۱۳۹۷ آبان ۱۲, شنبه

تأملی در لاطائلات سید جواد طباطبایی (۷)


سید جواد طباطبایی
(۱۹۴۵)
  استاد و پژوهشگر ایرانی در زمینهٔ فلسفه و تاریخ و سیاست 
  عضو سابق هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران 
  از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۵ مشغول تدریس در مؤسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی «پرسش» 
  در حال حاضر مدیر گروه فلسفهٔ مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
تحصیلکرده
در
  دانشگاه پانتئون- سوربن، دانشگاه تهران

ویرایش و تحلیل
از
 ربابه نون
۱
 یعنی  
مردم فرمان می‌ رانند، 
ولی در واقع، مردم نیستند که فرمان می‌ رانند 
بلکه «حکومت قانون» است که فرمان می‌ راند. 
 
نظامی است که در آن قانون فرمانروا است، 
ولی حکومت ناشی از مردم است.
معنی تحت اللفظی و خر فهم:
در
 دموکراسی
مردم فرمان می رانند و حکومت ناشی از مردم است.

این
اما
فقط
در 
حرف 
چنین است.

در عمل و در واقع
مردم فرمان نمی رانند،
بلکه
قانون
فرمان می راند.

می شود
اساتید دانش کاه
لطف کنند و بگویند
که
قانون
نه، در حرف
بلکه در عمل،
چگونه فرمان می راند؟
قانون
هرچه باشد،
مشتی حکم و یا جمله بر مشتی کاغذپاره است.
این احکام قانونی
یا
از
آسمان نازل شده اند،
مثلا
وحی منزل
  اند
و
یا
در مجلس به تصویب رسیده اند.

یعنی
قوانین مأمورین طبقه حاکمه اند.

بنابرین
اجرای قوانین
در واقع
اجرای فرامین طبقه حاکمه ـ خدا
و
یا
اجرای فرامین طبقه حاکمه 
خواهد بود.

۲
 یعنی  
مردم فرمان می‌ رانند، 
ولی در واقع، مردم نیستند که فرمان می‌ رانند 
بلکه «حکومت قانون» است که فرمان می‌ راند. 
 
نظامی است که در آن قانون فرمانروا است، 
ولی حکومت ناشی از مردم است.
در
هر دو صورت
حکومت قانون
چیزی جز حکومت طبقه حاکمه نخواهد بود.
تکرار مکانیکی مکرر «حکومت ناشی از مردم است»، 
کمترین تغییری در این حقیقت امر نمی دهد.
مثال
در 
همین جمهوری جنایت و جنون جماران
هم
قانون
 حکومت می کند.
  قانون در طویله جماران
اما
توسط سوبژکت طبقاتی معینی
توسط عمال  تا دندان مسلح طبقه حاکمه
حکومت می کند.
شیادی اساتید دانش کاه ها
در این است 
که
قانون
را
سوبژکتیویزه می کنند.
آن سان که قانون هیئت مجری مقدس نامرئی ئی به خود می گیرد.
این بهترتن ترفند برای ایدئالیزاسیون مفهوم قانون و عوامفریبی است.
قانون
اما
مثل هر چیز دیگر
نه
به صورت انتزاعی و مجرد،
بلکه به صورت مشخص می تواند وجود داشته باشد و فرمان براند و دمار از روزگار مردم گورخواب 
در بیاورد.

۳
بنا بر این 
مردم‌ سالاری نقیض‌ ترین ترجمه‌ ای بوده که به دو دلیل توسط آریانپور انجام گرفته است.

عجب استدلال من ـ تقی تق و لقی:
چون نه، مردم، بلکه اجنه موسوم به قانون در جامعه بشری حکومت می کنند،
پس 
ترجمه دمو (مردم) ـ کراسی (حکومت)
به
مردم سالاری و یا حکومت مردم
نه فقط غلط، بلکه وارونه و معکوس
 بوده است.
نقیض ترین 
بوده است.

اندکی اندر باب ربط شقیقه به گوز
 
  وقتی
 اساتید دانش کاه ها
شروع به بحث می کنند
   چند کلمه از حرف های حریف را بر می دارند. 
در یک سری جملات دیگر قرار می دهند تا در بحث برنده شوند
و
اجر عظیم از اجامر جماران برند.
 
۴

بنا بر این 
مردم‌ سالاری نقیض‌ ترین ترجمه‌ ای بوده 
که 
به دو دلیل 
توسط آریانپور
 انجام گرفته است.

این ادعای اساتید دانش کاه ها
بدان معنی است
که
ترجمه واژه دموکراسی به مردم سالاری
فقط در طویله جماران
و
ضمنا
توسط دانشمندی توده ای
انجام یافته است
و
نه
در همه کشورهای جهان
و
توسط 
هر کس دیگر.

حالا
باید دلایل دوگانه اساتید شنیده شوند: 

۵
اولین دلیلش 
این بود 
که 
مارکسیست مبتذلی بود
 که 
تصورش از دموکراسی در بهترین حالت تعریف مارکس از سوسیالیسم بود 
که می‌گفت، 
دیکتاتوری دموکراتیک پرولتاریا.

خوب.
باشد.
ولی
 دلیل دومش چی بود؟

راستی
چرا
دلیل دوم
ذکر نمی شود
تا
خلایق بشنوند و عرشاد شوند؟

ولی بگذریم 
و
به همین دلیل قوی اول اساتید بپردازیم:

۶
اولین دلیلش 
این بود 
که 
مارکسیست مبتذلی بود.
عجب دلیلی:
چون امیرحسین آریان پور
مارکسیست ولگاری (ساده لوحی، مبتذلی) بوده،
پس
واژه یونانی دموکراسی
را
به مردم سالاری ترجمه کرده است.

سؤال از اساتید این است
که
مترجمین دیگر همین واژه به همین معنا
در سراسر دنیا
هم
به همین دلیل
غلط ترجمه اش کرده اند
و
یا
دومین دلیل غایب از نظر
در مورد آنان اعتبار دارد؟

سؤال دوم این است
که
آیا
هر کس مارکسیست ولگار باشد،
هر واژه 
را
به ضد آن ترجمه می کند؟

۷
اولین دلیلش 
این بود 
که 
مارکسیست مبتذلی بود.

معلوم نیست که اساتید دانش کاه ها
معنی مارکسیسم ولگار  
(ساده لوح، مبتذل)
را
می دانند
و
امیر حسین آریان پور
را
اصلا
می شناسند.
 
در فیسبوک
پیجی به نام امیر حسین آریان پور
به انتشار بخش هایی از میراث فکری عظیم  او
مبادرت می ورزد.

خدمات مفهومی و فکری و فرهنگی و سوسیولوژیکی آریان پور
سردار فکری توده و حزب توده
غول آسا بوده است.

 مارکسیست ولگار قلمداد کردن آریان پور 
اگر
ناشی از خریت نباشد، 
نشانه خردستیزی و خیانت فکری و فرهنگی است.
 
آریان پور
سیر توسعه فکری به کلی دیگری داشته است.
 
به این سیر توسعه فکری خودویژه او
حتی 
  علمای فرنگ   
پی برده اند و تبیین داشته اند.
 
آریان پور
به همت شخصی خود
به 
مارکسیسم ـ لنینیسم
رسیده است.
 
یعنی
احتمالا
حتی
بدون خواندن آثار کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم
به 
مارکسیسم ـ لنینیسم
رسیده است.
 
مارکسیست ولگار قلمداد کردن چنین اعجوبه ای
خریت محض است و بس.
 
این
البته
بدان معنی نیست
که
آثار آریان پور
نباید مورد تحلیل دیالک تیکی - ماتریالیستی قرار گیرند.
 
ما
دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی
را
مدتی است 
که
 ترجمه و منتشر می کنیم    
 که
تعریف مفاهیم سوسیولوژیکی در آن
بیشک
صدها بار غنی تر و عمیق تر از تعاریف پدر زحمتکش ما از مفاهیم سوسیولوژیکی 
است.

دلیلش هم روشن است:
دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی
 اثر دهها تن از بزرگ ترین فلاسفه و جامعه شناسان مارکسیست ـ لنینیست اروپا ست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر