۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۲, پنجشنبه

تأملی در «تزهايی راجع به فويرباخ» (۶)



تزهايی راجع به فويرباخ
کارل مارکس
اديت شده توسط انگلس

ترجمه و تحلیل
از
شین میم شین



 
  تز اول

  
۱ 
فویرباخ 
 اما  
خود کردوکار انسانی  
را 
به
 مثابه کردوکار شیئی (مادی) 
درک نمی کند.
 
مفهوم کردوکار شیئی 
را
مارکس
به چه معنی به کار می برد؟
 
به
معنی کردوکاری
که
بر روی شیئی (موضوع کاری) صورت می گیرد؟
 
اگر منظور مارکس این باشد،
بعید است
که
فویرباخ
عاجز از درک آن باشد.

شاید
منظور مارکس
کردوکار مادی (عملی)
باشد.
 
چون
ما با دو نوع کردوکار
سروکار داریم:
 
الف
کردوکار فکری
 
ب
کردوکار مادی
 
و
یا
 
الف
کردوکار نظری (تئوریکی) 

ب
کردوکار عملی (پراتیکی)

۲
او
  از این رو
  در
  اثرش تحت عنوان «ماهیت مسیحیت» 
فقط  
 رفتار تئوریکی (نظری) آدمیان 
را 
به
 مثابه رفتار انسانی اصیل 
 در نظر می گیرد.
 
مفهوم رفتار نظری
مفهوم نارس و نارسایی
است.
 
کردوکار نظری
مفهوم پخته تر و رساتری
است.
 
اگر چنین باشد،
جهان بینی فویرباخ
در
عرصه جامعه بشری،
ایدئالیستی
است.
 
ما
از
فویرباخ
چیزی نخوانده ایم.
 
ایراد ماتریالیسم فویرباخ،
خصلت متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) آن
باید باشد.
 
احتمالا
فویرباخ
به همین دلیل
دیالک تیک کردوکار نظری و عملی
(فکری و مادی)
را
نمی بیند.
 
۳
  در حالیکه 
 پراتیک 
 فقط
  در 
  فرم نمودین یهودی کثیفش
 درک و ثبت می شود.
 
فرم نمودین
یکی از مفاهیم فلسفی مهم مارکس
است
که
در 
کاپیتال
توسعه داده است.
 
بخش مهمی از زحمات مارکس در کاپیتال،
صرف کشف و تشکیل و کاربست مفاهیم فلسفی می شود.
 
مارکس 
در
روند تحلیل جامعه سرمایه داری
متوجه می شود
که
بدون
مفاهیم فلسفی
تحلیل سطحی 
خواهد ماند.
 
مارکس
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
را
از
ترکیب دو دیالک تیک زیر توسعه می دهد:
 
الف
دیالک تیک فرم و محتوا
 
ب
دیالک تیک نمود (پدیده) و ماهیت
 
فرم + نمود = فرم نمودین
محتوا + ماهیت = محتوای ماهوی
 
۴
  در حالیکه 
 پراتیک 
 فقط
  در 
  فرم نمودین یهودی کثیفش
 درک و ثبت می شود.
 
 ظاهرا
فویرباخ
فقط قطبی از دیالک تیک فوق الذکر را درک و ثبت می کند.
 
۵
او 
 از این رو 
 از 
 درک معنای کردوکار «انقلابی»، 
 یعنی
  کردوکار «پراتیکی ـ کریتیکی»
 («عملی ـ انتقادی»)
  عاجز می ماند.
 
مارکس
در این جمله چه می کند؟
 
مارکس
کردوکار انقلابی
را
معنی می کند:
کردوکار انقلابی = کردوکار پراتیکی + کردوکار کریتیکی 
(کردوکار دگرگون ساز = کردوکار عملی + کردوکار نظری و یا انتقادی)
 
مارکس در این جمله تز اول
دیالک تیک انقلاب
را
به 
شکل دیالک تیک پراتیک و تئوری
به 
شکل دیالک تیک کردوکار پراتیکی (عملی) و کردوکار تئوریکی (نظری)
به 
شکل دیالک تیک انتقاد عملی و انتقاد نظری 
بسط و تعمیم می دهد.
 
سعدی
هم
صدها سال 
قبل از تولد مارکس
دیالک تیک قدم و دم
را
توسعه داده است
که
در
ادبیات جنبش مشروطه
 به
شکل دیالک تیک قدم و قلم
بسط و تعمیم داده می شود.


به
 معنی
 توان کرد دعوی
 درست
دم بی قدم 
تکیه گاهی است 
سست
بوستان
 
معنی تحت اللفظی:
پیش شرط ادعای درست،
معنی مندی
ادعا 
ست.
محک استحکام نظر،
 عمل
است.
 
پایان تز اول
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر