جامعه باز و بسته
حسین بشیریه
(۱۹۵۳)
جامعهشناس و پژوهشگر علوم سیاسی
از اندیشمندان سیاسی مهم و تأثیرگذار ایران پس از عنقلاب
پژوهش در حوزه تئوری های انقلاب، جامعهشناسی سیاسی، جامعهشناسی سیاسی ایران، توسعه سیاسی و اندیشه سیاسی در غرب
محل زندگی:
ایالات متحده، نیویورک
رشته:
علوم سیاسی
کتابها:
عقل در سياست:
سى و پنج گفتار در فلسفه، جامعهشناسى و توسعۀ سياسى
ویکی پیدیا
۱
پس
از
خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته
و
آغاز سنت انتقادی
شرایط و نیازهای جدیدی
رخ نمود
که
اضطراب و تنش های عمیقی در انسان
به
وجود
آورد
در
جامعه ـ تئوری خرافی ـ خرکی بشیریه و شرکاء
ساختار طبقاتی جامعه
به
باد فراموشی
سپرده می شود.
یعنی
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
تخریب می شود
و
فقط
انسان انتزاعی ـ کذایی
باقی می ماند و بس.
در نتیجه
نه
جامعه
با
همه طبقات و اقشار اجتماعی
با
زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی اش،
بلکه
انسان
از
فرماسیون اقتصادی فئودالیسم
خارج می شود
و
به
فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
وارد می شود.
می توان گفت
که
در
جامعه ـ تئوری خرافی ـ خرکی بشیریه و شرکاء
مفهوم جامعه
به
طرز مضاعفی
تحریف می شود:
الف
اولا
به
مثابه سیستمی فیزیکی
به
جامعه باز و بسته
طبقه بندی می شود.
یعنی
بر
فرماسیون اقتصادی جامعه
فاتحه بلندی خوانده می شود.
ب
ثانیا
جامعه
در
انسان انتزاعی و کذایی
منحل و مضمحل می گردد.
۲
پس
از
خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته
و
آغاز سنت انتقادی
شرایط و نیازهای جدیدی
رخ نمود
که
اضطراب و تنش های عمیقی در انسان
به
وجود
آورد
در
جامعه ـ تئوری خرافی ـ خرکی بشیریه و شرکاء
انسان
از
جامعه بسته
وارد جامعه باز می شود
و
فاجعه
آغاز می شود.
فلاکت و فاجعه
در
جامعه باز
شروع سنت انتقادی
(روشنگری)
است.
انتقاد
همان
و
اختلالات روانی انسان انتزاعی
همان:
«اضطراب و تنش های عمیقی در انسان»
اکنون
از
ماهیت ارتجاعی پسیکولوژیسم و سوسیولوژیسم بشیریه و شرکاء
پرده برمی افتد:
مقصر اصلی
روشنگری
بوده است.
اما
اینجا ست
که
پیروزی جامعه بسته کذایی
چه فاشیسم و چه استالینیسم
نه
در
جوامعی که سنت روشنگری اصیل و عمیق داشته اند،
یعنی
نه
در
انگلستان و فرانسه و هلند و غیره،
بلکه
در
جوامعی صورت می گیرد
که
از
قافله شکوهمند روشنگری
فرسنگ ها
فاصله داشته اند
و
به
جوامع به تعویق افتاده
معروف بوده اند.
مثلا
ایتالیا و آلمان و اسپانیا و روسیه.
دیالکتیک
روشنگری
(تاریخ اولین انتشار: ۱۹۴۴)
نوشتهٔ ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو
این کتاب به بررسی وضع رواناجتماعی ای
میپردازد
که
مکتب فرانکفورت
آن
را
شکستِ روشنگری
میداند.
ویکیپدیا
این
احتمالا
تفسیری از همان دیالک تیک منفی علامه های امپریالیستی مکتب فرانکفورت
است
که
بلافاصله
پس از شکست فاشیسم
در
«تحلیل» فاشیسم
منتشر می شود.
در این زباله مکتب فرانکفورت
(که ما هنوز نخوانده ایم)
نیز
از
«روان اجتماعی» کذایی
سخن به میان کشیده می شود.
۳
پس
از
خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته
و
آغاز سنت انتقادی
شرایط و نیازهای جدیدی
رخ نمود
که
اضطراب و تنش های عمیقی در انسان
به
وجود
آورد
در
قاموس بشیریه و شرکاء
پدیده ها و روندهای جامعه ای
بی سوبژکت
اند.
خود به خودی
و
خودپو
هستند.
فاشیسم
بی اعتنا به شرایط مادی جامعه و بدون دخالت طبقه حاکمه امپریالیستی
بسان زلزله
از
راه
می رسد
و
همه چیز جهان
را
نابود می سازد.
ضمنا
همه چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های جامعه ای
از
روان انسان انتزاعی
نشئت می گیرند
و
نه
از
شرایط اوبژکتیو و سوبژکتیو جامعه.
۴
پس
از
خروج انسان از جامعه سنتی اقتدار طلب و بسته
و
آغاز سنت انتقادی
شرایط و نیازهای جدیدی
رخ نمود
که
اضطراب و تنش های عمیقی در انسان
به
وجود
آورد
نحوی
که
آرزوی بازگشت به رحم امنیت از دست رفته
در
او
بیدار
شد.
بیداری آرزوی بازگشت به جامعه برده داری و فئودالی بسته
همان
و
تشکیل جامعه بسته
در
جهان
همان.
سؤال ناقابل از بشیریه و انسان شناسی و فرهنگ و شرکاء:
مگر موتور تحولات اقتصادی ـ اجتماعی
آرزوهای انسان انتزاعی
است؟
۵
در
جامعه مدرن
سنت و سلسه مراتب و دین
به
منزله پشتیبانان امنیت فردی
فرو می ریزند.
امکان نقد و بررسی و انتخاب راه های گوناگون و بی سابقه زندگی
فراهم می شود
و
در
مسلمات کهن
تردید
پدید می آید
جامعه
بر
اثر فشارهای تمدن
به
گسیختگی
تمایل می یابد
و
فرد و جامعه
از
آزاد اندیشی
به
جزم اندیشی
و
از
آزادی
به
امنیت
پناه می برند
ریشه گرایش به جامعه بسته
که
از
دیر باز
در
مقابل گرایش تمدن به آزادی و انتقاد
پدید آمد
همین است
تمنای مدینه فاضله امن و امان
تمنای جامعه ای بسته و دور از دسترس آزادی فکر و انتقاد.
( بشیریه،۱۳۸۱، ۶۸)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر