یغما جَندَقی
(میرزا رحیم)
(۱۱۶۰ـ ۱۲۳۸ شمسی)
در
عهد محمد شاه قاجار
دهکده خور و بیابانک
جندق
ملاحسن نخود بریز
در
خواب
شهید کربلا
را
دیدم
که
ز دیده اشکریز
است
گفتم :
«زِ غمت ای آن که تا حشر
هر چشم ز گریه چشمه خیز است،
ما بر تو همی چکیم کوکب
چشم تو چرا ستاره ریز است؟
باز
ابنِ زیاد
در
جدال
است؟
یا
شمر شریر
در
ستیز
است؟»
گفتا:
«نه،
ننالم از اَعادی (دشمنان)
بر من زِ اَحباب رستخیز است
خاصه
خرکی که در تکایا
هر شام و سحر به عر و تیز است
رسوایی ی آلِ مصطفی
را
منبر منبر به جست و خیز است
پشت سر اهل بیت زارم
چون غارتی از پی گریز است
گاه در کوفه
گهی به شام است
گاهی به مدینه
گه حَجیز است
گاه گوید:
«عابدین غلام است»
گاه گوید:
«فاطمه کنیز است»
در
کینهی ما
چنان که گویی
جنگ اُرُس است و اِنگریز است
صوت خشنش ز خنجرِ شوم
چون خنجرِ شمر
تند و تیز
است.»
گفتم:
«به
فدایت،
این سخنها
بر تو ز کدام بی تمیز است؟
این
روسپی
از
کدام پشت
است؟
این زنجلب
از
کدام هیز
است؟
مولود وی
از
چه مرز و بوم
است؟
شغلش چه
و
نام او
چه چیز
است؟»
آهی ز جگر کشید
و
گفت:
«آخ
ملاحسن نخود بریز
است.»
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر