرم اساسی دارند:
اقتصادی
سیاسی
ایده ئولوژیکی
هر کدام از این فرم های سه گانه
زیرفرم های مختلفی دارند.
مثال:
مبارزه سیاسی
حاوی فرم های زیر است:
تظاهرات خیابانی
مبارزات انتخاباتی ـ پارلمانی
مبارزات نظامی
مبارزات پارتیزانی
کودتای نظامی
....
۳
همان طور که هر طبقه هر عمارت از خانه هایی تشکیل می یابد،
هر طبقه جامعه هم از اقشار اجتماعی تشکیل می یابد.
۴
به
عبارت دیگر
همان طور که هر طبقه هر عمارت خانه های خاص خود را دارد،
هر طبقه اجتماعی نیز اقشار خاص خود را دارد.
۵
مثال
قشر روشنفکر
یکی از اقشار اجتماعی بسیار مهم است.
۶
هر طبقه اجتماعی
روشنفکران خاص خود را دارد.
۷
روحانیت با عمامه و بی عمامه
روشنفکران اشرافیت فئودال و روحانی اند.
۸
لاهوتی و کسرایی و زهری و طبری و غیره
روشنفکران توده اند.
۹
وکلا و قضات
جزو قشر روشنفکرند و تعلقات طبقاتی مختلف، متفاوت و حتی متضاد دارند.
۱۰
همان طور که هر خانه هر طبقه هر عمارت
اتاق هایی دارد،
هر قشر اجتماعی نیز لایه هایی دارد.
۱۱
زنان هم یکی از اقشار دموگرافیکی جامعه اند و تعلقات طبقاتی متفاوت و متضاد دارند.
۱۲
زنان جزو قشر جمعیتی جامعه اند.
۱۳
مراجعه کنید به طبقه، قشر
درود.
۱
طبقه متوسط
به قول معروف طبقه (کاست) سوم است
و محصول عصر جدید است.
۲
نطفه هایش در جوامع برده داری و فئودالی به صورت تجار و صنعتگران کوچک وجود دارد.
۳
سعدی و سلاطین و خوانین دشمن این طبقه جدید اند.
۴
عرفان قرون وسطی
در تحلیل نهایی
نماینده طبقه جدید است که خواهان نفی فئودالیسم است.
۵
مهم ترین صفت صوفی
خودخواهی است
(گلیم خویش بدر می برد ز موج)
که
ضمنا مشخصه مهم طبقه متوسط سود جوی خسیس است.
۶
لومپن پرولتاریا طبقه نیست.
۷
تحتانی ترین قشر جامعه است که بی همه چیز است و عمدتا به دنبال طبقه حاکمه می افتد.
۸
طبقه متوسط امروزه به اقشار بینابینی اطلاق می شود که پایگاه اجتماعی طبقه حاکمه اند.
۹
سعدی
طبقات زحمتکش را
چه رعایا
چه بنده ها و غلامان
چه کنیزان و عمله ها و غیره
درویش می نامد و گدا محسوب می دارد.
۱۰
دیالک تیک اصلی جامعه از دید سعدی
هم در بوستان و هم در گلستان
دیالک تیک شاه و گدا ست
۱۱
خدا
ثروت را به شاه می دهد تا شاه هم به گدایان دهد.
۱۲
در فلسفه سعدی و حافظ
نعمات مادی نازل می شوند و نه تولید
مفاهیم دیالکتیکی
وجود ندارند.
۱
مفاهیم فقهی
فلسفی
هنری
علمی
و
غیره وجود دارند.
۲
اقطاب دیالک تیکی وجود دارد.
۳
رابطه دیالک تیکی وجود دارد که به معنی رابطه ای مبتنی بر وحدت و تضاد
و یا همبایی و همستیزی اقطاب مربوطه است.
فرخ آریا
دستهای تنها
در تابستان هم یخ می زنند
وقتی حس گرم سرانگشتانی
به آنها نپیچند
۱
اگر
آدم
آدم باشد
نه
تنها
بلکه
«تن» ها
ست
۲
آدم ها
در خواب
حتی
تنها نیستند
۳
چه رسد به بیداری
۴
تو خود حدیث مفصل
بخوان
از این مجمل
تحلیل اعمال و افکار نئاندرتال ها که نه توده ای اند و نه به راه توده می روند و می توانند بروند،
اساسا و اصولا
بیهوده، آب در هاون کوبیدن و ضمنا غیرممکن است.
۱
ما شاید ۱۰۰ تحلیل راجع به خزعبلات اینها منتشر کرده باشیم.
۲
نئاندرتال ها
جمعیتی
اوپورتونیست و بی پرنسیپ اند.
۳
نه
جهان بینی روشنی دارند
نه
موضعگیری سیاسی معین
نه
به دلیل بیشعوری
برای حقیقت عینی تره خرد می کنند
و
نه
ذره ای صداقت دارند.
۴
زباله به تمام معنی اند.
۵
البته دار و دسته های دیگر هم تعریفی ندارند.
۶
اینها خط خرکی کیانوری را در شرایط دیگر ادامه می دهند
از عنگلاب اسلامی
به هر قیمت و به هر ذلت
دفاع می کنند
۷
حتی در جنایات آبان
به نحوی از انحاء
جانب گشتاپوی جمان (سپاه پاسداران عنگلاب اسلامی) را گرفتند
۸
چنان رهبر رهبر می کنند که انگار نه انگار که همین رهبر رئیس دانش کاه اوین بوده و سران و سرداران حزب توده را اش و لاش و لاشه و خرد و خراب و تواب و رسوا کرده است
دیالک تیک خرد ستیزی نظری ـ هنری ـ عملی
۱
آره.
عرفان
فرمی از خردستیزی (ایراسیونالیسم) است.
۲
درک اشعار شعرای خردستیز
و
درک افکار فلاسفه خردستیز
و
درک اعمال اجامر خردستیز
دشوار و مشقت بار است.
۲
برای اینکه در غیاب خرد
خر تو خر
تسلط می یابد.
۳
و
تمیز خیر از شر
در
عرصه خر تو خر
آسان نیست.
۴
به قول سعدی:
خلفای خرد ستیز
«به
سلامی
گردن می زنند
و
به
دشنامی
خلعت می بخشند.»
اینهمه باران و سیل مگر حل الهی مسئله آب نبود؟
ذخایر زیر زمینی آب مگر پر نشده اند؟
با آیة الکرسی که نمی توان کشور اداره کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر