لئو (لو) سیمونویچ ویگوتسکی
(۱۸۹۶– ۱۹۳۴ )
تفکر و زبان
تأملی
از
یدالله سلطانپور
چنانکه
از بررسی فرایند " مفهوم " پیداست ، مفهوم ، چیزی است بیشتر ازمجموع پیوند
های تداعی معینی که بوسیله ی " حافظه " ایجاد شده و چیزیست بیشتر از عادت
ذهنی صرف .
مفهوم عبارت است از عمل پیچیده و راستین تفکر که نمی توان آن را از راه ممارست آموخت .
در هر سنی ، مفهومی که در قالب واژه ها تجسم پیدا می کند
نشانگر عمل تعمیم می باشد ،
اما معانی واژه ها راه تکامل می پیمایند .
زمانی که کودک واژه یی را فرا می گیرد ، رشد و توسعه ی آن تازه آغاز می گردد .
در
آغاز ، این واژه ی تعمیمی ، از نوع بسیار ابتدایی بوده و همچنانکه عقل
کودک رشد می کند ، تعمیم های برتری جایگزین آن تعمیم ابتدایی می شود و این
فرایند بالمآل به تشکیل مفاهیم واقعی می انجامد .
لازمه ی رشد مفاهیم یا معانی واژه ها ،
رشد کارکرد های عقلانی بسیاری چون دقت سنجیده ، حافظه ی منطقی ، انتزاع و توانایی مقایسه و تفکیک می باشد .
براین فرایندهای پیچیده ی روانشناسی نمی توان به صرف یاد گیری اولیه تسلط یافت "
پایان
۱
تعمیم
به چه معنی است؟
معنی تحت اللفظی و لغت نامه ای تعمیم
عبارت است از عمومیت بخشیدن.
ضد لغت نامه ای تعمیم، تخصیص (اختصاص دادن)
است.
برای درک و توضیح تعمیم
باید
پرسید:
ضد دیالک تیکی تعمیم چیست؟
ضد دیالک تیکی تعمیم،
تجرید
است:
دیالک تیک تجرید و تعمیم.
مثال:
ما
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره
را
می بینیم.
بعد
از
همه مشخصات منحصر به فرد آنها
صرفنظر می کنیم.
بعد
مشخصه مشترک آنها
را
عمده می کنیم.
بدین طریق
مفهوم «درخت»
تشکیل می یابد
و
بلا فاصله
البسه مادی کلمه
در برمی کند:
درخت
شجر
آغاج
تری
باوم
و
غیره
این عمل فکری
را
تجرید
(انتزاع، ابستراکسیون)
می نامند.
۲
تعمیم
به چه معنی است؟
تعمیم
ضد دیالک تیکی تجرید
است.
مثال:
تعمیم
یعنی
رسیدن
از
مفهوم «درخت»
به
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره
یعنی
برگشت از راه رفته در روند تجرید.
تعمیم
یعنی
مادیت بخشی به روح
شیئیت بخشی به مفهوم
مشخصیت بخشی به مجرد.
مفهوم
چیزی مجرد و انتزاعی است
و
سوبژکتیو
است.
فقط در ذهن ما وجود دارد.
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره
اما
چیزهایی واقعی ـ عینی، یعنی مادی اند
و
در
خارج از ذهن ما وجود دارند.
اکنون
ضد علمی و ضد عقلی و خرافی بودن لاطائلات مارکسیست کذایی روس
آشکار می گردد:
۳
مفهوم ،
چیزی است بیشتر ازمجموع پیوند
های تداعی معینی که بوسیله ی " حافظه " ایجاد شده و چیزیست بیشتر از عادت
ذهنی صرف .
از
نحوه و روش و روند و روال تشکیل مفهوم
بی خبر است
و
بی شرمانه
خود را مارکسیست جا می زند
و
یا
الغای (الاغ های) روس
هر خری
را
ابلهانه
به
عنوان مارکسیست
به
خلایق خر
قالب می کنند.
در حالیکه
دیالک تیک تجرید و تعمیم
از
الفبای فلسفه علمی (فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی) است.
سؤال این است
که
چرا و چگونه
حریف روانشناس
به
این تصور باطل رسیده است:
مفهوم ،
چیزی است بیشتر ازمجموع پیوند
های تداعی معینی که بوسیله ی " حافظه " ایجاد شده و چیزیست بیشتر از عادت
ذهنی صرف.
بدبختی علوم منفرد
مرده اندیشی
است.
جزء اندیشی
است.
حقیقت اما نه در اجزاء، بلکه در کل است.
به
همین دلیل
برای کشف حقیقت عینی
چاره ای جز کل اندیشی وجود ندارد.
کل اندیشی
یعنی
فلسفی اندیشی.
حسن بی پایان فلسفه علمی
این است
که
همه دستاوردهای همه رشته های علمی
را
تجرید می کند و به خدمت می گیرد
و
ضمنا
متدئولوژی مارکسیستی
در
اختیار علوم قرار می دهد.
بدین طریق
علوم مارکسیستی
مثلا
جامعه شناسی مارکسیستی
روانشناسی مارکسیستی
و
غیره
تشکیل می یابند.
ما
مدتی است که به ترجمه و انتشار مفاهیم جامعه شناسی مارکسیستی
خطر کرده ایم.
۴
مفهوم ،
چیزی است بیشتر ازمجموع پیوند
های تداعی معینی که بوسیله ی " حافظه " ایجاد شده و چیزیست بیشتر از عادت
ذهنی صرف.
حریف
خیال می کند
که
مغز
(در قاموس حریف، ذهن، ضمیر، حافظه و غیره)
معمار مفاهیم
هستند.
پهلوان حافظه
به
زعم حریف
زور می زند و مفاهیم یکی پس از دیگری زاده می شوند.
حریف نمی داند
که
خود حافظه
یکی از مفاهیم روانشناسی است
و
به
همین دلیل
از
خود
نمی پرسد:
مفهوم حافظه
چگونه تشکیل یافته است
اگر
حافظه
معمار مفاهیم است؟
حریف
نمی داند
که
هر
رشته میتولوژیکی (اساطیری)، تئولوژیکی (فقهی)، فلسفی، علمی، هنری، استه تیکی، حتی ایزوتریکی مثلا فال بینی
مفاهیم کت و کلفت و هنگفت خاص خود
را
دارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر