۱۳۹۸ مهر ۲۵, پنجشنبه

سیری در اشعار یغما جندقی (۱)


یغما جَندَقی
(میرزا رحیم)
(۱۱۶۰ـ  ۱۲۳۸ شمسی) 
در
عهد محمد شاه قاجار
  دهکده خور و بیابانک
جندق 


ملاحسن نخود بریز
در
 خواب
 شهید کربلا 
را
دیدم 
که
 ز دیده اشکریز 
است
گفتم : 
«زِ غمت ای آن که تا حشر
هر چشم ز گریه چشمه‌ خیز است،
ما بر تو همی چکیم کوکب
چشم تو چرا ستاره‌ ریز است؟
باز 
ابنِ‌ زیاد 
در
 جدال
 است؟
یا 
شمر شریر 
در
 ستیز
 است؟»
گفتا:
 «نه،
 ننالم از اَعادی (دشمنان)
بر من زِ اَحباب رستخیز است
خاصه 
خرکی که در تکایا
هر شام‌ و سحر به عر و تیز است
رسوایی‌ ی آلِ‌ مصطفی
 را
منبر منبر به جست و خیز است
پشت سر اهل‌ بیت زارم
چون غارتی از پی گریز است
گاه در کوفه 
گهی به شام است
گاهی به مدینه
 گه حَجیز است
گاه گوید: 
«عابدین غلام است»
گاه گوید: 
«فاطمه کنیز است»
در 
کینه‌ی ما
 چنان که گویی
جنگ اُرُس است و اِنگریز است
صوت خشنش ز خنجرِ شوم
چون خنجرِ شمر 
تند و تیز
 است.»
گفتم: 
«به 
فدایت، 
این سخن‌ها
بر تو ز کدام بی‌ تمیز است؟
این 
روسپی 
از 
کدام پشت
 است؟
این زنجلب 
از
 کدام هیز
 است؟
مولود وی
 از
 چه مرز و بوم 
است؟
شغلش چه 
و 
نام او
 چه چیز
 است؟»
آهی ز جگر کشید 
و
 گفت:
 «آخ
ملاحسن‌ نخود بریز
 است.»
پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر