جمعبندی
از
مسعود بهبودی
تحلیل جامعه بشری به مدد اقتصاد سیاسی و روانشناسی و غیره
بسان شخم زدن زمین به مدد چرخ خیاطی است.
۱
سرمایه داری و یا کاپیتالیسم و امروزه امپریالیسم
فرماسیون اقتصادی است.
۲
کنسرن های کازینو
نتایج توسعه همان قمارخانه های سنتی خودمان اند.
۳
کازینو ها
ربط تعیین کننده ای به فرماسیون اقتصادی کاپیتالیستی ندارد.
۴
سکس شاپ ها، کنسرن های پورنو با درجات متنوع برای همه فصل ها و نسل ها و سن ها و سال ها
هم به همین سان
۵
خرید و فروش سکس
به قدمت عمر طویله طبقاتی است
۶
سه گروه اجتماعی
پیروان اصلی عیسی بن مریم
را
تشکیل می دادند:
خودفروشان
بیماران
دیوانگان
۷
همین
در
مورد مثلا کنسرن های
فال بینی
طالع بینی
غیب گویی
ازوتریک
و
غیره
هم
صادق است.
۸
چگونه می توان پرسید:
چه نامی برای سرمایه داری سکس و فال بینی و غیب گویی و غیره پیشنهاد می کنید؟
نه.
۱
کنسرن
از
یک پارچه گشتن کارخانه ها، مؤسسات و شرکت ها و غیره رشته معینی تشکیل می شود.
۲
مثلا
کارخانجات تولید کفش
به هم می پیوندند و
کنسرن های
نایکی، آدی داس، پوما و غیره
تشکیل می شوند.
۳
مراکز خودفروشی
یکپارچه می وشند
و
کنسرن های سکس تشکیل
می یابند.
۴
این ها را صنایع سکس و غیره هم می نامند.
۵
ولی
ربطی به فرماسیون اقتصادی سرمایه داری ندارند.
۶
کوبا
در زمان باتیستا
کازینوکشور
بود.
۷
کوبا اصلا کاپیتالیستی نبود.
۸
کوبا
کشورک نیمه مستعمره ـ نیمه فئودالی
بود.
۹
انقلاب کاسترو و یاران
انقلاب دموکراتیک و ملی
بوده است.
۱۰
مثل انقلاب ویتنام و چین
بوده است.
۱۱
انقلاب ضد فئودالی و ضد استعماری
بوده است
و
نه
سوسیالیستی.
درست به همین دلیل.
سعدی
خبر از عیش ندارد
که (کسی که) ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند دلداری
جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد
تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری
(آدمیان در ایام دلباختگی
بیشترین دروغ های عمر خود را
در
نهایت صداقت و حسن نیت می گویند.
هم خطاب به خویشتن خویش
و
هم
خطاب به همنوع خویش)
یعلم الله که من از دست غمت جان نبرم
تو
به از من
بتر از من
بکشی بسیاری
(شاهکار.
خدا عالم است که من از دست تو جان سالم به در نخواهم برد.
برای اینکه
تو
خیلی از کسانی را که بهتر از من هستند
بدتر از من می کشی.
معشق
در قاموس فئودالیسم
جلاد است
تا
محبوب)
غم عشق آمد و غمهای دگر
پاک
ببرد
سوزنی باید کز پای برآرد خاری
(عشق غم های دیگر را از بین نمی برد.
این هنر عقل است که می تواند غم ها را زایل سازد.
عشق
عاشق را چنان خرد زدایی می کند
که
همه غم های زندگی اش
رنگ می بازند.)
می
حرام است ولیکن تو بدین نرگس مست
نگذاری که ز پیشت برود
هشیاری
میروی خرم و خندان و نگه مینکنی
که نگه میکند از هر طرفت غمخواری
(شاهکار به توان ۲)
خبرت هست که خلقی ز غمت
بیخبرند
حال افتاده
نداند
که (کسی که) نیفتد
باری
(شاهکار به توان ۲)
سرو آزاد به بالای تو میماند
راست
لیکنش با تو میسر نشود
رفتاری
(روش و رفتار سرو به گرد روش و رفتار و قد و قامت تو حتی نمی رسد)
مینماید که سر عربده دارد چشمت
مست
خوابش نبرد
تا
نکند آزاری
سعدیا دوست نبینی و به وصلش نرسی
مگر آن وقت که خود را ننهی مقداری
(عشق فئودالی و فاشیستی و فوندامنتالیستی همین است:
عاشق
زباله حتی نیست
چه رسد
به اینکه آدم باشد
اشرف موجودات باشد.)
پایان
ویرایش:
خندیدن بیاموز
عرفان نظرآهاری
اگر روزی کسی را دیدید که می خندد،
پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید
از خود بپرسید:
«او خندیدن را
از کجا آموخته است؟»
هر آدمی که به دنیا می آید گریستن را بلد است،
زیرا گریه جواز ورود به این جهان است
اما،
خندیدن را باید آموخت
و آنکه می خندد حتماً برای آموختنش
رنج بسیار برده است.
آنکه لبخند می زند،
نوح است
زیرا توانسته در توفان زندگی قایقی بسازد.
هر لبخند
قایقی است
و
آنکه لبخند می زند
یعنی توانسته روی رودِ روانِ اشک هایش
قایقی بیندازد و دور شَود از جزیره های سرگردانی و اندوه.
اگر روزی کسی را دیدید که می خندد،
پیش از آنکه به خنده هایش شلیک کنید
از او بپرسید:
«خندیدن را
از کجا آموخته ای؟»
پایان
ایراد نظری این شعر ـ شعار کجا ست؟
آره.
۱
یکی از ایرادات این شعرشعار عرفان
همین است.
۲
کسی خنده
را
اولا
نمی آموزد.
۳
خنده
بسان گریه
واکنش طبیعی ـ روانی آدمیان
به
حوادث زندگی است.
۴
ثانیا
دلیل طبیعی گریه نوزاد
مقاومت او در مقابل قابله قلدر و قدر قدرت است.
۵
دلیل مقاومت نوزاد
کنده شدن قهرآمیز
و
اجباری
از جهان معتاد او ست.
۶
قابله
عامل قهر
است.
۷
به همین دلیل
حریفی
قهر
را
قابله ی انقلاب اجتماعی
قلمداد کرده است.
۸
بساط کثیف جماران و جمکران
را
با
توسل به قهر انقلابی
اگر
برنچینی
برچیده نمی شود.
۹
ثالثا
همه که به هنگام تولد
زار نمی زنند.
۱۰
سید علی
به
روایت قابله صادق تر از امام صادق
به هنگام تولد
زر زده است.
۱۱
«یا علی»
عرعر کرده است
ویرایش:
زری مینویی
نه ، نگو
نگو:
«امیدِ توان پروازش نیست.»
زیرِ با لش را که بگیریم
شاهینی می شود که نپرس.
پایان
۱
منظور از امید چیست؟
۲
مفهوم امید
هم
شبیه مفهوم عشق است
و
هم
همسرنوشت مفهوم عشق است.
۳
خلایق
انتظار واهی
را
به
غلط
امید
نام می دهند
و
شهوت رانی
را
عشق.
۴
پیش شرط امید و عشق حقیقی
اما
خردگرایی و خردمندی است.
۵
خر
نه
می تواند
امیدوار باشد
و
نه
می تواند عاشق کسی و چیزی باشد.
۶
خر
اما می تواند
مادام العمر
منتظر ظهور منجی موعود باشد
و
جهانپهلوان شهوت رانی
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
حافظ
این بیت غزل خواجه به چه معنی است؟
۱
سؤال این است
که
دیوار کوچه معشوقه
چگونه می تواند سر رهگذر
را
بشکند؟
۲
رهگذر که در صدد عبور با سر
از دیوار کوچه نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر