۱۳۹۸ مهر ۱۸, پنجشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۱۳۴)


جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
اندکی اندر باب ترکیه عرعردوغانی

ترکیه تحت سیطره فاشیسم به توان ۳
قرار دارد:

۱
تحت سیطره فوندامنتالیسم
است
که
همشیره فاشیسم است.

۲
تحت سیطره پان ترکیسم
است
فرم شووینیستی فاشیسم
است.

۳
تحت سیطره پان اسلامیسم نسخه سنی اش
است
که
فرم دیگری از فاشیسم است.
 
امپریالیسم نوین مفهوم دقیقی نیست.

۱
بورژوازی واپسین و معاصر
زرادخانه ای از تسلیحات متنوع در اختیار دارد و به وقت نیاز مورد استفاده قرار می دهد:
پارلمانتاریسم
فاشیسم
میلیتاریسم
فوندامنتالیسم
...

۲
پس از سقوط شوروی
مقاومت فئودالی ـ بورژوایی سنتی
در کشورهای جهان سوم
فرم پانیستی و فوندامنتالیستی به خود گرفته است.

۳
فوندامنتالیسم
اشرافیت ایستاده بر لب گور تاریخی اش
را
تشجیع و شیر می کند
و
به تسخیر قدرت تشویق.

۴
فاشیسم
زمانی که پرولتاریا به عرش اعلی یورش می برد
بورژوازی ایستاده بر لب گور تاریخی اش
را
تشجیع و شیر می کرد
و
به تسخیر قدرت تشویق.
 
تأملی در تاکتیک های عنقلابی طبقه حاکمه در مقیاس جهانی

۱
جلوگیری از زنان در ورود به استادیوم فوتبال
بسان حجاب اجباری و غیره
باید تحلیل شود.

۲
این تاکتیک های عنقلابی
به نظر ما
از توطئه های تاکتیکی اجامر طبقه حاککمه اند.

۳
مثال:
در اوایل عنگلاب متعفن اسلامی
قیمت مثلا سیب زمینی را که کیلویی ۱۰ ریال بود
یکشبه می کردند
کیلویی ۱۰۰ ریال

۴
بعد
اجامر کلاش جماران
اعتراض عنقلابی می کردند
و
پایین می اوردند
تا
اینکه می شد کیلویی ۵۰ ریال

۵
جلوی ورود زنان معتاد به افیون فوتبال به استادیوم فوتبال را می گیرند
تا
زنان شعار
عنقلابی دهند
شعار زنده باد ورود زنان معتاد به افیونخانه فوتبال

۶
تا
تعویض انقلابی طویله با جامعه
فراموش شود.
 
اشاره ای به کدکنی

۱
کدکنی توان تفکر نداشته و ندارد.

۲
کله کدکنی مملو از اشعار بی معنای قرون وسطی است.

۳
تنها سرمایه فکری کدکنی همین است و بس.

۴
به علاوه مشتی هارت و پورت بر لب.
 
ویرایش:

درباران
اصغر شمالی

ناودان ها
نام تو را زمزمه می کنند.

۱
هر کسی از هر چیزی آن شنود که لازم دارد.

۲
به قول حریفی
هر کسی از ظن خود شد یار کس
وز درونش می نجست اسرار کس
 
یکی پرسید، چند سال داری؟
ـگفتم:
«از کجا دانم، که چند سال مهلت دارم
و آنچه گذشت،
گمانم که دیروز بود.»

حضرت سلیمان

۱
سلیمان چنان حرف می زند که انگار نه در اواخر دهه دوم قرن ۲۱
بلکه در اوایل هزاره ۲۱ قبل از میلاد
به سر می برد.

۲
بشر به مدد خرد
به قلب ذرات و کاینات نفوذ کرده است
و
برای هر درد بی درمانی
درمان تهیه و تولید کرده است.

۳
اگر صد سال پیش
عمر میانگین افراد ۵۰ سال بود
امروز ۱۰۰ سال شده است.

۴
رسید آدمی به جایی
که
تصورش نمی کرد
 
عجب خرافاتی.

۱
درون آدمیان انعکاس محیط پیرامون آنها ست.

۲
زیربنای اقتصادی هر جامعه
تعیین کننده روبنای ایده ئ<لوژیکی ان جامعه است.

۳
کسی که با خر زمین را شخم می زند
طرز تفکرش
نکبت بارتر از طرز تفکر کسی است که با تراکتور همین کار را می کند.

۴
شرایط مادی زیست
تعیین کننده طرز تفکر است و نه بر عکس

۵
هدف تان از تبلیغ این خرافه ها چیست؟

۶
اواخر دهه دوم قرن ۲۱ است نه قرون و سطی
ای عوامفریبان

۷
شرم تان باد از این حقه دیرینه خویش
 
اندکی اندر باب انتقادات نیمبند

شیخی ولیمه گرفت و همه ی طرفدارانش را دعوت ڪرد
اطعمه فراوان بود ڪه برق رفت. یڪی گفت ڪه تا آمدن برق همه مشغول دست زدن شوند تا مبادا کسی سفره را هاپولی ڪند.
صدای کف زدن بلند بود ڪه برق آمد. چشم همه به سفره افتاد ڪه غارت شده بود
شیخ گفت ما ڪه همگی دست میزدیم؛ نڪند جنیان سفره را غارت ڪرده اند!
رئیس اجنه ظاهر گشت و گفت: شما هر یک با یک دستتان به گردنتان میزدید و با دست دیگر غذاها را در شڪمتان میریختید آنوقت تقصیرش را میاندازید گردن اجنه ؟!

یڪی از قلندران فرزانه گفت:
اینان در این ڪار ید طولایی دارند.
سالهاست که با یڪدست بر سر و سینه میزنند
و با دست دیگر جیب خلایق خالی میڪنند و میگویند اجنبی برد

۱
انتقاد نهفته در این حکایت
انتقاد بدی نیست
ولی
انتقاد نیمبندی است.

۲
انتقاد نیمبند
نوعی عوامفریبی است

۳
بدترین نوع عوامفریبی است
چون
کشفش بسیار دشوار است.

۴
در این انتقاد
جناح داخلی طبقه حاکمه به مثابه دشمن توده
به
نقد کشیده شده
ولی جناح جهانی آن
ماستمالی و حتی تبرئه شده است.

۳
طبقه حاکمه در هر کشوری (در این حکایت شیوخ)
متحد بین المللی دارد:
طبقه حاکمه بین المللی

۴
دیالک تیک داخلی و خارجی
ملی و بین المللی
درونی و برونی
را
نباید فراموش کرد.

۵
دیدن قطبی از این دیالک تیک (و هر دیالک تیک دیگر)
و
فراموش کردن قطب دیگر
خطای خطرناک خطیری است
که
دور از خردگرایان باد.
 
فروغ فیلسوف

من
صفای عشق می خواهم از او
تا
فدا سازم وجود خویش را

او
تنی می خواهد از من، آتشین
تا
بسوزاند در او (در تن) تشویش را

۱
در این شعر فروغ
دو تعریف طبقاتی متفاوت و متضاد از مقوله عشق
تئوریزه می شود:

الف
فروغ فیلسوف
نیازمند صفای عشق است.
صفای عشق برای ایثار

ب
حریف
نیازمند سکس است
تا
خود را از دست اجنه درونی (روانی)
خلاص کند
و
جنون خود را برای لحظه ای رام سازد.

۲
وقتی گفته می شود که عشق
(و مفاهیم به طور کلی)
به طور طبقاتی تعریف می شود
به همین دلیل است.

۳
این تعریف فلسفی فروغ
از
مقوله عشق
شاید در مقیاس جهانی و در تمامی طول تاریخ بشری
بی نظیر باشد.

۴
این شعر
ضمنا
از
تعالی روحی (فکری، ایده ئولوژیکی، اتیکی ـ استه تیکی) فروغ حکایت دارد.

۵
فروغ برای معاصران
نامعاصر بوده و است و خواهد بود.

۶
عشق مورد نظر فروغ در این شعر
عشق سرشته به راسیونالیته (خرد) است.

۷
عشقی از طراز نوین است
و
درکش برای بقیه محال.
 
جهنم و بهشت را در آینده جستجو نکن هر دوی آنها اکنون همین جا هستند
هر زمان که یکی را بدون شرط و شروط دوست داشته باشیم در
بهشت هستیم
و هر زمان با کسی سر جنگ و دعوا داشته و دلمان پر از
کینه شود
در جهنم قرار داریم
حریف

۱
چگونه می توان «بدون شرط و شروط» لاشخوری را و جلادی را دوست داشت
و
خود لشاخور و جلاد نبود؟

۲
مثال:
همین خامنه ای و دار و دسته اش
دهها هزار تن از فرزندان اسیر کشور را
شقه شقه کرده و در خاوران جلوی ددان درنده افکنده است.

۳
چگونه می توان این جانیان خردستیز را دوست داشت
و
خود جانی و خردستیز نبود
و
ضمنا
چرا باید دوست داشت؟

۴
رهاورد این دوست داشتن مکانیکی و خرکی چه خواهد بود؟

۵
چگونه می توان میان جلاد و قربانی تفاوت قایل نشد و هر دو را
بدون قید و شرط
دوست داشت؟

۶
اختلافات و مبارزات در جامعه بشری
و
در
هر جنگل و بر وبیابان
امری طبیعی و عادی و قانونمند است.
بی دلیل نیست.

۷
وقتی در ملأ عام
زورگیری
قصد غصب دسترنجت را داشته باشد
جز مقاومت و مبارزه
چه راهی داری؟

۸
در غیر این صورت
باید گدایی کنی
و
یا زن و بچه ات را به خودفروشی بفرستی.

۹
کسی که از این عندرزها صادر می کند
از جامعه و طبیعت به کلی غافل است.

۱۰
حتی حشرات برای دفاع از خانواده و همبود خود
دست به مقاومت و مبارزه در مقابل دشمن می زنند
مثلا موچه ها

۱۰
چرا انسان باید خرتر از مورچه باشد؟
 
حریف

انسان خوب
عیب ها را نمی بیند
بلکه
آن را می پوشاند.

۱
اگر تعریف انسان خوب
این باشد
پس
زنده باد انسان بد.

۲
در این صورت
هر کودکی آرزوی داشتن مادر و پدر بد خواهد داشت.

۳
چون
داشتن مادر و پدری به عنوان انسان خوب
به معنی
بی تربیت و لات و لاشخور بار امدن او خواهد بود.

۴
چون
مادر و پدر به عنوان انسان خوب
عیوب فرزند خود را
به
چالش نخواهند کشید
بلکه ماستمالی خواهند کرد.

۵
در این صورت
هر محصلی
ترجیح خواهد داد که معلمی به عنوان انسان بد داشته باشد.

۶
چون
معلمی به عنوان انسان خواب
معایب املایی، انشایی، اخلاقی، فکری، استه تیکی و علمی و منطقی او
را
نه
کشف و افشا و نقد
بلکه
توجیه و ماستمالی و پرده پوشی خواهد کرد.

۷
یعنی
به
خر پروری، لات و لومپن و لاشخور پروری مبادرت خواهد ورزید.

۸
بگیر و برو
صدها مثال دیگر بزن و فاجعه را به تماشا بنشین.

۹
به همین دلیل
انتقاد علمی و انقلابی
واجب تر از نان و آب است.

۱۰
به همین دلیل
زنده باد روشنگری علمی و انقلابی
 
این کاریکاتور
به لحاظ فرم
(ابتکار فرمال و فرمالیستی) زیبا ست.

۱
ولی تجربتا بی اساس است.

۲
کسانی که مدعی آیات خدا بودن (قدیس بودن، امام و پیامبر و فقیه و ولی و غیره بودن) داشتند
نه تنها خود
را
حلق آویز نکردند
بلکه کیف خر کردند و
نسل اندر نسل کیف خر می کنند.

مالوون بسده بیرین ور سیده مفته خورا
یک پنجم اموالت را به سادات (توله های مفتخور آل عبا) بده

۳
حضرات
از هاله مقدس
حلقه دار
ساختند
و
توده زحمت را و نمایندگان حتی پیر و خرد و خراب توده را
زجرکش و رسوا و شقه شقه و اعدام کردند.

از خاوران بپرس
بر ما
چه رفته است.

۴
حتی
به مراتب
بدتر
زجر و عذاب را به حدی رساندند
که
سران و سرداران توده
آرزوی مرگ کردند
و
در صورت امکان
خود
را 
داوطلبانه به دار آویختند.
 
ممنون از ابراز نظر

۱
در این ترانه کلاسیک مرضیه
برگ خزان تماتیزه شده است.

۲
یعنی موضوع شعر شاعر.

۳
باشد.
اگر هم زنان جماران
مثل نران جماران
دنبال کاسبی باشند
این هم
دلیل دارد.

۴
جامعه
ولی
وارونه شده است.

۵
تیر اوتوپیکی اجامر جماران
(فئودالیسم و فوندامنتالیسم اسلامی)
به سنگ خورده است.

۶
می خواستند
جامعه اسلامی تر و تمیزی تشکیل دهند.
به همین دلیل
جنده خانه ها را به اتش کشیدند

۷
اکنون جامعه
جنده خانه شده
و خود اجامر جاکش شده اند.

۸
در خانه های عفاف
کالای سکس از همه نوع
عرضه می کنند

۹
جامعه در زمان شاه
متدین تر و اخلاقمندتر و تر و تمیز تر از طویله جماران بوده است.

۱۰
دلیلش این سقوط فکری و فرهنگی و اخلاقی وحشت انگیز چیست؟
 
 
این شعر فروغ نوجوان
دال بر چیست؟

۱
در این شعر فروغ
اولا
مقوله معروف عشق
به طور عینی (اوبژکتیو) تعریف می شود.

۲
عشق رابطه نیست.

۳
رابطه دو طرفه است.

۴
عشق اما یک طرفه است.

۵
عشق به عاشق تحمیل می شود
بی انکه روحش حتی خبر دار باشد.

۶
عاشق
بی اختیار
«دلش از دست می رود»

۷
عوامل طبیعی، غریزی، ژنه تیکی، اتیکی، استه تیکی، ملی، طبقاتی و جغرافیایی و معرفتی و غیره
در این ماجرا دخیلند.

۸
معشوق دنبال عشق خویش است و یا عاشق معشوق خویش است.

۹
به همین دلیل عشق محکوم به شکست است.

۱۰
برتولت برشت
پیشنهاد می کند که عشق بهتر است که به رابطه تبدیل شود
یعنی دو طرفه گردد تا دوام آورد.

۱۱
یعنی
جای عشق را دوستی بگیرد.

۱۲
در این شعر فروغ نوجوان
ضمنا
شخصیت راوی شعر ( فروغ نوجوان) تبیین می یابد.

۱۳
زنان
به ویژه در ایران در زمان فروغ و نه در دوره جماران
معمولا
تئاتر بازی می کنند و دست خود را به مردان رو نمی کنند.

۱۴
زنان
از سویی
دیواری از راز برپا می دارند
و
در پناه این دیوار
ناز می کنند.

۱۵
مرد اهل نیاز می ماند
برای پی بردن به راز و رهایش از ناز
کنجکاو می شود.
و ضمنا
عذاب می برد.

۱۶
فروغ اما
از همان ایام نوجوانی
سوبژکت است و نه اوبژکت
نه دیواری از راز برپا می دارد و نه ناز می کند.

۱۷
فروغ ورق سنت را در رابطه زن و مرد برمی گرداند
و
خود
عاشق مردی می شود
و
جنس دوم را از اریکه اقتدار فئودالی پایین می کشد و کلافه می کند.

۱۸
مرد ترادیسیونال (به طور سنتی) عاشق و فاعل و مختار و خودمختار
به درجه معشوق و اوبژکت تنزل می یابد
کلافه می شود و پا به فرار می گذارد.

۱۹
فروغ ضمنا در عشق و در همه چیز دیگر زندگی
صادق است و نه ریاکار و بندباز و مزور

۲۰
نتیجه اش در همین شعر به چشم می خورد.

۲۱
علیرغم فرار معشوق
به عشق اصیل خود
پای بند می ماند.

۲۲
البته
چاره ای هم ندارد.

۲۳
چون
عشق
همیشه
همین است.

یکطرفه است و تحمیلی است.

۲۴
حتی اصیلترین و طبیعی ترین و اجتماعی ترین و قوی ترین و غریزی ترین عشق
یعنی عشق مادر و پدر به فرزند
یکطرفه است.

۲۵
فرزند ای بسا منزجر از مادر و پدر خویش است
آنها را با کلفت و نوکر عوضی می گیرد.
دست خودش هم نیست.

۲۶
قلب مادر ایرج میرزا
شعری مبتنی بر این یکجانبگی عشق است
و
رئالیستی است
بی انکه رئال باشد.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر