شین میم شین
نه
اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه
اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.
شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۶)
حکایت نهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان
سعدی»، ص ۳۰ ـ ۳۱)
۱
توانگر خود آن لقمه چون می خورد
چو بیند که درویش
خون می خورد؟
معنی تحت
اللفظی:
وقتی توانگر
ببیند که گدا گرسنه است، لقمه از گلویش پایین نمی رود.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک توانگر و درویش بسط می دهد و طبقه حاکمه (توانگر) را به سبب بی اعتنائی
به توده (درویش) مورد انتقاد قرار می دهد.
ساز و برگ چپ نمائی
همه آماده است.
سعدی پا می شود و از پله های منبر بالا می رود و
بر در و دیوار یورش می برد.
عوامفریبی آسان است، اگر مخاطب خر باشد.
کاری که سعدی و همه ایدئولوگ های سرسپرده طبقات
حاکمه در جوامع طبقاتی
مدام انجام می دهند،
این است
که آنها در کمال معصومیت، دیالک تیک اصلی و فرعی
را وارونه می کنند.
آنگاه فرعی
را که ماسک و نقاب اصلی برچهره دارد
و
خود را اصلی
جا می زند،
مورد حمله قرار می دهند و لت و پار می کنند.
بدین طریق اصلی
از هر حمله و پرخاش مصون می ماند،
به کار خود ادامه می دهد و به خریت مردم کر و کر
می خندد.
سعدی بهتر است، قبل از همه، منشاء ثروت توانگر و فقر درویش را توضیح دهد و بعد
خواهیم دید که قضیه از چه قرار است و توانگر را از چه نظر باید مورد انتقاد قرار
داد.
بگذاریم هرکس حاصل کار خود را داشته باشد و کسی
دیگری را مورد استثمار قرار ندهد،
آنگاه
خواهیم دید که از توانگران انگل چه می
ماند
و درویش مولد
چه سفره ای برای خویش می گسترد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر